سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سهم خواهی سیاسی

فرجام «سهم خواهی سیاسی» کانون های قدرت و ثروت

دکتر وحید یامین پور در جدید ترین مطلب خود در تحلیل انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی نوشت: رقابت انتخاباتی پایان یافت. هیجان سیاسی در روزهای پایانی، برخی از جوانان وابسته به یک تشکیلات سیاسی را بر آن داشت تا آشکارا رقبای انتخاباتی خود را «خوارج»، «دزد» و «منحرف» بخواندند. فشار تبلیغات میلیاردی و برنامه ریزی های چندین ماهه گویا با نتایج نظرسنجی های روزهای پایانی دو چندان شده بود. به هر تقدیر بازی پایان گرفت. منتخبان مردم علی الاغلب چهره هایی موجه و مورد پسند دو طرف رقابت انتخاباتی اند؛ چهره هایی که از بدنه ی اجتماعی و سرمایه ی فرهنگی برخوردارند.  کرسی های تهران تقریبا به طور مساوی بین دو طیف شناخته شده از رقابت انتخاباتی، تقسیم شد و این به نوبه ی خود برای جبهه پایداری که نه از سازماندهی تشکیلاتی بهره مند بود و نه حتی از حداقل تبلیغات شهری برخوردار بود، پیروزی بیش از حدانتظاری دانسته می شود.

پیش بینی می شد که راه نیافتن برخی از چهره های سیاسی فاقد پایگاه اجتماعی که از آنها به «سهم سیاسی» برخی کانون های قدرت و ثروت تعبیر می شد، عصبانیت ها را آشکار کند. از آن مهمتر اینکه چهره های وابسته به کانون های قدرت و ثروت حتی در شهرستان ها هم موفق نشدند به مجلس راه یابند. در واقع این طیف کمتر شناخته شده که سابقه ی سیاسی روشنی هم ندارد، صرفا می توانست به قیمت حذف برخی از طیفهای اصولگرای دیگر در بدنه ی جبهه ی متحد جایی برای خود بیابد؛ که اینطور هم شد. البته از همان ابتدا برخی طیف های جبهه متحد از حجم تبلیغاتی این «سهم سیاسی» ناخشنود بودند و این اتفاق را مآلا به ضرر کل جبهه می دانستند؛ که این پیش بینی هم تحقق یافت.

اکنون در حالیکه منتخبان مردم درصدد هستند با پرهیز از جنجال رسانه ای، لطمه های گذشته را جبران کنند، رسانه های وابسته به همین کانون های قدرت و ثروت – که کم هم نیستند- بی محابا به هر سو لگدپراکنی می کنند و خود را پیروز مطلق انتخابات می خوانند! هرچند کمی بالاتر یا پایینتر از همین اخبار، سوگواری خبری آنها از راه نیافتن مدیرانشان به مجلس نیز پیداست.


یکی از همین سایتهای خبری که مدیرش خود از راهیابی به مجلس بازمانده، صبح امروز –شنبه 16 اردیبهشت- درحالیکه هنوز شمارش آراء به پایان نرسیده بود، با لحنی عصبانی، از تعابیری چون «یاوه گویان» برای رقبای انتخاباتی استفاده و فاز جدید تفرقه افکنی میان اصولگرایان را آغاز کرد. سایت مذکور پیش از این نیز مکرراً با اخباری پرتنش سعی کرده بود از رقابت انتخاباتی جبهه متحد و جبهه پایداری سوءاستفاده کند و از آب گل آلود برای «سهم سیاسی» خود در لیست، ماهی بگیرد.

امیدوار بودیم با حذف «سهم سیاسی» کانون های قدرت و ثروت، در رفتار عصبانی این رسانه ها تغییری حاصل آید؛ بخصوص اینکه مقام معظم رهبری نیز در سخنرانی روز نخست سال در حرم حضرت رضا علیه السلام نیز در خصوص رعایت اخلاق توسط سایتهای خبری تذکر دادند:«این رسانه‌هاى الکترونیکى و اینترنتى متأسفانه موجب شده است که افراد بى‌محابا علیه یکدیگر حرف بزنند، بد بگویند. باید از طرف مسئولین کشور براى این هم یک جورى تدبیر بشود. ولى عمده این است که خود ما مردم، خودمان را مقید کنیم به اخلاق اسلامى؛ خودمان را مقید کنیم به قانون.»

هنوز معلوم نیست که چهره های انقلابی جبهه ی متحد با چه استدلالی پذیرفتند که با «سهم سیاسی» ساکتین فتنه یکجا دیده شوند. به عبارتی جبهه ی متحد در این انتخابات غرامت چیزی را پرداخته است که از آن ناحیه هیچ چیز بدست نیاورده است.


انزوا و شکست کسانی که بدنه ی اجتماعی ندارند، با افزایش حجم روزنامه ها یا توسعه ی رسانه های الکترونیکی جبران نمی شود. اکنون به نظر می رسد عقلای جبهه متحد که دریافته اند کانون های قدرت و ثروت نفوذی در میان عموم مردم نداشته و حتی با تبلیغات میلیاردی بر اقبال عمومی به جبهه متحد اثر منفی داشته اند، جبران مافات کرده و جلوی تفرقه افکنی و بی اخلاقی سیاسی بعد از انتخابات را بگیرند.

فتنه ای که آینده ی اصولگرایی را تهدید می کند، سهم خواهی کانون های قدرت و ثروت است که فقط از مسیر تفرقه افکنی و تشنج آفرینی رسانه ای می گذرد.

منبع:سایت 598

 


+نوشته شده در دوشنبه 91/2/18ساعت 11:9 صبحتوسط شاهد | نظر
مجلس و ناگفته ها-3

ناگفته هایی از مجلس

قطعاً مجلس نهم اگر در ابتدای کار، این قانون تبعیض‌آمیز را که مثل حقوق مادام‌العمر است، اصلاح نکند، در مسیر اصولگرایی حرکت نکرده است، چون نماینده مثل همه کارکنان دولت می‌تواند مرخصی روزانه، مرخصی ساعتی و مرخصی استعلاجی بگیرد. یک ماه تعطیلات تابستانی در نظام جمهوری اسلامی برای مسئولینی که به عنوان پیگیری مطالبات مردم به قدرت و جایگاه‌های مهم رسیده‌اند، واقعاً تبعیض است. من هر وقت در مجلس این ماده را می‌بینم، یاد اوباما و کلینتون می‌افتم که مثلاً می‌گویند در مصاحبه‌ای در تعطیلات تابستانی در مزرعه ییلاقی‌اش این‌جور گفتند. این مال نظام‌های بخور و بخواب است، نه مال نظام 500 هزار شهید داده و قطعاً فسادانگیز است.

البته بعضی‌ها شاید از آن فرصت یک ماهه هم در راستای وظایف نمایندگی‌شان استفاده کنند، ولی در آئین‌نامه مجلس نباید چنین چیزی باشد، الان دو سه سال است که مجلس دارد در مورد کم کردن تعطیلات اقدام می‌کند. حتی وقتی دولت دو روز را تعطیل کرد، مجلس موضع‌گیری کرد. در یکی از همین سال‌ها در مجلس می‌خواستیم به تعطیلات تابستانی برویم، یک مصوبه در مجلس گذراندیم که مجلس با یک روز تعطیلی که دولت می‌خواست اعلام کند، مخالفت کرد و در رسانه‌ها بازتاب داشت. خود نماینده‌ها یک ماه رفتند تعطیلات تابستانی، ولی یک روز تعطیل را از طرف دولت نپذیرفتند. اگر تعطیلات بد است که واقعاً در نظامی که در برابر تحریم‌ها و فشارها قرار گرفته، بد هم هست، ولی این برای مجلس آن نظام هم بد است. مصوباتی از این دست که بعد نظارتی دارند، یعنی نشان می‌دهند، که ما می‌خواهیم نظارت را اول از خودمان شروع کنیم، اگر اینها را مجلس نهم از همان ابتدا بتواند مطرح و تصویب کند که البته این تا حد زیادی به هیئت رئیسه و رئیس مجلس برمی‌گردد و به این‌که آنها چگونه این فرآیند را مدیریت کنند.

روانبخش: روشن است که بر اساس قانون اساسی، نمی‌توانیم برای نماینده مجلس، نظارت بیرونی بگذاریم و مثلاً به دستگاه قضایی یا قوه مجریه بگوییم بر آن نظارت کنند. قاعدتاً باید نظارت در داخل خود مجلس باشد و سیستم در داخل خود مجلس طراحی شود.

رسایی: من می‌خواهم بگویم که اتفاقاً یکی از ایرادهای طرح نظارت فعلی این است که نظارت از درون است. این را همیشه گفته‌اند که چاقو هیچ‌وقت دسته خودش را که نمی‌برد و واقعاً حرف درستی است. مثالی بزنم. الان وقتی به بعضی از کمیسیون‌های مجلس نگاه می‌کنید، رئیس این کمیسیون‌ها هیچ تناسبی با آن کمیسیون ندارند و همه معترفند که مثلاً آقای ایکس اصلاً به درد این کمیسیون نمی‌خورد. پس چرا می‌شود رئیس کمیسیون؟ چون بر اساس زدوبندهای درون کمیسیونی انتخاب می‌شود. طرح نظارتی که خود نماینده‌ها می‌خواهند بر خودشان نظارت کنند، چون یک نظارت از درون است، نتیجه نمی‌دهد. حتی در ساختار بدن انسان هم، بدن روی بدن نظارت نمی‌کند. وجدانی که خداوند در درون انسان قرار داده در اختیار خود انسان نیست.

هیچ جا نظارت از درون جواب نمی‌دهد. اتفاقاً شکلی که هم نظارت از درون به حساب می‌آید، هم نظارت از بیرون به حساب می‌آید و هم منطقی است، نظارت شورای نگهبان است بر کار نمایندگان مجلس. همان‌طور که الان بعد از ثبت‌نام، شورای نگهبان در رفتار کاندیداها ـ‌نه در قانون‌گذاری‌ـ نظارت کرد و گفت این آقا صلاحیتش مسئله دارد یا این یکی صلاحیتش احراز نشده، چرا ما چنین حقی را برای شورای نگهبان قائل نباشیم که در طی 4 سال نمایندگی اگر بنده شرایط نمایندگی را از دست دادم، شورای نگهبان بتواند بیاید و روی این موضوع دست بگذارد. این، هم درون قوه است و هم نظارت از درون نیست که ما نمایندگان دچار زدوبندهای درون سازمانی با هم بشویم و من مراعات حال شما را بکنم و شما مراعات حال مرا بکنید. اگر نظارت در اختیار خود مجلس باشد، هیچ‌وقت در مجلس شاهد چنین تصمیمی نخواهید بود، ولی اگر در جایی مثل شورای نگهبان بگذاریم، نتیجه خواهد داشت.

*آقای دکتر کوچک‏زاده! اگر بخواهیم نظارت را نظام‌مند کنیم، آیا از نظر شما در کنار هیئت رئیسه نهاد دیگری مثل شورای نگهبان باید دیده شود؟

کوچک‌زاده: بنده و دوستان دیگر در طرح نظارت بر نمایندگان پیشنهادهایی داشتیم که مبتنی بر یک‌سری استدلال‌ها بود. ما فکر می‌کنیم اگر مجلس در رأس امور است که هست، هیچ مجموعه‌ای از داخل مجلس یعنی محاط نمی‌تواند بر محیط نظارت کند. از سوی دیگر رهبر انقلاب بحق می‌خواهند از سوی این مرکز نظارتی کشور بر آحاد نمایندگان خودش هم نظارتی صورت بگیرد. استدلالمان هم این است که حضرت سجاد(ع) در جایی می‌فرمایند: «المال الفتون»، یعنی مال فتنه است و انسان را منحرف می‌کند، پس باید این کار بشود.

