سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکل گیری طبقه خواص در انقلاب اسلامی _ قسمت دوم -

نومانکلاتورا در ایران ریزه‌خوار دو نهاد اجتماعی است 1- دولت 2- احزاب

در دو دهه گذشته نومانکلاتورا تلاش کرده که با تغییر شکل نظام اجتماعی یعنی دولتی شدن، تمرکز و انحصار حزبی جلوداری نظام جمهوری اسلامی را که در اثر سال‌های طولانی جنگ و کار سخت و طاقت‌فرسای نیروهای انقلابی در حفظ و نگهداری کشور تا حدودی خسته شده بود در مقابل موج فرصت‌طلبانه خود قرار دهد. دیوانسالاری تازه نفسی که دسته‌جمعی به سوی درهای قدرت و ثروت هجوم آوردند و مجذوب مقام‌های مسئولیت‌دار شدند.

در سوز و گداز مدیر شدن؛ نظام در شرایطی بود که نتوانست این جاه‌طلبان جدید را براند و متوقف کند، خصوصیت تغییرات اجتماعی در دوران بعد از دفاع مقدس، رشد سریع احزاب ساخته دست قدرت، وسعت تحولات اجتماعی و مشغول شدن نیروهای انقلابی به تحصیل و کسب تخصص، اشغال در تمام مقام‌های مهم و به دست گرفتن مجموعه مدیریت را برای این طبقه دیوانسالاری حرفه‌‌ای جدید ممکن ساخت.

جمهوری اسلامی متاسفانه چنین گسترشی را پیش‌بینی نکرده بود. وقتی جنبش‌های کاذب اجتماعی در درون یک انتخابات عمومی در دوم خرداد 1376 شکل گرفت و احزاب ساخته دست قدرت از دل دیوانسالاری به قدرت رسیده دولت آقای خاتمی یکی پس از دیگری مثل قارچ رشد کرد، جمهوری اسلامی خود را در مقابل وضعی غیره منتظره دید. ما در آن دوران  نمی‌دانستیم چگونه باید این مشکل را حل کرد. گاهی این مشکل را به گردن ارثیه جریانات شبه روشنفکری غرب‌زده انداختیم ولی مسئله بسیار عمیق‌تر از آن است که تصور می‌شد. هجوم اصحاب قدرت و ثروت به ساختارهای دولتی و دست‌اندازی آدم‌های پست و ضدانقلاب به آرمان های انقلاب، ضرورت داشتن مردانی شرافتمند را در ساختار دولتی فوریت داد. دیگر بوروکراسی و دیوانسالاری رژیم پهلوی نبود که به سوی دولت هجوم آورده بود. دشمن داخلی و تکنوکرات‌ها بودند که در درون ساختار نظام جمهوری اسلامی مقام‌های مسئولیت‌داری را اشغال کرده بودند.

دیوانسالاری دولت و احزاب در زیر چشمان ما به یک نظام خودکامه و زورگو در حال تغییر شکل بود. فرصت‌طلبان تمام مقام‌های مهم دولتی را هدف قرار دادند و قدرتی را درست کردند که تا جایی که بتوانند در سیاست جمهوری اسلامی نفوذ کنند.

خط سیر این گروه تشنه قدرت و ثروت بازتاب خوبی در دولت آقای هاشمی و خاتمی برای جمهوری اسلامی به بار نیاورد و علی‌رغم زحماتی که در این دو دولت کشیده شده ساختارهای کج‌تابی شکل گرفت. حلقه قدرت بسته شد و چرخش نخبگان محدود به چهره‌های خاصی گردید. از دل ساختار دولتی اپوزسیون ساماندهی شد و مصیبت قتل‌های زنجیره‌ای، کوی دانشگاه و ترورهای درون تشکیلاتی شکل گرفت. هر کسی که کمتر هوشی داشت می‌توانست تشخیص دهد که نومانکلاتورای به قدرت رسیده، با ساماندهی قتل‌های زنجیره‌ای؛ وزارت اطلاعات، با جریانات کوی دانشگاه؛ نیروی انتظامی و با ترورهای درون تشکیلاتی، سپاه پاسداران را ترور کرده‌اند. در حقیقت نومانکلاتورا در پی آن بود که سه رکن امنیت جمهوری اسلامی را از صحنه خارج کند تا شرایط را برای برقراری یک دیکتاتوری خواص فراهم سازد.

دیوانسالاری دولت و حزب در دولت اصلاحات در زیر چشمان جمهوری اسلامی داشت به یک سیستم خودکامه، زورگو و اپوزسیون تغییر شکل می‌یافت. دولت سازندگی دستگاه نومانکلاتورا را اختراع کرد و این اختراع وسیله‌ای شد که دیوانسالاری جدید در دل جمهوری اسلامی ایران شکل گیرد.

زبان دیوانسالای جدید روی دو مسئله متمرکز شد:

1- فهرستی از مقام‌های مدیریت در قلمرو مقامات بالا

2- فهرست اشخاصی که باید مقام‌ها را اشغال نمایند یا برای این مقامها ذخیره شوند.

همان‌طوری که گفته شد این مسئله وقتی به وجود آمد که سازمان نیروهای انقلاب پس از جنگ با توجه به شرایط جدید و تخصص‌های ضروری برای اداره کشور در شرایط سازندگی، به تنهایی واجد افراد کافی برای اعمال سیاست‌های نظام نبود تا بتواند تمام پست‌های مسئولیت‌دار را در یک جریان وفادار به آرمان‌های انقلاب در دستگاه دولت به دست بگیرد. در چنین خلعی بود که فرصت‌طلبان شتابان در قلمرو اقتدار و قدرت موج می‌زدند. و برای آنکه توفیق نصیبشان بشود شرایط مختصری کافی بود تا از امکانات موجود استفاده نمایند.

مهم‌ترین مصداقی که می‌توانست این جریان را به اهدافش برساند یک ظاهر دینی و سیاسی انقلابی بود نه برخورداری از صلاحیت لازم برای کسب مسئولیت‌های مورد نظر. در این واقعیت دردناک، رمز ارتقای تاریخی دولت سازندگی کشف شد، دولت سازندگی و دولت اصلاحات به درستی می‌دانستند که چگونه کلیه انتخاب‌های مقامات دولتی را در دست خود و در دست نومانکلاتورا تمرکز بخشند. بدین‌طریق به بهانه ظاهر سیاسی و انقلابی، طبقه جدید فضا را برای خود آماده کرد.

در گرما گرم بهار عجیب سال 1376 آن‌گاه که روزنامه‌های چپ علیه عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری و دارو دسته‌های راست سنتی و راست  محافظه‌کار به هیجان آمده بودند برای اولین بار جمهوری اسلامی متوجه شد که در زیر پوست نظام انقلابی چه می‌گذرد. تغییر دستگاه رهبری جمهوری اسلامی ایران: این بود تصمیمی که نومانکلاتورا با خونسردی اتخاذ کرده بود و فضای تاریخی ایران سال‌های آینده را جمهوریت بدون اسلامیت به دنیا معرفی می‌کرد. برای نابودی گارد هواداران نظام جمهوری اسلامی ایران و آرمان‌های امام خمینی و الگوی ولایت فقیه یک وسیله بیشتر وجود نداشت: می‌بایستی قدرت روحی آن‌ها را خراب کرد و سال‌های متمادی خدمت به انقلاب و حضور در جبهه‌های جنگ و دفاع از اسلامیت نظام را جرم به حساب آورد. از اینجا بود که طرز تفکر نومانکلاتورای جدید در ایران برملا گردید. و معلوم شد که یک نفر انقلابی با چشیدن مزه این طبقه چگونه می‌تواند نقش دوگانه‌ای را بازی کند و درواقع تبدیل به یک خائن به آرمان‌های انقلاب اسلامی گردد.

مردم ما به خوبی دیدند که نومانکلاتوراها چگونه با کسب مقام‌های خوب، نفوذ و زندگی مرفه بیش از پیش بیگانه با عدالت و رنج مردم و نفرت‌انگیز شدند. مردم فهمیدند که اشارتی کافی است تا مخلوقات این طبقه جدید به محض خارج شدن از دفتر کار خود مانند یک دسته گرگ به آرمان‌های انقلاب و هواداران آن حمله‌ور شوند و مشاغل خوب نظام را تصاحب کنند.