ما استدلالمان این بوده و هست و بر این مبنا اگر بتوانیم، این طرح نظارت را اصلاح می‌کنیم و ارتقا می‌بخشیم. این مجموعه‌ای که در رأس امور است، تنها از سوی ولی‌فقیه می‌تواند نظارت بشود. ولی‌فقیه هم امور و وظایف خود را در دستگاه‌های مختلف تقسیم کرده است. یکی از دستگاه‌ها شورای نگهبان است. شورای نگهبان همین حالا در بحث نظارت تا موقع نامزدی و شرکت در رقابت‌های انتخاباتی، نماینده را رصد می‌کند. اطلاعات او را از دستگاه‌های چهارگانه می‌گیرد و با اطلاعاتی که خودش دارد و به هر حال به این نتیجه می‌رسد که فرد «الف» صلاحیت دارد و فرد «ب» صلاحیت ندارد. ما معتقدیم باید سازوکار از درون مجلس و با همراهی شورای نگهبان صورت بگیرد، چون مشروعیت نظارت از اینجا ناشی می‌شود، چون ولایت باید در آن باشد.

نظارت باید به نحوی باشد که مجموعه‌ای با دخالت شورای نگهبان تشکیل شود، یعنی نظارت شورای نگهبان که تا قبل از انتخاب شدن هست، پس از آن هم استمرار پیدا کند و اگر خلاف یک نماینده مسجّل شد، نوع و میزان مجازات را می‌توان به کمیته‌ای در مجلس ارجاع داد و در این قضیه مشکلی نیست. در وضعیت فعلی چیزی که پیش‌بینی شده این خطر را دارد و همین حالا هم می‌بینیم که در بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها، تمایلات حزبی و سیاسی و حبّ و بغض‌‌های فردی دخالت دارد. روی ترکیب افراد در کمیسیون‌های تخصصی مجلس یا در هیئت رئیسه کمیسیون‌ها یک پژوهش مختصری بکنید، ببینید آیا این افراد با توجه به تخصصشان در کمیسیون‌ها جایگیری شده‌اند یا لابی‌ها و زدوبندهای منطقه‌ای و قومی تأثیر داشته است؟ من می‌گویم به همین دلیل، آن مجموعه‌ای که در طرح نظارت دیده شده است هم می‌تواند تحت تأثیر لابی‌ها قرار بگیرد و در جایی تخلف نماینده‌ای را ندیده بگیرد و تخلف واقع نشده‌ای را خدای نکرده برای نماینده‌ای گزارش کند. این دغدغه را اگر شورای نگهبان که نمایندگی از طرف ولایت دارد، بر عهده بگیرد، قابل برطرف شدن است.

*آقای روانبخش! نظر شما در مورد چیزی که الان تصویب شده است، چیست؟

روانبخش: من فکر می‌کنم در این بحث نظارتی، دست هیئت رئیسه خیلی باز است. در این طرح آمده چهار تن از نمایندگان به انتخاب مجلس، این خوب است، منتهی سازوکار انتخاب اینها به این شکل است که 8 نفر توسط هیئت رئیسه مجلس انتخاب می‌شوند و به صحن علنی می‌آیند تا 4 نفر از میان آنها انتخاب شوند، یعنی باز اعضای هیئت رئیسه می‌توانند اعمال نظر کنند که چه کسی بیاید بالا که یک وضعیت از بالا به پایین است. که باز منجر می‌شود به رقابت برای گرفتن کرسی‌های نظارتی.

روانبخش: الان فرض کنید که 20 یا 50 نفر برای شرکت در این هیئت نظارت آمادگی دارند و هیئت رئیسه می‌گوید این 8 نفر باشند، 8 نفری که ممکن است با هیئت رئیسه زدوبند داشته باشند. بعد به رأی‌گیری مجلس گذاشته می‌شود، منتهی مجلسی‌ها به همین 8 نفر می‌توانند رأی بدهند، یعنی آزاد نیست که کسانی که از میان نمایندگان توانایی دارند نامزد بشوند.

نکته بعدی این‌که باز در مواردی که مجلس می‌خواهد نظارت را اعمال کند، تبصره 1 ماده 4 می‌گوید مجازات‌های بندهای کاف و لام که اعلام یک یا چند تخلف نماینده در جلسه رسمی غیرعلنی یا علنی توسط رئیس مجلس، باید در جلسه مشترک هیئت رئیسه و هیئت نظارت تصویب شود تا اعمال کند. باز در اینجا هم دست هیئت نظارت بسته است، همان هیئت رئیسه‌ای که با نفوذ هیئت رئیسه روی کار می‌آید، باز در اینجا هم آن اختیارات را ندارد که بتواند مصوبه او را در مجلس اعلام کنند و باز هیئت رئیسه باید نظر بدهد.

در بند «م» آمده که لغو اعتبارنامه یا سه ما تعلیق نماینده از شرکت در مجلس یا کمیسیون مربوطه که باید با تأیید شورای نگهبان باشد که نکته خوبی است.

به نظر من این طرح، بیشتر هیئت رئیسه محور است تا هیئت نظارت محور و سیستم کنترل. مواردی که آورده‌اند خوب است، ولی ساختاری که چیده‌اند جواب نمی‌دهد. اگر این مجموعه‌ این جور انتخاب می‌شدند که مثلاً چهار نفر نمایندگان از میان کسانی که برای این کار داوطلب می‌شدند، رأی‌گیری بشود و چند نفر هم از حقوقدانان و فقهای شورای نگهبان عضو این کمیته باشند، چون شورای نگهبان یک سیستم نظارتی بر نمایندگان دارد، وقتی نمایندگان به این طرح رأی می‌دهند، شورای نگهبان هم حق نظارت پیدا می‌کند. خوب است که دو نفر هم از نمایندگان دستگاه قضائی با رأی نمایندگان در این کمیته منصوب شوند. فرضاً دستگاه قضایی 4 نفر را معرفی کند و نمایندگان به دو نفر از آنها رأی بدهند. اصل سیستم نظارتی باید قوی بسته شود، آن وقت می‌شود گفت که این طرح تا حدودی ضمانت اجرا پیدا می‌کند، ولی الان بیشتر هیئت رئیسه محور است تا نظارت محور.    

*با توجه به اختیارات کمیسیون اصل 90 در مورد رسیدگی به شکایات در مورد طرز کار، آیا نمی‏توان از همان بستر برای رسیدگی به بعضی تخلفات و مثلا زد و بندها استفاده کرد؟

رسایی: طرز کار با رفتارهای شخصی فرق می‌کند. شما بروید در کاهش تعرفه‌های خودرو نقش داشته باشید، نقش شما خیلی هم تقنینی باشد، می‌آیید در مجلس صحبت می‌کنید، مذاکره می‌کنید، نماینده‌ها را قانع می‌کنید، طرح می‌آورید، کاهش تعرفه خودرو تصویب می‌شود و در یک دکمه زدن ما 25 میلیارد تومان در یک قلم واردات نصیب یک واردکننده می‌شود و او هم خیلی راحت یک میلیارد تومان به شما می‌دهد. کجای این قضیه مشکل تقنینی دارد؟

این اصلاً به طرز کار ربط ندارد. در طرح نظارت مقصود ما غیبت و این چیزها نیست. یک نماینده یک حقوقی دارد و یک درآمدی. الان حقوق ما 2 میلیون تومان است، درآمدمان چقدر است؟ بستگی دارد. درآمد غیر از حقوق است. درآمد گاهی اوقات می‌تواند به شکل‌هایی باشد که وجاهت قانونی داشته باشد، مثل همین کاهش تعرفه خودرو. طرف می‌گوید خودروهای داخلی که به درد نمی‌خورند، باید بگذاریم خودروهای خارجی بیایند توی خیابان‌ها، بین کارخانه‌های ما و ماشین‌های خارجی رقابت ایجاد شود تا ارتقا پیدا کند. این در ظاهر خیلی حرف قشنگی است، ولی در باطن و پشتش، واردکننده با آن آدم بسته.

روانبخش: ببینید حضرت آقا با توجه به این نکته که ایشان از وضع کمیسیون اصل 90 مطلع هستند و در قانون اساسی هم بحث اصل 90 آمده و قانون اساسی هم این اختیار را به مجلس داده، وقتی در این سیستم ناکارآمدی می‌بینند سیستم نظارت را مطرح می‌کنند. به‌رغم وجود کمیسیون اصل 90، این سیستم نظارت یک ضرورت است و اصل 90 به تنهایی نمی‌تواند این سیستم نظارتی را اعمال کند. برای این‌که تخلف از قانون اساسی هم صورت نگیرد، مجلس باید این کار را انجام بدهد و مثلاً در کمیته‌ای که برای این مورد درست می‌شود، چند نفر از نمایندگان مجلس، چند نفر از فقها و حقوقدانان شورای نگهبان و افراد ذی‌صلاحیتی هم از بیرون از مجلس باشند که به تصویب مجلس برسند و بر مجلس نظارت کنند و در واقع کمیته منصوب خود مجلس می‌شود.

*غیر از ابزارهای نظارتی‏ای که برشمردیم و غیر از قانون اخیری که در خصوص نظارت تصویب شده و باید تکمیل شود، آیا ابزار نظارتی دیگری باقی مانده که بتوان از آن کمک گرفت؟

روانبخش: به نظرم در شکل سیستم نظارت و کنترلی که حضرت آقا می‌فرمایند، می‌شود در اینجا چیزی را در نظر بگیریم و آن این است که مردم باید بتوانند بر نمایندگان مجلس به عنوان نمایندگان خودشان نظارت کنند، باید بتوانند طبق قانون از نماینده‌ای که وظیفه وکالتی خود را درست انجام نمی‌دهد، مؤاخذه کنند. این با شکل‏دهی یک نظارت عمومی و مردمی ممکن است. برای اینکه چنین فرآیندی شکل بگیرد لازم است ترتیبی اتخاذ کنیم که مردم بیش از پیش در جریان عملکرد نمایندگان خود قرار بگیرند. نمایندگان باید به مردم گزارش بدهند که در مجلس چه کرده‏اند.

*در چنین شرایطی اهمیت جایگاه مجلس هم بیشتر برای متن جامعه فهم می‏شود و چون مردم مؤثر بودن مجلس را بیشتر درک می‏کنند، در انتخابات‏های مجلس هم جدی‏تر حاضر می‏شوند. البته طبیعتا راه این، پاسخگو بودن مجلس و نمایندگان است.

روانبخش: همین طور است. 

پایان


+نوشته شده در شنبه 91/2/16ساعت 9:16 عصرتوسط شاهد | نظر
مجلس و ناگفته ها-2

   ناگفته هایی از مجلس

*ولی اتفاقاً از همین مجرا و به واسطه همین نگاهی که دارند می‌آیند و وزرا را تحت فشار قرار می‌دهند و به استیضاح و امثال آن تهدید می‌کنند.

روانبخش: همین‌طور است. اگر این سیستم کنترلی درست شود که اگر نماینده‌ای در حوزه اجرا دخالت کرد، دولت بیاید و شکایت کند و یا خود مردم یا مجموعه‌های دیگر شکایت کنند که ایشان دارد در حوزه اجرا دخالت می‌کند و در اینجا مجلس باید به این امور رسیدگی کند و پرونده این شخص باید به کمیسیون اصل 90 برود.