هواداران چپ نظام با ساده‌لوحی تأثرانگیزی تنزل اخلاقی و روحی نومانکلاتورا را باور کردند. مطبوعات زنجیره‌ای چاپلوسی و پخش شایعات را به منتها درجه رساندند و سردار سازندگی تبدیل به پدرخوانده و عالیجناب سرخ‌پوش شد. نگهبانان قدیمی جمهوری اسلامی مورد زشت‌ترین تهمت‌ها قرار گرفتند. نومانکلاتورا در اغلب خطوط به ظاهر پیروز شدند. ما نمی‌دانیم چرا در آن دوران وقتی این اتفاقات بوقوع می پیوست، کسی در فکر نجات کشور نبود و به جقه شاهانه کسی چیزی برخورد نکرد!!.

چرا متوجه تشکیل چنین جریان منحرفی در دل نظام جمهوری اسلامی نشدیم؟

روند تولد و قبضه قدرت توسط طبقه جدید و مسلط را در ایران باید در چند مرحله مورد توجه قرار داد:

اولین مرحله، ایجاد سازمان نومانکلاتورای حرفه‌ای در دولت سازندگی است.

دومین مرحله، به دست گرفتن قدرت مطلق در سال 1376

سومین مرحله، تصفیه گارد امنیت نظام جمهوری اسلامی به وسیله نومانکلاتورا از طریق ترور سه رکن امنیت کشور با برنامه‌های قتل‌های زنجیره‌ای، اغتشاشات دانشگاهی و ترورهای درون تشکیلاتی

هر مرحله ساختار روانشناسی اجتماعی خاص خود را دارا است که باید به دقت مورد توجه قرار گیرد.

دولت سازندگی در دو مرحله اول و رهبر و تجسم خودخواهی نومانکلاتورا بود. اگرچه رییس این دولت هیچگاه مخالف تمام عیار نظام جمهوری اسلامی نبوده و نیست ولی فضا را برای تشکل‌یابی این طبقه فراهم کرد. اما انتخابات سوم تیر 1384 مفهوم تاریخی این پیروزی خونین را در هاله‌ای از ابهام فرو برد. نومانکلاتورای به ظاهر فاتح مجبور شدند جای خود را به دولتی بدهند که خویش را متعهد به گفتمان امام و انقلاب اسلامی می‌دانست.. این واقعه تاریخی دلایل عینی داشت. زیرا ایجاد یک طبقه مسلط از قدرت و ثروت دقیقا در جهت مخالف آرمان‌های انقلاب اسلامی بود. وقتی کارگزاران دولت سازندگی در این راه قدم گذاشتند طبیعتا از انقلاب به دور افتادند و اعمالشان با تمایلاتشان مطابقت نداشت.

با روی کار آمدن دولت نهم حلقه غیرقابل نفوذ نومانکلاتورا شکسته شد. تاریخ نشان می‌دهد که همیشه قدرت هر طبقه مسلط عبارت است از تسلط یک اقلیت کوچک بر یک اکثریت عظیم. تامین تداوم چنین سیستمی در ساختار نظام جمهوری اسلامی امکان نداشت. تدابیری مانند به کار بردن دروغ، تهدید به استفاده از زور، فشار اقتصادی، فشار ایدئولوژیک و بالاخره پنهان نگه داشتن روابط واقعی اجتماعی، از مردم به جایی نرسید. نومانکلاتورا در ایران دچار یک خطای تاریخی شد. بدین معنی که با انکار دولت سازندگی و عالیجناب سرخپوش خواندن آقای هاشمی وجود خود را انکار کرد. با چنین انکاری نومانکلاتورا هم در زمینه تئوری و هم در زمینه عملی خود را از دستگاه دیوانسالاری محروم ساخت.

نومانکلاتورا هیچ‌گاه در ایران وارث انقلابیون نبود. بلکه طبقه‌ای از مدیران بودند که اداره کردن و اعمال قدرت و تکثیر ثروت سه وظیفه اصلی آنها محسوب می‌شود. این سه وظیفه توأما مغایر با وظیفه اداره تولید اجتماعی است. زیرا اهداف طبقه ممتاز جدید قبضه کردن قدرت حکومت تا تصرف قدرت در زمینه اقتصاد است. نومانکلاتورا در همه جا ابتدا رهبری سیاسی جامعه را به دست می‌آورد و از آن طریق آن را در زمینه اقتصادی اعمال می‌کند. بنابراین تضاد بین کار اداری و کار سیاسی بزرگ‌‌ترین مشکل این طبقه بود.