*غیر از کمیسیون اصل 90 چه دستگاه نظارتی دیگری داریم که در ارتباط با مجلس باشند؟

کوچک‏زاده: یکی دیگر از دستگاه‌های نظارتی که زیر نظر مجلس هستند، دیوان محاسبات است. من با تجربه دو ساله خودم عرض می‌کنم. در دیوان محاسبات متأسفانه به نحوی عمل کرده‏ایم که قضاوت‌ها و عملکردهای دیوان محاسبات تحت تأثیر اغراض سیاسی قرار گرفته است و به این شکل به نتیجه مفید به حال مملکت نمی‌رسیم. همین الان سوابق و تخصص‌های کسی که در ریاست این دستگاه انجام وظیفه می‌کند، چیست؟ شاید با بحث‌های این روزهای جامعه تناسب داشته باشد. بنده اصلاً قصد دفاع از فرد منصوب شده بر سازمان تأمین اجتماعی را ندارم. بحث این ایرادهاست، یعنی اگر ایرادی برای کسی موجه است، باید برای همه موجه باشد. گفته می‌شود چون این فرد منصوب، سوابق تحصیلی و تخصصی حقوقی و قضائی دارد، به درد دستگاهی که کار مالی چند هزار میلیاردی می‌کند، نمی‌خورد که ما هم این مساله را تایید می کنیم. اما ما سئوال می‌کنیم که دکترای رئیس فعلی دیوان محاسبات مگر جغرافیا نیست؟ فوق لیسانس جغرافیا چه ربطی به دیوان محاسبات دارد که می‌خواهد بر چند هزار میلیارد بودجه کشور نظارت و آن را بررسی کند؟! اتفاقاً در این مورد، حرف درستی زده می‌شود، ولی ما می‌خواهیم بگوییم که بالاخره رئیس فعلی دیوان محاسبات، شاید به دلایل دیگری ، رئیس دیوان محاسبات شده است. درست است که مجلس رأی می‌دهد، ولی با ما که در مجلس هستیم بهتر می دانیم چگونه این انتخاب صورت گرفته و ایشان با چه مکانیزمی رئیس دیوان محاسبات شده است.

در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم شاهد بودیم که قبل از انتخابات مسئله‌ای مطرح شد و بعد از مطرح شدنش هم دیوان محاسبات بر آن صحه گذاشت و آن گم شدن یک میلیارد دلار درآمد نفتی بود. بعد هم معلوم شد که حرف بی‌پایه و اساسی بوده. این از کجا بیرون آمد؟ رئیس دیوان محاسبات در آن روزها تذکرات متعدد از برخی از نمایندگان از جمله خود بنده گرفت که شما چرا گزارشی را که هنوز دادستان یا دادسرای دیوان برایش دادخواست صادر نکرده و هیئت‌های مستشاری دیوان رسیدگی نکرده‌اند، رسانه‌ای کردید؟ آلوده شدن دستگاه‌های نظارتی به اغراض سیاسی موجب عدم کارآمدی آن دستگاه نظارتی می‌شود.

 

*آقای رسایی! آیا شما هم این نقد را به دستگاه‌های نظارتی ما وارد می‌دانید؟

رسایی: این‌که واقعیتی است. خصوصاً مجلس در طول چهار سال دوره هشتم بیش از این‌که در راستای وظیفه ذاتی خودش از این قدرت نظارتی‌اش استفاده کند، در راستای منافع سیاسی این کار را کرده که برخی از مواقع درست بوده و با واقعیت‌ها تطبیق می‌کرده و در بسیاری از موارد هم بر اساس کش و قوس‌های سیاسی بوده.

برخی از فسادها در مجلس از همان ابتدا در روابط رئیس مجلس با نماینده‌ها شکل می‌گیرد، یعنی کسانی که می‌خواهند رئیس‌مجلس شوند، برای این‌که دل نماینده را به دست بیاورند، برخی از مواد قانونی نظارتی را رها می‌کنند. نمونه بگویم. در قانون، قبل از طرح نظارت بر نمایندگان، یکی اصل 90 بود که ما می‌توانستیم به وسیله آن بر نمایندگان نظارت کنیم، یکی هم آئین‌نامه داخلی مجلس بود. آئین‌نامه داخلی مجلس یک بعد نظارتی بر خود نماینده‌ها دارد، البته نه بر مسائل زدوبندی یک نماینده.

*نهاد مسئولش هیئت رئیسه است؟

رسایی: بله، همین را می‌خواهم بگویم که چه جوری می‌شود که نظارت اتفاق نمی‌افتد؟ مثلاً در مورد تأخیرها، غیبت‌ها، در آئین‌نامه برای اینها راهکار پیش‌بینی شده، ولی به آنها عمل نمی‌شد، چرا؟ چون آن کسی که به عنوان هیئت رئیسه آن بالا نشسته، برای استمرار حضورش در آن جایگاه به رأی این نماینده نیاز دارد و حالا اگر بخواهد به این آئین‌نامه عمل کند، باید با این نماینده برخورد کند و به او تذکر بدهد. ما همین الان در آئین‌نامه داریم تذکر کتبی، اعلان در مجلس که هیچ‌وقت عملی نشد. در مجالس قبل هم همین‌طور بود.

این‌که می‌خواهم بگویم شاید تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نرسد، اما در شأن نهادی مثل مجلس نیست که نمایندگانی داشتیم که در مجلس حضور نداشتند و پیگیر زدوبندهای مالی‌شان بودند ـ‌این‌که می‌گویم به خاطر این است که اطلاع دارم که این‌گونه بود‌ـ و دوستانشان در مجلس کارت حضور و غیاب آنها را می‌زدند، یعنی طرف در مجلس نبود، ولی کارتش سبز بود. اتفاقاً یکی از آنها در 25 خرداد جزو نمایندگان اصولگرایی بود که خودم دیدم که داشت قاتی راه‌پیمایان توی میدان آزادی می‌رفت و دستش را هم به نشانه پیروزی بالا آورده بود و در واردات خودرو، کاهش تعرفه‌های خودرو و زدوبندها هم نقش جدی داشت. اساساً یکی از دلایلی که رهبری به طرح نظارت اشاره کردند، یکی هم همین طرح کاهش تعرفه خودرو بود. هیئت رئیسه به این موارد عمل نمی‌کند.

در جای دیگری سنت نادرستی در مجلس باب شد به نام تذکر شفاهی. در هیچ جای آئین‌نامه چنین چیزی نیست. یعنی هر روز هیئت رئیسه دارد آئین‌نامه را نقض می‌کند، باید به این قسمی که خورده، پایبند باشد، ولی نیست و به نمایندگان اجازه می‌دهند که تذکر شفاهی بدهند. در مورد چی؟ در مورد هر چیزی که دلشان می‌خواهد و اینجا یکی از مواردی است که در 90% موارد هیچ ربطی به نماینده ندارد که از پشت تریبون گفته شود، ولی هیئت رئیسه این وقت را به نماینده می‌دهد، چون نماینده می‌خواهد از این وقت استفاده کند و از این حرف‌هایی که می‌زند، در حوزه انتخابیه خودش سود ببرد. بسیاری از اختلافاتی که بین دولت و مجلس ایجاد شد از همین تذکرات شفاهی آخر وقت بود که حرام آئین‌نامه‌ای است، ولی هیئت رئیسه این وقت را داد و رسمی کرد. هر چه هم ما تذکر دادیم، فایده نداشت. من به یکی از نوّاب رئیس مجلس گفتم: «شما قسم خورده‌اید، دارید قسمتان را می‌شکنید. هر روز که این کار را می‌کنید، قسم شکسته می‌شود. قسم شرعی خورده‌اید، کفاره‌اش را چه می‌کنید؟» گفت: «یک گوسفند سر می‌بریم». عین جمله‌اش این است.

اینها همه حکایت از این دارد که تا مجلس تصمیم نگیرد بر خودش نظارت کند، نمی‌تواند بر دیگران نظارت کند و مجلس برای نظارت بر خودش به یک هیئت رئیسه با تقوا نیاز دارد که دچار این زد و بندها نشود، بنابراین انتخاب هیئت رئیسه مجلس در روند کاری مجلس تأثیر به‌سزا و جدی دارد که ان‌شاءالله باید ببینیم مجلس نهم چه می‌کند.

*تا حالا چند تا نهاد نظارتی را برشمردیم: دیوان محاسبات، کمیسیون اصل 90 و هیئت رئیسه مجلس. آیا نهاد دیگری باقی مانده است؟ البته دیوان محاسبات که بر نمایندگان نظارت ندارد. درست است؟

کوچک‌زاده: چرا، دیوان محاسبات باید بر بودجه خود مجلس نظارت داشته باشد. اتفاقاً یکی از وظایف کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس، دریافت گزارش عملکرد بودجه سالانه مجلس و بررسی آن و ارائه گزارش مکتوب آن در شهریورماه هر سال به کل مجلس است که در طی 8 سالی که بنده در مجلس بوده‌ام، هیچ وقت این کار انجام نشد. بارها توسط بنده در مجلس هشتم و یکی دو بار هم توسط آقای رسایی تذکر داده شد که آقای هیئت رئیسه! شهریورماه شد. کو این گزارشی که کمیسیون برنامه و بودجه باید بدهد؟ جزو وظایف تصریح شده کمیسیون بودجه و محاسبات در مجلس است.

در اینجا اجازه بدهید دو تا مطلب را که موجب کند شدن تیغ نظارت می‌شود بگویم. به نظر من تشکیلات کافی برای نظارت وجود دارد. از همه مهم‌تر خود هیئت رئیسه مجلس است که اگر درست انجام وظیفه کند، جلوی بسیاری از کژی‌های نمایندگان را می‌تواند بگیرد، به خاطر این‌که در بند 11 ماده 23 آئین‌نامه داخلی آمده: حفظ شأن و منزلت و اقتدار مجلس وظیفه هیئت رئیسه است. شأن و منزلت مجلس را حفظ کردن یعنی چه؟ اگر نمایندگانی با دستگاه‌های اجرایی زدوبند می‌کنند، شأن و منزلت نمایندگی را مخدوش نمی‌کنند؟

*شما معتقدید ظرفیت‌ها موجودند اما از این ظرفیت‏ها استفاده نمی‏شود؟

کوچک‌زاده: بنده معتقدم سازمان کافی وجود دارد، اما عملکردها در درون این سازمان‌ها به گونه‌ای است که تیغ نظارتی را کند می‌کند که من دو سه تا را مثال می‌زنم.

*یعنی در میان آن سه بعد سازمان، قانون و اجرا که فرمودید، انتقاد عمده شما به مجریان ابزارهای نظارتی موجود است؟

بله. قبل از بیان این مثال‌ها می‌خواهم ادعا کنم و به گوش مردم هم برسد که اگر جبهه پایداری تعدادی از نمایندگان را بتواند در مجلس داشته باشد که بتواند خواسته‏های خود را اعمال کند، حتماً یکی از کارهایی که خواهیم کرد این است؛ ضمن این‌که بنده اعتقاد دارم تمام امکاناتی که برای انجام وظیفه نمایندگی لازم است، باید در اعلاترین سطح در اختیار نماینده باشد مثلاً اگر نماینده‌ای باید 600، 700 کیلومتر راه را در حوزه انتخابیه خودش طی کند تا بتواند به اوضاع آن مناطق سرکشی کند، من معتقدم باید او را با هلیکوپتر ببرند، البته برای کار روستا، نه برای سفر شخصی، ولی با این موافق نیستم که به او پول بدهیم که ماشین شخصی‌اش را ارتقا بدهد. پس در درجه اول هر امکانی که برای انجام وظیفه نمایندگی لازم است باید در حد اعلا در اختیار نماینده قرار بگیرد، اما چه اتفاقاتی دارد می‌افتد که تیغ نظارتی مجلس را کند می‌کند و ما اگر ان‌شاءالله در مجلس حضور مقتدرانه داشتیم، به یاری خدا جلوی این اتفاقات را خواهیم گرفت.

*در صورتی که جبهه پایداری اکثریت مجلس را داشته باشد.

کوچک‌زاده: بله، یکی بر هم زدن روابط بسیار ناسالم نمایندگان دستگاه‌های اجرایی در مجلس با نمایندگان. در شرایط امروز تمام دستگاه‌های اجرایی، از کمیته امداد گرفته تا وزارت نیرو و وزارت خارجه و... هر کدام یک نماینده و یک مدیرکل هم غیر از معاون پارلمانی در مجلس دارند که همیشه در اختیار نمایندگان هستند. حتی ایران خودرو که زیرمجموعه وزارت صنایع است، در مجلس چنین آدمی را دارد. بودن اینها برای این‌که مسائل و مشکلات عمومی مربوط به موکلین را رد و بدل و برایشان راه‌حل پیدا کنند، خوب است، اما من ادعا می‌کنم که بخش اصلی وظایف این نمایندگان دستگاه‌های اجرایی، دریافت درخواست‌های شخصی نمایندگان و برآورده کردن آنها شده است. این درخواست‌های شخصی از این‌که در حوزه انتخابیه بنده، در فلان اداره چه کسی مدیر بشود هست تا این‌که فلان ماشین را به من بدهید.

الان مثلاً از طرف یکی از نهادهای انتظامی یک نماینده در مجلس هست. در آنجا نماینده‌ای که  مرتکب تخلف شده، می‌تواند جرایمش را به این نماینده نهاد انتظامی اعلام کند تا ابطال کند!! این چه جور رابطه‌ای است؟ بنده معتقدم یکی از چیزهایی که باید صلاحیت نماینده را زیر سئوال ببرد این است که واقعاً بررسی شود که این آقا در رانندگی چقدر تخلف می‌کند؟ من با چشم خودم دیده‌ام نمایندگانی را که برگه‌های مفصل اخطاریه و جرائم رانندگی‌شان را آورده و داده‌اند تا برود و در راهنمایی و رانندگی حذف شود! این چه رابطه‌ای است؟

فقط نیروی انتظامی هم نیست. مورد دیگری را مثال بزنم. بنده در بررسی‌های خودم و با اطلاعات مردمی که کسب کردم متوجه شدم که شرکت توانیر، از مشترکین برق در تهران، در یک فاصله زمانی، بدون داشتن هیچ توجیه قانونی 117 هزار تومان بابت هر کنتور گرفته بود. ما این را بررسی کردیم و آمدیم جلو و به اقرار معاونت برق وزارت نیرو، مشخص شد که این کار خلاف قانون بوده و هیچ توجیهی ندارد. مقرر شد که این پول به مشترکینی که از آنها پول گرفته شده بود، پس داده شود. تا امروز از پس داده شدن این پول بنده اطلاعی ندارم، اما بارها به خود بنده گفته شد که اگر مشکلی دارید، حل کنیم. فرض کنید اگر کسی خارج از نوبت کنتور می‌خواهد، کوچک زاده بگوید که به او بدهند. این روابط ناسالم و مخدوش هستند و هیئت رئیسه مجلس واقعاً باید جلوی این چیزها را بگیرد. ما اگر این امکان را پیدا کنیم، این نوع روابط را قطع می‌کنیم. نماینده‌ای که برای پیشبرد کارهای شخصی‌اش از دستگاه‌های دولتی امکانات می‌گیرد، نمی‌تواند نظارت کند. مثال‌های متعدد دیگری هم هست. این روابط، تیغ نظارتی را کند می‌کنند و ما اگر بتوانیم جلوی آن را خواهیم گرفت.

یکی دیگر از چیزهایی که تیغ نظارتی را کند می‌کند، تفاوت آشکاری است که بین مدیریت مجلس هفتم و مدیریت مجلس هشتم در دادن امتیازات مادی به نمایندگان و کارکنان و ابواب جمعی مجلس است. همه به این نکته اقرار می‌کنند. یعنی شما الان از افراد مختلف اعم از نماینده یا کارمند که هم در مجلس هفتم و هم در مجلس هشتم بوده‌اند بپرسید، فرق فاحشی بین این دو مدیریت در دادن امتیاز و حق و حقوق وجود دارد. اگر جبهه پایداری امکان این را پیدا کند که در مجلس منویات خود را مقرر و جاری و ساری کند، حتماً شیوه مدیریتی مجلس هفتم را می‌پسندد. من کار به افراد ندارم. اگر لازم شد، در شرایط مناسب، جزئیات امتیازاتی را که در مجلس هشتم به نمایندگان داده شده است، در رسانه‌ها خواهم گفت.

وقتی یک نماینده علناً می‌بیند که هیئت رئیسه دارد از قانون تخلف می‌کند و جلوی او سکوت می‌کند... من می‌بینم که برای برخی از نمایندگان احراز می‌شود که مثلاً در فلان دعوا بین مجلس و دولت، برخی دارند منویات شخصی خود را اعمال می‌کنند. چرا؟ چون با دولت خرده حساب دارند. نماینده متوجه است، ولی به خاطر امکاناتی که از هیئت رئیسه دریافت می‌کند، با هیئت رئیسه همراهی می‌کند، نه با حق. ما اگر امکان حضور پیدا کنیم، جلوی این چیزها را خواهیم گرفت. ما بیشتر از این‌که به فکر باشیم که در چارت تشکیلات چه محلی برای نظارت خالی است، باید به فکر این باشیم که چه کسانی از سوی خود ما انتخاب می‌شوند. مردم هم اگر می‌خواهند بهبودی در اوضاع ببینند، باید در انتخاب‌هایشان دقت کنند و کسانی را بالا بفرستند که منافع ملی و حقوق شرعی مردم را بر منافع خودشان ترجیح بدهند.

 

*با توجه به اینکه نظارت بر نمایندگان جزو مطالبات مقام معظم رهبری بوده است، از نظر شما اگر بخواهیم نهاد و مجرای باثباتی را عهده‏دار نظارت کنیم، چه باید بکنیم. آیا آن چیزی که اخیرا تصویب شده پاسخگوست؟

رسایی: در مجلس هشتم این ایده شروع شده بود که با موضع بسیار قاطعانه رهبری عملیاتی شد، ولی متأسفانه بیش از یک سال و نیم طول کشید و آخرین موارد اشکال شورای نگهبان در چند روز گذشته در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. مهم این است آن چیزی که الان تصویب شده، تعبیری که رهبر انقلاب در مورد آن کردند این است که مجلس هشتم از آن مطالبه‌ای که ما داشتیم، یک کارَکی را انجام داد. ایشان حتی اگر تعبیر «کاری» را هم به کار می‌بردند، باز خیلی بزرگ نبود، چه برسد به این‌که تعبیر به «کارَکی» کردند. می‌خواهم بگویم آن چیزی که الان در مجلس هشتم به عنوان طرح نظارت بر نمایندگان تصویب شده، اصلاً و ابداً مطالبه رهبری نیست و اگر خداوند ان‌شاءالله این توفیق را به ما داد، مردم هم ما را انتخاب کردند، یکی از مهم‌ترین اقدامات جبهه پایداری در مجلس نهم، علاوه بر اجرای طرح نظارت فعلی که کارَکی است و نباید آن را رها کنیم، تکمیل این طرح است.

بسیاری از شاخه‌های اصلی طرح نظارت در طول این یک سال و هشت ماه زده شد، شاخ و برگ‌های اصلی برداشته شدند، طرح نظارت فعلی یک شیر بی‌یال و دم و اشکم است علتش هم این است که خود آقایان هیئت رئیسه رسماً می‌گفتند اگر بخواهیم تمام این موارد را در طرح نظارت بیاوریم، مجلس به آن رأی نمی‌دهد و آبروی ما می‌رود، چون رهبری این را مطالبه کرده‌اند. اتفاقاً یکی از اشکالات اصلی ما به مجلس هشتم همین بود که مجلس هشتم دارد شعار اصولگرایی می‌دهد، ولی در عمل پایبند نیست، بنابراین از قسمت‌های مختلف طرح نظارت، پشت سر هم نکات اصلی برداشته و در کمیسیون مربوطه حذف می‌شدند تا این طرح رأی بیاورد و به اسم این‌که ما مطالبه رهبری را اجرا کردیم، عملیاتی بشود که این در حقیقت یک ظاهرسازی است. بنابراین بنده شخصاً ان‌شاءالله به همراه دوستان دیگر، اگر در مجلس نهم حضور داشته باشیم، یکی از وظایف اصلی خودمان را بازسازی طرح نظارت می‌دانیم.

البته طرح فعلی باید اجرا شود و بالاخره بهتر از هیچی است، بهتر از آن چیزی است که قبلاً نبود، ولی این مطالبه رهبری نیست و ما باید ان‌شاءالله این را در مجلس پیگیری کنیم. بهترین کار هم همان‌طور که آقای روانبخش اشاره کردند این است که این کار در ابتدای مجلس صورت بگیرد تا چشم‌های نمایندگان بخش‌های مختلف، به‌ویژه نمایندگان تازه‌نفس هنوز گرفتار برخی محبت‌ها نشده و تا دچار برخی رودربایستی‌ها نشده‌اند، باید این اتفاق بیفتد. این یکی از مهم‌ترین آزمون‌های مجلس نهم است که من از همین حالا دارم اعلام می‌کنم. این آزمون نشان می‌دهد که آیا حقیقتاً مجلس نهم می‌خواهد در مسیر اصولگرایی گام بردارد یا نه؟ یکی از مصوبات مهم دیگر که ان‌شاءالله در مجلس نهم به ثمر برسد و ما در مجلس هشتم پیگیری کردیم، اما متأسفانه نتیجه نداشت، قضیه تعطیلات تابستانی است. هر جا که منفعت به ما می‌رسد، باید روی آن دست بگذاریم.

اگر نمایندگان این کار را کردند، معلوم می‌شود مجلس به دنبال تغییر است. باید از خودمان شروع کنیم. بعضی چیزها ظاهراً کوچک هستند، مثلاً در آئین‌نامه مجلس در حال حاضر ماده‌ای وجود دارد مبنی بر این‌که نمایندگان مجلس یک ماه تعطیلات تابستانی دارند. مجلس در روزهای شنبه جلسه ندارد، پنجشنبه هم که تعطیل است. دوشنبه هم جلسه ندارد، ولی گفته می‌شود شنبه و دوشنبه برای پیگیری یک‌سری از وظایف نمایندگی است که بجا هم هست، چون اگر ما فقط در صحن علنی باشیم، نمی‌توانیم بعضی از کارها را پیگیری کنیم. بالاخره مجلس نیاز به ارتباط با مردم دارد، نیاز به رفتن به وزارتخانه‌ها و نهادها و جلسات مختلف دارد. علاوه بر این، هر سه هفته‌ای که مجلس جلسه دارد، یک هفته به عنوان پیگیری وظایف نمایندگی، کل جلسات علنی و کمیسیون‌های مجلس تعطیل هستند، ولی با همه اینها در تابستان هم یک ماه تعطیلات تابستانی وجود دارد، یعنی اسمش این نیست که ما تعطیل هستیم تا برویم وظایف نمایندگی‌مان را پیگیری کنیم، تعطیلات تابستانی است، یعنی وقت من در اختیار خودم هست که بروم به تفریحات و کارهای شخصی‌ام برسم.

ادامه دارد...