محدوده نومانکلاتورا قدرت است زیرا خود را یک طبقه رهبری می‌داند. آنها تلاش می‌کنند در هر دوره‌ای در قدرت خود را با سیاستمداران حرفه‌ای شریک سازند. از آن طرف آنها از سهیم کردن دیگران در کوچک‌ترین قسمت از قدرت سیاسی خویش به شدت دوری می‌جویند. فرمان دادن همان چیزی است که طبقه نومانکلاتورا را خوشحال و مسرور می‌کند. در قدرت عصبیت دارد، اعضای این طبقه جز به اصول الزام‌آور آمرانه شغلی خود به جیزی اهمیت نمی‌دهند.

اکنون ما وارد دهه چهارم انقلاب اسلامی شدیم و جمهوری اسلامی برای بقا و پیشرفت خود نیاز به یک بازنگری جدی در این زمینه دارد. وقایع انتخابات دهم ریاست جمهوری نشان داد که اخلاق طبقاتی و مفت خوری نومانکلاتورا علی الخصوص در حیطه قدرت و ثروت سیری ناپذیر است. این مسئله از انتخابات ریاست جمهوری استنباط میشود که تکوین طبقه خواص، تسلطش بر دیوانسالاری دولتی، عمل استکباری و استثماریش، ویژه خواریها، رانت خواری ها، افزون طلبی ها، امتیازاتش، سیاست های داخلی و روابط خارجیش همه و همه واقعیتی محسوس و بررسی آن ضرورتی انکار ناپذیر است. "نومانکلاتورا " یک طبقه انگل است و این طبقه نباید و نمی تواند در جمهوری اسلامی ایران حضور داشته باشد.

این طبقه برای ملت ایران بیش از آنچه که فراهم می آورد، تلف می کند. یعنی امتیازاتی که این طبقه از آن خود می داند بدلیل گرایش های انگلی، سهمی که از فرآورده های ملی در حوز? سیاست، اقتصاد وفرهنگ به خود اختصاص می دهد پیوسته رو به افزایش است ولی در همان حال سطح مشارکتش در تهیه این فرآورده های ملی روز به روز کمتر می شود.. در انتخابات دهم ریاست جمهوری این طبقه نشان داده است که بازدهی فرهنگی و اجتماعی آنها نه تنها به صفر رسیده بلکه سیر نزولی طی می نماید.

چرا نومانکلاتورا در ایران سیر نزولی و انگلی را طی می کند ؟  زیرا موقعیت انحصاری این طبقه در دولت جناب آقای هاشمی و خاتمی اساس گرایش های انگلی آن طبقه را شکل می دهد. خصلت هر انحصاری چنین است. هر انحصاری به طور اجتناب ناپذیری به رکود و فساد کشیده می شود. شدت فساد و انحطاط انحصارات متناسب با اندازه انحصار می باشد. هر قدر دامنه این انحصار وسیعتر باشد همان قدر فضا برای رقابت دیگران تنگتر می شود. رمز انحطاط دیوانسالاری شکل گرفته در دولت سازندگی و دولت اصلاحات این است. اگر می بینیم که نزدیک به یک دهه است که نومانکلاتورا در ایران به شیوه های خشونت گرایی، عوامفریبی، تخریب، دروغگویی و انکار همه دگرگونی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران رو آورده است و این گروه انگلی دارد عصار? جامعه را می مکد بخاطر آن است که شدت انحصار آنها مورد تهدید قرار گرفته است.

طبقه نومانکلاتورا در ایران، طبقه ای ویژه خوار ومفتخور بود. طبقه ای است که سطح زندگیش به لطف کار دیگران تامین می شود خصلت انگلی و انحصاری این طبقه باعث می شود که هر گاه این انحصار به خطر بیفتد این طبقه با تمام توان تلاش می کند آن عامل خطر را در نطفه خفه کند. رمز و راز بد اخلاقی های انتخابات دهم این بوده و جز این نیست.

ملت بزرگ ایران باید آگاه باشد و از تاریخ عبرت بگیرد و بداند که دیکتاتوری نومانکلاتورا برای  مردم سالاری جمهوری اسلامی بسیار خطرناک است. از نظر تاریخی تا کنون ایران در دوره نهضت مشروطیت، کودتای 1299ش و روی کارآمدن دیکتاتوری سیاه رضاخان، جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332ش ، نهضت امام خمینی در  15 خرداد 1342 تاوان اقتصادی، سیاسی و جانی بسیار وحشتناکی را برای انحصار طلبی ها و ویژه خواری های طبقه نومانکلاتورا پرداخت کرده است.

ایران در گذشته از تسلط نومانکلاتورا بر کشور چه سودی برده است که امروز ببرد؟ تجدد  آمرانه رضاخانی و آن خسارت های سنگین، که از نظر نومانکلاتورا یک مرحله اجباری، مترقی و اجتناب ناپذیر تشخیص داده شد و سیاست های دوران بعد چه ارمغانی برای ملت ایران آورد؟ ترازنامه کار این طبقه در ایران واجد هیچ نکات مثبتی نیست. یکی از اشکال مفت خوری این طبقه در ایران از ابتدا تا به امروز بوجود آوردن سیستم رهبری مضاعف است. این رهبری در همه سطوح در دستگاه دیوانسالاری دولتی ، دانشگاه ها، احزاب سیاسی و غیره انجام وظیفه و القای شبهه می کند.

جاه طلبی خاصیت اساسی طرز فکر این طبقه است. حاضرند همه چیز را فدای این جاه طلبی کنند. تمام آرزوها و آرمان های این جریان آن است که پله ای به بالا روند تا چشم ها را پر کنند و ارزش حرفه ای بدست آورند. بنابراین نباید تعجب کرد که در مسابقه کسب، حفظ و نشر قدرت هر حرکتی مجاز باشد. در هیچ جا این قدر دسیسه، اسباب چینی، سالوسی پنهانی در لوای وفا داری به اصول انقلاب و آرمان های امام نمی توان دید[11].

نویسنده:دکتر مظفر نامدار

--------------------------------------------------------------------------------

1- نهج البلاغه، خطبه 192

2- برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به آثار زیر: احمد علی قانع عزآبادی، علل انحطاط تمدنها از دیدگاه قرآن، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1371- نصرت جمالی، عوامل سقوط حکومتها در قرآن ونهج البلاغه، انتشارات نهاوندی، قم، 1378- محمد جعفر نجفی علمی، جامعه و سنن اجتماعی در قرآن، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1371- احمد حامد مقدم، سنت های اجتماعی در قرآن کریم، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1369، چاپ دوم- سید محمد باقر صدر، سنت های اجتماعی وفلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ترجمه حسین منوچهری، مرکز نشر فرهنگی رجا، تهران، 1369

3- ر.ک: نصرت جمالی، همان، صص171-172

4- همان

5- همان

6- قابل ذکر است که مقام معظم رهبری معتقدند که خواص بر دو دسته هستند: خواص طرفدار باطل وخواص طرفدار حق. ما در این مقاله با خواص طرفدار باطل کاری نداریم بلکه مراد ما خواصی است که در جبهه حق هستند و خود را طرفدار حق می دانند.

7- خواص و لحظه های تاریخ ساز3-1، موسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران ، 1386، چاپ سوم، ص36

8- همان، ص27

9- عباس، شادلو،‌ اطلاعات درباره احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، نشر گستره، تهران، 1379، ص 101.

10- رجوع شود به: قاموس عدالت،‌ بررسی مبانی نظری و عملی مفهوم عدالت در کلام مقام معظم رهبری، تدوین و تنظیم،‌ مجتبی جاویدی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1385.

11- این مقاله با الهام و استفاده از اثر زیر نوشته شده است: میکاییل وسلنسکی، نومانکلاتورا، ترجمه غلامرضا وثیق، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1364[12]

 


+نوشته شده در پنج شنبه 90/1/25ساعت 3:54 عصرتوسط شاهد | نظر