+نوشته شده در جمعه 91/2/15ساعت 10:11 صبحتوسط شاهد | نظر
مجلس و ناگفته ها-1

ناگفتههایی از مجلس 

رجا؛ نظارت بر نمایندگان طی سال ‎های اخیر همواره جزو موضوعات مطرح در رسانه‏ها و افکار عمومی بوده است. با وجود آنکه رهبر معظم انقلاب از مدت‌ها پیش به طرح نظارتی دستور داده بودند، تأخیر نمایندگان اما انتقادات زیادی را متوجه آنان کرد. با این همه در نهایت قانونی به تصویب رسید. مسئله نظارت و قانون تصویب شده را با دکتر کوچک‏زاده، حجت الاسلام و المسلمین رسایی و حجت الاسلام و المسلمین روانبخش به بحث گذاشتیم. به نظر می‏رسید می‏توان در سه مقوله سازمان، قانون و اجرا موضوع را مورد بحث قرار داد. مشروح میزگرد نظارت که در نشریه "اصولگرا" نیز منعکس شده است را در ادامه از نظر می‏گذرانید:

*اگر بخواهیم در ابتدا مقدمه‏ای برای ورود به بحث داشته باشیم، در خصوص جایگاه نظارت در کشور و دستگاه‏های مختلف خصوصا مجلس شورای اسلامی چه می‏توانیم بگوییم؟ اصلا چرا این قدر بحث نظارت بر نمایندگان مجلس برجسته شد؟ چه آسیب‏هایی وجود داشت که این ضرورت را دوچندان کرد؟

روانبخش: یکی از معضلات کشور ما، نبودِ کنترل و نظارت بر دستگاه‌ها یا ضعف کنترل و نظارت است، به‌ویژه بر مجلس. یکی از کارهایی که مجلس بعد از تقنین باید انجام بدهد، نظارت است. مردم هم که نمایندگان را به عنوان وکیل خودشان انتخاب می‌کنند، برای این دو کار انتخاب می‌کنند. یکی اینکه برایشان قوانین راحت و راهگشا بنویسیم و دیگر اینکه از طرف آنها بر دستگاه‌های اجرایی نظارت کنیم و ببینیم آیا این قوانین را درست اجرا می‌کنند یا خیر؟ کشور دارد درست اداره می‌شود یا نمی‌شود؟

متأسفانه در 33 سال گذشته دستگاه‌های ناظر ما که یکی از آنها مجلس است و نظارت فوق‌العاده‌ای هم می‌تواند بر همه دستگاه‌ها داشته باشد، آن گونه که باید از اختیارات خود در این زمینه استفاده نکرده‏اند. اگر ما بخواهیم سیستم کنترل و نظارت در کشور فعال شود، چه باید بکنیم؟ اولین گام راه‌اندازی سیستم نظارت و کنترل بر خود مجلس است. مردم می‌دانند دستگاهی که می‌خواهد نظارت کند، اگر خودش با یک سیستم نظارتی کنترل نشود، دچار آسیب می‏شود. به همین دلیل بود که مقام معظم رهبری در مجلس هشتم، در حضور خود نمایندگان و در تریبون علنی که خبر آن را همه مردم شنیدند و دیدند روی سیستم نظارت و کنترل بر نمایندگان تأکید داشتند، چون می‌دانستند مشکل از همین جاست.

اگر بر کار نماینده‌ای نظارت و کنترل نشود، یک استبداد پارلمانی ایجاد می‌شود. آن وقت اگر کسی در منطقه‌ای نماینده شد، مطلق‌العنان است. استاندار عوض می‌کند، فرماندار و بخشدار عوض می‌کند، مدیرکل‌ها را تغییر می‌دهد. علتش هم این است که کسی بر این شخص نظارت نمی‌کند که آیا او در راستای وظایف نمایندگی‌اش عمل می‌کند یا نه؟ بعد هم با سیستم اعمال فشاری که بر وزرا دارد، به همه اهدافش در منطقه دست پیدا می‌کند. با چند نفر در مجلس همدست می‌شوند. همه نمایندگان می‌خواهند در منطقه خودشان این کار را انجام بدهند. مثلاً وزیر کشور را تحت فشار قرار می‌دهند که ما از تو سئوال می‌کنیم، استیضاحت می‌کنیم، باید به خواسته‌های من تن بدهی. او هم که دوست ندارد هر روز به مجلس بیاید و از کارهای روزمره‌اش بماند، مجبور می‌شود امتیاز بدهد و به خواسته‌های یک نماینده تن می‌دهد. در چنین شرایطی عملاً قوه مجریه نیست که دارد نیروهایش را در منطقه و در کشور می‌چیند، بلکه این قوه مقننه است، آن هم نه قوه مقننه! یک وکیل و نماینده است که برای تقویت ریشه‌های خودش در منطقه برای این‌که در دور بعد هم بتواند نماینده مجلس بشود، دست به این اقدامات می‌زند.

علاوه بر این، یک نماینده در زدوبندهای سیاسی و اقتصادی، در مجلس با شرکت‌ها، مؤسسات، دولت و جاهای دیگر می‌تواند به یک دلال تبدیل بشود و اگر سیستم کنترل و نظارت بر او صورت نگیرد، در سال اول که هنوز کوچه‌ها را بلد نیست، شاید خیلی در این مسائل مهارت به خرج ندهد، ولی در سال‌های دوم، سوم و چهارم تبدیل به یک عنصر خطرناک می‌شود که تنها وظیفه‌ای که انجام نمی‌دهد، وظیفه نمایندگی است و فقط برای خود و حزب و قبیله‌اش تلاش می‌کند. لذا حضرت آقا دست روی نقطه حساسی گذاشتند و فرمودند سیستم نظارت و کنترل خود مجلس باید فعال شود.

 

*آقای کوچک‌زاده! شما به شکل مصداقی‌تر می‏توانید آسیب‌هایی را ذکر کنید که به طرح نظارت موضوعیت بخشیدید؟ آیا مواردی خاطرتان هست که بتوانید بربشمارید؟

کوچک‌زاده: چیزی که الان یادم می‌آید، رفتاری است که بین برخی نمایندگان جاری و متداول است و اصلاً پنهان هم نمی‌شود، بلکه بسیار علنی است و شاید بعضی وقت‌ها با افتخار هم مطرح می‌شود که مؤثر بودن طرح نظارت بر نمایندگان را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد و آن دخالت در عزل و نصب افراد در دستگاه‌های اجرایی است، یعنی همان طور که آقای روانبخش اشاره کردند، وقتی نماینده‌ای ـ‌عموماً هم در حوزه‌هایی غیر از تهران یا شهرهای بزرگ‌ـ انتخاب می‌شود، اولین وظیفه خودش را این می‌داند که در حوزه انتخابیه خود به مسئولین اجرایی دستور بدهد و تحمیل کند که فرضاً مدیرکل ارشاد چه کسی باشد. مدیرکل معدن و صنعت چه کسی باشد، مدیرکل آموزش و پرورش چه کسی باشد. این یکی از مسائل جاری بین اکثریت نمایندگان حوزه‌های انتخابیه غیر از شهرهای بزرگ است.

طبیعی است وقتی کسی در عزل و نصب فردی مؤثر و دخیل است، دیگر نمی‌تواند به شکل کامل و صحیح نظارت بر عملکرد او داشته باشد و هر جا ضعف و اشکالی هم به وجود بیاید یا درصدد پوشاندن آن برمی‌آید و اگر آن فرد بدون هماهنگی با این نماینده مرتکب خلاف و خطایی بشود، زبان نماینده برای اعتراض بسته است، چون خودش در نصب او دخالت داشته و تأثیرگذار بوده است. به نظرم این یکی از معضلاتی است که باید به‌شدت برایش فکری شود و از آن جلوگیری به عمل بیاید.

رسایی: من می‌خواهم نکته دیگری را عرض کنم و آن این‌که ما در کشور سه تا قوه داریم. قوه قضائیه، دولت و مجلس و شورای نگهبان. هیچ‌یک از این سه نهاد در قانون اساسی ما به اندازه مجلس ساختار شیشه‌ای ندارند. در بین مجلس و دولت و خصوصاً قوه قضائیه، تنها جایی که ساختارش شیشه‌ای است، مجلس است و مشروح مذاکراتش به صورت رسمی از رادیو دارد پخش می‌شود، تلویزیون تمام جلسات علنی آن را فیلمبرداری می‌کند.

مصوبات کمیسیون‌ها اعلام می‏شود و اساساً بنای مجلس بر اطلاع‌رسانی است. شما می‌بینید اتفاقاتی که در کمیسیون‌ها می‌افتد خیلی زود بیرون می‌آید و درز می‌کند و اصلاً ساختارش از بالا به پایین نیست، برخلاف قوه قضائیه و دولت که ساختارشان از بالا به پایین است، یعنی هرمی است و رئیس دولت می‌تواند واقعاً از وزرایش بخواهد که این طرفی بروند یا آن طرفی و همین‌طور رئیس قوه قضائیه و البته در چهارچوب قانون، ولی در مجلس رئیس مجلس و هیئت رئیسه چنین اختیاری را ندارند. به عقیده من مجلس ضعیف مجلسی است که توسط هیئت رئیسه و رئیس مجلس مدیریت شود که مجلس هشتم این خاصیت را داشت.

حالا این نهاد که شیشه‌ای‌ترین نهاد در کشور و ساختار ما هست، زمانی می‌تواند فضای شیشه‌ای در نهادهای دیگر ایجاد کند که واقعاً خودش پایبند به این امور باشد. یکی از اشکالات و کمبودهای قانون اساسی ما همین است که در قانون اساسی ما برای همه نهادها و دستگاه‌ها جایگاه نظارتی قرار داده شده، حتی رهبری، اما برای عملکرد شخصی نمایندگان مجلس ـ‌و نه مصوباتشان که جایگاه نظارتی شورای نگهبان هست‌ـ در طول چهار سال، هیچ نهاد نظارتی‌ای پیش‌بینی نشده! البته شورای نگهبان بعد از 4 سال می‌تواند اعمال نظارت کند، ولی در طول 4 سال اگر معلوم شود که نماینده‌ای از روز اول شرایط لازم را نداشته، واقعاً قانون در موردش ساکت است که آیا این نماینده باز هم باید نماینده بماند یا باید او را استیضاح کنند؟ هیچ چیزی پیش‌بینی نشده است. با این‌که شرایط رسیدن فردی مثل رهبری به جایگاه رهبری زمین تا آسمان با شرایط نماینده شدن فردی مثل من متفاوت است. شرایط نماینده شدن سن است و تخصص و مدرک و امثالهم، شرط رهبری تقوا و عدالت و فقاهت و شرایطی از این قبیل است که بسیار سخت است، اما برای رهبری یک‌سری اهرم‌های نظارتی پیش‌بینی شده، ولی در مورد نمایندگان پیش‌بینی نشده است. چرا رهبر انقلاب در این زمینه تذکر دادند؟ اولاً این مطالبه رهبری در دوره‌های دیگر هم بوده و در طی 4 سال گذشته، هر بار که خدمت رهبری رفتیم، ایشان تذکر داده‌اند که نماینده‌ها در مناسباتشان رعایت کنند.

دوره‌های قبل را هم نگاه کنید، به صورت عمومی بوده، اما چه می‌شود که رهبر انقلاب، این بار به‌طور خاص و گسترده‌تر و عینی‌تر دست روی موضوع می‌گذارند؟ این نشان می‌دهد که در مجلس هشتم روند به شکلی بود که ایشان را مجبور و ملزم کرد که برای جلوگیری از برخی از مفاسد، یک مطالبه علنی را مطرح کنند. البته بخش‌هایی از سخنرانی حضرت آقا در سال 89 با صلاحدید بیت رهبری به صورت عمومی و در رسانه‌ها پخش شد. رهبر انقلاب به موارد و مصادیقی اشاره کردند که من می‌دانم در میان نمایندگان اتفاقاتی از این دست افتاده، زدوبندهایی از این دست صورت گرفته. اینها همه حکایت از این می‌کرد که باید اصل نظارت بر نمایندگان انجام بگیرد و این سابقه هم داشته و در مجلس هفتم، نمایندگان طرحی را تهیه کرده بودند، اما این طرح به سرانجام نرسیده بود.

به این نکته هم اشاره کنم که ما خدا را شکر می‌کنیم که مواضعمان با مطالبات رهبر انقلاب تطبیق می‌کند. در خرداد 89 که رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان مطرح کردند، در اردیبهشت خود من در مجلس در این باره نطق کرده بودم و در آن نطق به این موضوع اشاره کرده بودم که مجلس زمانی می‌تواند نظارت شفاف بر جاهای دیگر داشته باشد که اول خودش شفاف شده باشد و ما تا خودمان اقدام به شفافیت خودمان نکنیم و بر خودمان نظارت نداشته باشیم، جاهای دیگر را نمی‌توانیم به شفافیت وادار کنیم.

 

*اگر بخواهیم یک مرور اجمالی داشته باشیم، چه ابزارهای نظارتی‏ای در نسبت با مجلس وجود داشته و دارد؟ اساسا مشکل ما در حوزه نظارت به کجا برمی‏گردد؟

کوچک‏زاده: ما در اینجا با سه بعد سازمان، قانون و اجرا مواجهیم. مقصود از سازمان نهادهایی است که می‏بایست نظارت کنند. مقصود از اجرا هم مجریانی است که در آن نهادهای نظارتی قرار می‏گیرند. از نظر من از ظرفیت نهادهای نظارتی کنونی آن گونه که باید استفاده نمی‏شود.

یکی از ابزارهای نظارتی مجلس، کمیسیون اصل 90 است. در اصل 90 قانون اساسی این‌طور آمده:«هر کس شکایتی از طرز کار مجلس، قوه مجریه یا قوه قضائیه داشته باشد، می‌تواند شکایت خود را کتباً به مجلس شورای اسلامی عرضه کند. مجلس موظف است به این شکایات رسیدگی کند و پاسخ کافی بدهد و در مواردی که شکایت به قوه مجریه و یا قضائیه مربوط است، رسیدگی و پاسخ کافی از آنها بخواهد و در مدت متناسب، نتیجه را اعلام کند و در مواردی که مربوط به عموم باشد، به اطلاع عامه برساند.»

در اینجا چند نکته باید مورد توجه قرار بگیرد، اولاً شاکی هر کسی می‌تواند باشد. قانون اساسی گفته هر کسی، حقیقی یا حقوقی. شکایت از چه چیزی؟ از طرز کار. این باز مطلبی است که مورد توجه قرار نمی‌گیرد و کمیسیون اصل 90 به واسطه عدم توجه به این مسئله، از سوی مردم یا از سوی شاکیان مواجه با سیل شکایاتی است که ارتباطی به وظیفه قانونی کمیسیون اصل 90 ندارد. فرض کنید کسی برای دریافت یک خط تلفن ثابت ثبت‌نام کرده و این خط به او دیر داده شده. جای این شکایت در مجلس نیست. یا کسی از بانک وام خواسته یا حتی دعواهای خانوادگی بین زن و شوهر یا ارث و میراث که اصلاً ربطی به کمیسیون اصل 90 ندارد. این واژه طرز کار، واژه‌ای است که باید دقیقاً تحلیل شود که معلوم شود که یعنی چه و چه شکایاتی قابل ارائه به این کمیسیون هستند.

دومین نکته‌ای که در این اصل قانون اساسی باید مورد توجه قرار بگیرد این است که گفته شده هر کس شکایتی از طرف کار مجلس یا قوه مجریه یا قضائیه داشته باشد... سازمان ثبت و دیوان عالی کشور و بسیاری از سازمان‌های دیگر را که زیرمجموعه قوه قضائیه هستند، همه را تحت یک عنوان قوه قضائیه آورده است. همین‌طور درباره قوه مجریه هم عمل کرده. اما نگفته قوه مقننه، بلکه گفته مجلس. قوه مقننه دو بخش دارد: مجلس و شورای نگهبان، لذا همین جا مشخص می‌شود که کسی نمی‌تواند از شورای نگهبان به اصل 90 شکایت کند. چیزی که در این ایام با آن مواجه هم بودیم. لااقل صحبتش می‌شد که در نحوه بررسی صلاحیت‌ها علاوه بر پیگیری‌هایی که آقایان برای خودشان می‌کردند، مطرح بود که به کمیسیون اصل 90 هم شکایت کنیم. طبق قانون اساسی، کسی نمی‌تواند از شورای نگهبان به کمیسیون اصل 90 شکایت کند، گرچه از قوه قضائیه می‌تواند. این هم نکته دیگری است که چون این دو تا مطلب تا به حال مورد توجه کافی قرار نگرفته، باعث شده که کمیسیون اصل 90 تا حدود زیادی مواجه با کارهایی بشود که او را از وظایف اصلی‌اش باز می‌دارد.

*پس چهارچوب کاری کمیسیون اصل 90 به نظر شما در ارتباط با شکایت از قوا ابهام دارد. آیا این طرز کار که فرمودید، چهارچوب خاصی دارد؟ یعنی سر چه مصادیقی می‌توانند شکایت کنند؟

کوچک‌زاده: در مورد این‌که این قانون چرا این‌گونه است، کسی نمی‌تواند به اصل 90 شکایت کند، اما به نحوه اجرای قانون در یک مجموعه اجرایی می‌تواند که اینها چرا این قانون را این‌گونه اجرا می‌کنند، این ایجاد مشکل کرده. یک بحث داریم که ممکن است خود قانون و ضابطه‌ای که کار بر اساس آن صورت می‌گیرد، مورد انتقاد ماست، به آن نمی‌توان به کمیسیون اصل 90 شکوائیه‌ای داد. بحث دیگر جزئیات رفتاری مجریان است، در مورد آن هم نمی‌شود به کمیسیون اصل 90 شکایت کرد. آن هم باید برود به قوه قضائیه که این آقا این خلاف یا جرم را مرتکب شده است یا نه. یکی از چیزهایی که به‌شدت دارد به تولید ملی صدمه می‌زند، طرز کار دستگاه‌های اجرایی در صدور مجوزهای گوناگون است. اگر جایی می‌خواهد دستگاهی را برای تولید کالایی وارد کند، امری قانون است و باید انجام شود. باید موافقت اصولی بگیرد، از گمرک عبور کند و... اما خود همین سیر و طرز کار به گونه‌ای تنظیم شده که معروف شده که می‌گویند اگر می‌خواهی وارد کار تولیدی بشوی، کفشی با پاشنه آهنین بخر، یعنی آن‌قدر باید در این ادارات بدوی تا همه هستی‌ات بر باد فنا برود. این طرز کار است.

روانبخش: یعنی در واقع می‌تواند از بوروکراسی شکایت کند.

کوچک‌زاده: بله، یک جزء قضیه این است. ضوابط اجرایی گاهی به‌گونه‏ای نوشته می‌شود که یک فرد برای ترخیص یک کالا از گمرک دچار هزاران مشکل می‌شود و همه هم در جریان این امر هستند. فرض کنید کسی که یک کارخانه بافندگی یا نخ‌ریسی دارد، می‌داند طرز کار فرآیندی که اشاره کردم چیست. در پرداخت مالیات همین‌طور. قانونی داریم که کسانی تولیدشان برای محیط زیست، مزاحمت یا آلودگی ایجاد می‌کند، باید درصدی از درآمدشان را به خاطر این آلوده‌سازی به عنوان مالیات بپردازند. اداره مالیات آن شهرستان به کارخانه‌ای که نخ تولید می‌کند، رفته و آنجا را به عنوان آلاینده محیط زیست ارزیابی کرده و اسم این کارخانه رفته جزو کسانی که باید این مالیات را بدهند، درحالی که کلاً این کار اشتباه بوده. این بنده خدا رفته اعتراض کرده که: «من چرا باید مالیات بدهم؟ من که آلایندگی ندارم». آنها بررسی کرده و گفته‌اند: «درست است شما آلایندگی ندارید و ما اشتباه کردیم». گفته: «خب! حالا که اشتباه کرده‌اید، این حکم مالیات را برگردانید». گفته‌اند: «نه، توی شهرستان نمی‌توانیم حکم را برگشت بزنیم. باید برود تهران، رئیس محیط زیست به رئیس اداره مالیات وزارت دارائی بگوید و بعد آنها به ما بگویند». این یعنی شکایت از طرز کار و مجلس و کمیسیون اصل 90 می‌توانند وارد آن شوند. به خاطر بی‌توجهی به این مسئله، این بخش از وظیفه نظارتی در مجلس دچار مشکل است.

روانبخش: همان‌طور که در اصل 90 قانون اساسی هم آمده که آقای دکتر کوچک‌زاده هم به آن اشاره کردند، کمیسیون اصل 90 می‌تواند اگر از طرز کار مجلس، قوه قضائیه و مجریه شکایتی شد، رسیدگی کند. این طرز کار مجلس نکته خیلی مهمی است. مجلس به هر چیزی نمی‌تواند رسیدگی کند، قاضی نیست و فقط اگر از طراز کار مجلس یا قوه قضائیه و مجریه شکایتی شد، رسیدگی می‌کند و نسبت به خود مجلس هم باید رسیدگی شود. یکی از چیزهایی که در مجلس وجود دارد ـ‌ما البته بیشتر داریم درباره مجلس صحبت می‌کنیم‌ـ همان بحثی بود که اشاره شد. مثلاً آیا دخالت بی‏جای یک نماینده در حوزه کار اجرای استان یا حوزه انتخابیه‌اش، از مواردی هست که مردم می‌توانند شکایت کنند یا نه؟ به نظر من از مواردی است که مردم می‌توانند شکایت کنند، مؤسسات و حتی قوه مجریه شکایت کنند. علتش این است که در قانون اساسی، مسئولیت قوا از یکدیگر تفکیک شده‌اند، یعنی قوه مجریه، مقننه و قضائیه حق دخالت در کار همدیگر را ندارند و قانون اساسی ما بر اساس تفکیک قوا بسته شده است. همان‌طور که خود مجلس نمی‌تواند در حوزه اجرا دخالت کند، یک عضو از مجلس هم نمی‌تواند در حوزه اجرا دخالت کند، بنابراین اگر نماینده‌ای در حوزه انتخابیه خودش در حوزه اجرا دخالت کرد، در واقع یک تخلف آشکار از قانون اساسی انجام داده است و می‌شود از ایشان به دلیل تخلف از قانون اساسی به خود مجلس شکایت کرد.

ادامه دارد...

ناگفته  ‎هایی از برخی زد وبندها در مجلس


+نوشته شده در چهارشنبه 91/2/13ساعت 6:6 عصرتوسط شاهد | نظر
اگر سپاه نبود-2

   * عملکرد بنی صدر بعنوان فرمانده کل قوا چطور بود؟

احکامی که شورای انقلاب برای ما صادر کرده بود 6 ماهه بود و قرار بود بعد از 6 ماه در سپاه انتخابات شود و فرماندهان از طریق انتخابات تعیین شوند اما بعد از 6 ماه، انتخابات صورت نگرفت و بعد از انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب بنی صدر امام بزرگوار (ره) فرماندهی کل قوای مسلح را هم به وی تفویض کردند.

بنی صدر چون از ابتدا ترجیحش ارتش بود و به سپاه امید زیاد نداشت، یکی دو بار به سپاه آمد تا فرمانده ای انتخاب کند. اعضای پرسنلی و اداری سپاه نامه ای به او نوشته بودند که اگر بنا باشد طبق آئین نامه سپاه انتخابات برگزار شود در سپاه افرادی اسطوره شده و سپاهیان بقیه اعضای شورای فرماندهی را نمیشناسند. بنابراین بجای انتخابات بهتر است انتصاب و انتخاب صورت گیرد یعنی تمام افراد سپاه در انتخابات شرکت نکنند.

چند نفر را پرسنلی و اداری سپاه انتصاب کرده و آنان فرماندهی را انتخاب کنند. یک روز سمیناری ترتیب دادند و بعضی از افراد ادارات را در حدود یکصد تا یکصد و بیست نفر بدون حضور افراد عملیات جمع کردند و بنی صدر را دعوت کردند که بیا رأی گیری کن و در غیاب فرمانده عملیات سپاه رأی گیری کردند با رأی مخفی، آقایان دوزدوزانی، جلال فارسی، غرضی و اینجانب رأی آوردند که رأی من از همه بیشتر بود. بنی صدر هم نوشت: "در آن روز که مرا در سمینار فرماندهان سپاه دعوت کرده بودند ازمن خواستند که برای انتخاب فرمانده سپاه رأی گیری کنم چون رأی ابوشریف از همه بیشتر بود پس ابوشریف فرمانده کل سپاه است."

من به آقای بنی صدر گفتم آقای رئیس جمهور لطفاً بنویسید که من به عنوان رئیس جمهور ایران به حکم امام امت و رهبر انقلاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و به عنوان فرمانده کل قوای مسلح و بر اساس انتخابات انجام شده، ابوشریف را به فرماندهی کل سپاه برمی گزینم.

اما بنی صدر گفت من همینکه نوشته ام کافی است.

من هم گفتم با چنین حکمی حاضر به ادامه کار نیستم و به منشی خود گفتم به خبرگزاری اطلاع دهید که ابوشریف استعفا داده است. اما استعفای من قبول نشد بالاخره چون حالت بحرانی در کشور بود، درگیریهای مرزی عراق در مرز شروع شده بود و گروهکهای ضد انقلاب نیز هنوز در بعضی از مکان ها فعال بودند ولی بالاخره از من خواستند که شخصی را برای فرماندهی معرفی کنم. من هم مرتضی رضایی را که مدتی با ما در کردستان بود و بعد او را به سمت معاون فرمانده سپاه تهران گمارده بودیم معرفی کردم. مرتضی رضایی از اول به بنی صدر گفته بود که اگر حکم شما را امام هم امضاء می کنند من قبول می کنم. چون سپاه فرمانده نداشت و حالات بحرانی بود، بنی صدر حکم داد و امام هم حکم او را تأیید فرمودند.

* خب ما امروز هم پس از گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب و سپاه، هنوز شاهد شدید ترین هجمه‌ها علیه این نهاد انقلابی هستیم. شما این هجمه‌ها را نتیجه چه چیزی می‌دانید؟

امروز پس از گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب مشخص شد که سپاه برای انقلاب اسلامی یک ضرورت بود و انقلاب بدون سپاه پایدار نمی ماند. اینکه امروز می بینیم تمام رسانه های بیگانه حملات خود را متوجه سپاه کرده اند برای این است که الان سپاه در مقابل همه توطئه ها و فعالیت های ضد انقلاب ایستاده و با آنها مقابله می کند و در حد توان خود به انقلاب و بیداری اسلامی در جهان کمک کرده است.

اگر امروز ایران تجزیه نشده، انقلاب اسلامی پا برجا مانده است و توطئه های ضد انقلاب بی اثر مانده، به برکت خون شهدای سپاه است و اگر سپاه نبود عده ای با شعار نه غزه نه لبنان ملت ایران را در آتش کوروش وضحاک سوزانده بودند.

* به عنوان سوال آخر، قدری در مورد این روزهای خودتان بفرمایید و اینکه پس از خروج از کشور به چه کارهایی مشغول هستید؟

من از وقتی در سال 66 از ایران خارج شدم تاکنون در کشور پاکستان و افغانستان برای ایجاد وحدت بین علمای مذاهب مختلف اسلامی و ارتباط با سایر نهضت های اسلامی جهان و بیداری اسلامی مشغول بودم به امید این که بار دیگر نظام اسلامی و حکومت ولایت و امامت در سراسر جهان برقرار گشته و تمام مستضعفین جهان از اسارت حکومت های جاهلی و طاغوتی نجات یابند و نیز امت اسلامی خصوصا و تمام بشریت عموما در صلح و صفا زندگی کرده و سعادت دنیا و آخرت داشته باشند.

اللهم انا نرغب الیک فی دولة الکریمة تعز بهالاسلام و اهله و تذل بهاالنفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاء الی طاعتک و القادة الی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدنیا و الاخرة

آمین رب العالمین

منبع:www.598.ir


+نوشته شده در دوشنبه 91/2/11ساعت 11:44 عصرتوسط شاهد | نظر
اگر سپاه نبود...

اگر سپاه نبود با شعار "نه غزه نه لبنان" ایران را در آتش سوزانده بودند

گفتگو با عباس آقا زمانی (ابوشریف)، فرصت مغتنمی بود که به برکت سالروز تاسیس سپاه پاسدران، نصیب ما گردید. مردی که هرچند در اولین ماههای پیروزی انقلاب، نقش موثری در تاسیس و شکل گیری سپاه داشت اما بواسطه غیبت نسبتا طولانی مدت در عرصه سیاسی کشور در سالهای اخیر، حرف و حدیث های زیادی را بوجود آورد.

هرچند ابوشریف با یکی دو گفتگو که به صورت تلفنی و غیر حضوری انجام شد به برخی از شایعات پایان داد اما هنوز افراد بسیاری منتظر شنیدن ناگفته های او هستند.

متن زیر اولین گفتگویی است که به صورت رو در رو با ایشان صورت گرفت و هرچند تمایل چندانی برای بازگویی برخی ناگفته ها به دلیل فراهم نبودن شرایط موجود نداشت، اما به نکاتی درباره ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب و روند تاسیس سپاه پرداخت که خواندن آنها خالی از لطف نخواهد بود. اولین فرمانده عملیات و سومین فرمانده کل سپاه گفتگوی خود با پنجره را با این آیه شریفه آغاز کرد:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و الصلوة و والسلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین محمد (ص) و علی اهل بیته المعصومین.

قال الله تعالی: وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الأمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِی الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلا قَلِیلا (نساء 83).

طبق آیه فوق، باز کردن مسائل مهم مملکتی جایز نیست و باید به ولی امر رسانده شود. به این دلیل تاکنون درباره خیلی از مطالب ساکت مانده ام...

***

* حرکات مسلحانه ای که توسط نیروهای انقلابی پس از سقوط رژیم شاه شکل گرفت، پیامد چه نیازی بود و این گروه‌ها چطور مسلح می شدند؟

در حدود سالهای 30 و 32 جریاناتی در ایران بوجود آمد که برای انقلابیون ثابت شد که با مبارزات پارلمانی با رژیم دیکتاتور شاه نمی‌توان مبارزه کرد و تنها راه مبارزه با دیکتاتور مشتی مسلحانه است که می تواند رژیم را سرنگون کند و لذا در ذهن ما و بسیاری از جوانان که احساسات مذهبی داشتند فکر ایجاد یک تشکیلات مسلح برای برقراری حکومت اسلامی بوجود آمد. بنابر این تحلیل، "حزب ملل اسلامی" با خط مشی مسلحانه برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد. بعد از آنکه اعضاء حزب ملل دستگیر شدند و عده ای به اعدام و عده ای به زندانهای طویل المدت محکوم شدند، در زندان عده ای از افراد حزب ملل با توجه به تجربیات گذشته پایه حزب دیگری به نام حزب الله را در زندان ریخته و بعد از آزادی به فعالیت مخفی خود ادامه دادند و افراد را برای انقلاب مسلحانه بر ضد رژیم شاه آموزش دادند.

به دنبال آن با سازمانهای انقلابی نظیر سازمان فلسطینی الفتح تماس گرفته و افراد حزب را در اردوگاههای فلسطین در سوریه و لبنان آموزش نظامی داده و عملاً در جنگهای داخلی لبنان و در جنگهای مرزی با اسرائیل شرکت و تجربیات کافی کسب کردند.

با اوج گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (رحمت الله علیه) افراد حزب الله عملاً در ایران فعالیت مسلحانه خود را برای سرنگونی رژیم شاه آغاز کردند.

از آنجا که استکبار جهانی از پیروزی انقلابی اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی (ره) وحشت داشته و می دانستند که این انقلاب حدّ و مرز ندارد و می‌رود که به همه سرزمینهای اسلامی سرایت کند و جهان اسلام از چنگال استعمار و استکبار خارج شود، از خارج و داخل توطئه ها را شروع کردند.

از یک طرف ارتش شوروی افغانستان را اشغال کرد از طرف دیگر جنگ عراق را به کمک عربها راه انداختند، از طرف دیگر در داخل ایران ملیتها و مذاهب مختلف را علیه انقلاب شوراندند تا اینکه انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کنند و نگذارند که انقلاب به کشورهای همسایه سرایت کند.

فلسفه وجودی سپاه از همین جا ظاهر می شود که استکبار جهانی با تمام قوا می خواست از خارج و داخل ایران انقلاب اسلامی را سرکوب کند. بر اساس آیه کریمه قرآن که میفرماید «واعدوّ الهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل» باید برای مقابله با دشمنان خود و دشمنان خدا در حد توان مسلح شد تا جائیکه دشمنان خدا و اسلام از قدرت نظامی شما وحشت کرده بر علیه شما توطئه نکنند و از آنجا که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) اراده خداوند تبارک بود، تمام توطئه های داخلی و خارجی خنثی شد و حکومت اسلامی و ولایت فقیه که حکومت الهی و مقدسی است در ایران برقرار گشت و به تمام امت اسلامی در جهان نور امید بخشید که نصر من الله و فتح قریب.

* آشنایی شما با نیروهای اصلی انقلاب مثل شهید بهشتی از کجا آغاز شد؟

قبل از انقلاب آیت الله موسوی اردبیلی امام جماعت مسجد امیر المومنین (ع) در خیابان کارگر بود که به همراه آقایان شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح، آیت الله خامنه ای و دیگران در ساختمان کنار این مسجد کارهای تحقیقات اسلامی می کردند، ما هم به دلیل نزدیکی منزلمان برای نماز جماعت به این مسجد می رفتیم و در آن ساختمان کلاسهای عربی و تفهیم قرآن دایر کرده بودیم و افراد را برای فعالیت حزبی تربیت می کردیم.

شهید بهشتی (رحمت الله علیه) آن روزها از ما خواست تا در تنظیم و تدوین مطالب تحقیقاتی آنان با جمع شان همکاری کنیم و این اولین آشنایی بنده با این آقایان بود.

در روزهای اول پیروزی انقلاب نزدیک مدرسه رفاه شهید بهشتی را دیدم و ایشان به من گفت در جمع آوری سلاح عقب نمانید که چپی ها دارند اسلحه ذخیره می کنند شما هم غافل نشوید. ما هم از همان روز در مدرسه رفاه مستقر شدیم و شروع کردیم به جمع آوری سلاح و آموزش نیروهای جدید و انجام مأموریتهای امنیتی در نقاط مختلف شهر.

* مرکز یا مقری هم برای خودتان داشتید؟

بعد از مدتی با کمبود جا مواجه شدیم. یکی از دوستان به نام حاج آقای صنایع پسند که دو خانه بزرگ در نزدیکی مدرسه رفاه داشت و خالی هم بود در اختیار ما گذاشت که حیاط،  اتاقها و زیرزمینهای بسیار بزرگی داشت و ما توانستیم افراد را یک دوره کوتاه عبور از موانع و تمرین اسلحه و حتی در زیرزمین تعلیم تیراندازی بدهیم. کم کم با افزایش نیروهای جدید آنجا هم کافی نبود و لذا با مشورت آیت الله موسوی اردبیلی به پادگان جمشیدیه منتقل شدیم.

* اما این نیروی جدید یک ما به ازایی هم به نام ارتش داشت. با وجود این ارتش و شهربانی چه نیازی به تشکیل یک سازمان مسلح دیگر بود؟

روزهای اول که بختیار اعلام حکومت نظامی کرد و امام فرمودند مردم به خیابانها بریزند و اطاعت نکنند، بین نیروهای دولتی و مردم درگیری شد و پادگانهای ارتش مراکز پلیس به وسیله مردم غارت شد و نظم ارتش و پلیس بهم خورد و مملکت فاقد نیروی نظامی و انتظامی بود و لذا یک نیروی مسلح جدید لازم بود که به امر امام امت نظم را در مملکت برقرار کند و از جان و مال مردم و تأسیسات دولتی حفاظت کنند. بعلاوه اینکه برخی امرای ارتش در آمریکا دوره دیده بودند و در آنجا شستشوی مغزی شده بودند و از همه مهمتر توده ای ها هم در ارتش نفود کرده بودند و احتمال کودتا وجود داشت.

* چطور شد که به این نتیجه رسیدید که این نیروهای مسلح پراکنده را در یک تشکیلات واحد سازماندهی کنید؟

اوضاع کشور در آن روزها بحرانی بود در مناطقی مثل خوزستان، کردستان و سیستان و بلوچستان ضد انقلاب و چپی ها فعال شده بودند و مراکز نظامی را یکی پس از دیگری تصرف می کردند و دعوای تجزیه مملکت را داشتند.

از طرف دولت موقت عده ای در مقر ساواک در خیابان پاسداران مستقر بودند و بعضی از ادارات و جاهای حساس را حفاظت می کردند و برادران انقلابی هم به نوبه خود بعضی جاهای دیگر را حفاظت می کردند، استانهای مرزی در خطر تجزیه قرار داشت و هماهنگی بین نیروی مسلح انقلاب اسلامی نبود.

یک روز حاج محسن رفیق دوست به جمشیدیه آمد و گفت ابوشریف! اوضاع مملکت بحرانی است و ضد انقلاب در استانهای مرزی در حال تجزیه ایران است. بیائید با هم همکاری کرده نیروهایمان را منظم کرده، هماهنگ با ضد انقلاب مبارزه کنیم. قرار شد با شورای انقلاب نیز تماس گرفته از آنها بخواهیم که نیازهای تسلیحاتی و مالی ما را تأمین کرده تا بتوانیم بوظیفه خود عمل کنیم. بنابراین آقای هاشمی رفسنجانی از طرف شورای انقلاب مأمور شدند تا در جلسات هماهنگی و تشکیلاتی ما شرکت کنند.

پس از تقریباً یک ماه گفتگو بین چهار گروه: پاسداران مستقردر خیابان پاسداران که از طرف دولت تغذیه می شدند، مجاهدین انقلاب، گروه شهید محمد منتظری و گروه جمشیدیه تشکیلات را بوجود آورده و اساسنامه آن را به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تدوین نمودند و به شورای انقلاب ارائه دادند و از طرف شورای انقلاب احکامی به نامهای 1- جواد منصوری، مسئول شورای فرماندهی 2- ابوشریف، مسئول عملیات سپاه ، 3- شهید کلاهدوز، مسئول آموزش ، 4- فروتن، مسئول روابط عمومی، 5- رفیق دوست، مسئول تدارکات، 6- بشارتی ، مسئول اطلاعات، 7 – داودی شمسی، مسئول مالی و پرسنلی برای مدت 6 ماه به امضاء شهید بهشتی صادر شد.

* در این جلسات چه موضوعاتی مطرح شد؟ آیا مسئله ای هم وجود داشت که اعضا بر سر آن با هم بتوافق نرسند؟ برای مثال موضوع نحوه تعیین فرماندهی، اینکه فعالیت این نهاد زیر نظر چه کسی باشد و یا بحث حمایت از نهضتهای آزادی بخش چطور به نتیجه رسید؟

بحث های مختلفی راجع دوره آموزشی و نام سپاه و لباس و آرم سپاه و وظایف سپاه صورت گرفت و علی رغم برخی اختلاف نظرها که طبیعی هم بود، مشکل خاصی بوجود نیامد. مثلاً همه قبول داشتند که سپاه باید زیر نظر ولی فقیه و رهبری باشد چون دولتها عوض خواهد شد. درباره نحوه تعیین فرماندهان سپاه در آینده بنابراین شد که افراد باید با انتخابات در داخل سپاه انتخاب شوند. در مسأله کمک به نهضتهای آزادی بخش نیز هیچ اختلافی نبود.

* به هر حال ما شاهد دوگانگی موسوم به درگیری ستاد و عملیات بودیم این اختلافات از کجا نشأت می گرفت؟

این دوگانگی از یک طرف از شورای انقلاب سرچشمه می گرفت که اشخاصی مثل آقایان بازرگان و بنی صدر و بعضی از روحانیون، ارتش را به سپاه ترجیح می دادند و دلیلشان این بود که ارتش از تعلیمات و آموزشها و نظم کافی برخوردار است حال آنکه نیروی مسلح که به نام سپاه در جریانات انقلاب به وجود آمده نه آموزش کافی دیده اند و نه نظم لازم را دارند و لذا نمی توان به آنان اعتماد کرد.

از طرف دیگر افرادی که در سپاه با هم یک تشکیلات بوجود آورده بودند از نظر زندگی گذشته و دیدشان نسبت به آینده و آرزوهایشان با هم سنخیت نداشت. برای مثال افرادی که از طرف دولت موقت آمده بودند افراد انجمن اسلامی آمریکا بودند که وارد شده بودند و پرسنلی و امور مالی را بعهده داشتند.

این افراد در خارج کشور کارهای فرهنگی می کردند و معتقد بودند نباید کاری کنند که بدنام شوند و باید بصورت عادی به ایران برگشته و در مقامهای مختلف مملکتی در حکومت به وزارت یا وکالت برسند.

گروه دیگر افرادی که توسط گروه جمشیدیه وارد سپاه شده بودند و عملیات سپاه را به عهده داشتند و افرادی بودند که غالباً وابسته به حزب ملل و یا سایر گروههای انقلاب بوده و سالها در زندان بوده و شکنجه شده و بعضاً محکوم به اعدام بوده اند، در اردوگاههای فلسطینی دوره دیده و جنگ کرده و هدفشان سرنگونی رژیم شاه از طریق انقلاب مسلحانه بوده است.

خواهی نخواهی این دو نوع تفکر نمی توانند با هم سنخیت داشته و در تمام مسائل با هم اختلاف پیدا می کنند. بخصوص اینکه در جریانات خیلی حساس، خبرنگاران در مناطق بحرانی سراغ فرماندهان عملیات می رفتند که شب و روز در صحنه بوده و خبرهای مهمی از اوضاع امنیتی کشور در اختیار داشتند و هیچگاه از افراد اداری و پرسنلی که شب به خانه های خود رفته استراحت می کردند مراجعه نمی کردند و همین امر موجب بعضی اختلافات و عقده های شخصی اعضای ستاد نسبت به عملیات شد و متأسفانه افرادی که در انجمن‌های اسلامی آمریکا یک ترجمه نماز یاد گرفته بودند، از بچه های فقیر و فداکار عملیات که برخی از آنها ترجمه نماز یا قرآن را بلد نبودند و بخاطر فقر خانوادگی از رفتن به مدرسه محروم بودند، اشکال گرفته و می گفتند افراد عملیات مکتبی نیستند و بچه های عملیات که از جبهه برمی گشتند حقوق آنان را قطع می کردند و فرماندهان عملیات را هم چنین متهم می کردند که چون فلسطینی ها مکتبی نیستند پس اینها هم که در آنجا آموزش نظامی کسب کرده اند و با فلسطینی ها محشور بودند اینها هم مکتبی نیستند! الان بعضی از همان افراد به اصطلاح مکتبی، دوباره به آمریکا رفته بر ضد نظام اسلامی و ولایت فقیه در رادیو تلویزیونهای بیگانه تبلیغات می کنند.

ادامه دارد...


+نوشته شده در یکشنبه 91/2/10ساعت 4:17 عصرتوسط شاهد | نظر
هاشمی-آمریکا 12

 تناقض ادعاهای امروز هاشمی با عملکرد دیروز وی

 اخیراً سخنانی از آیت‌الله علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده که حاوی نکات جالبی است.

هاشمی رفسنجانی در دیداری که با مسئولان فصلنامه مطالعات بین‌المللی داشته‌، گفته که "اصلاً هیچ موردی تا به حال مخصوصاً آن دوره‌ای که رئیس جمهور بودم، موافق با زندانی سیاسی کردن هیچ کس نبودم. ما زندان را می‌شناختیم که چیست. بستن روزنامه برای من اصلاً یک تابو بود. مگر اینکه از دست من خارج بود".

این ادعاهای هاشمی‌رفسنجانی با آنچه از عملکرد ‌8 ساله ریاست جمهوری وی در دولت موسوم به سازندگی در اذهان عمومی ثبت و ضبط شده است، تناقض دارد.

در ذیل به سه نمونه از اتفاقاتی که در دولت هاشمی رفسنجانی افتاده و با این ادعاهای وی تناقض دارد، اشاره می‌شود:

برخی از عناصر گروهک موسوم به ملی مذهبی در سال 69 نامه‌ای به رئیس دولت پنجم نوشتند و به اکبر هاشمی‌رفسنجانی اعتراض کردند.

بعد از این نامه برخی از نویسندگان آن ازجمله عزت‌الله سحابی بازداشت و روانه زندان شد.

سحابی درباره علت بازداشت خود توسط هاشمی رفسنجانی می‌گوید: ‌"‌بعد از دستگیری‌ها، در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا می‌شناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزت‌الله سحابی را گرفتید؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود،‌می خواستیم رویش را کم کنیم."

همچنین در برخی از سایت‌های اینترنتی آمده که عباس عبدی از اعضای مرکزیت حزب منحله مشارکت در سال 1373 زمانی که سردبیر روزنامه سلام بوده، در پی انتقاد از اکبر هاشمی‌رفسنجانی ‌11 ماه را در زندان سپری کرد.

هاشمی رفسنجانی این ادعاها را یکبار دیگر در سال 83 در گفت‌وگو با یکی از خبرگزاری‌های کشور مطرح کرده بود.

وی در این گفت‌وگو هم گفته بود که "‌چندین مجله در زمان دولت من شکل گرفتند و این ناشی از فضای آزادی بود که دولت ایجاد کرده بود و هیچ وقت از طرف من به آنها تعرض نمی‌شد‌".

بعد از انتشار این مصاحبه و بیان این ادعاها از سوی هاشمی رفسنجانی، شورای سردبیری روزنامه «جهان اسلام» در توضیحاتی که به خبرگزاری مورد اشاره ارسال کرده بود، این ادعاهای رئیس دولت پنجم و ششم را رد کرد.

اعضای شورای سردبیری روزنامه جهان اسلام در این رنجنامه از فضای سنگینی که مسئولان دولتی(دولت موسوم به سازندگی) بر رسانه‌های منتقد حاکم کرده بودند، سخن گفتند و اعلام کردند که این روزنامه به دستور " اعضا و ریاست ‌‌دولت سازندگی" توقیف شده بود.

در رنجنامه شورای سردبیری این روزنامه آمده بود که "روزنامه جهان اسلام در حالی که در استقلال مالی کامل با تلاش مدیر مسئول محترم و سایر همکاران به لحاظ محتوا، شمارگان چاپ، توزیع، جذب آگهی و … به وضعیت مطلوبی رسیده بود، در غروب یکی از روزهای دهه فجر سال ‌73 با نامه مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد از انتشار بازماند. "

در بخش دیگری از این رنجنامه نیز تصریح شده بود: " از طریق برخی اعضای دولت اطلاع حاصل شد که موضوع عملکرد روزنامه جهان اسلام در جلسه دولت سازندگی مطرح شده و برخی وزرای غیر مرتبط درباره آن سخن گفته و ضرورت توقیف آن را در حضور رئیس دولت مورد تاکید قرار داده‌اند. هنوز نمی‌دانیم که اعضا و ریاست محترم دولت سازندگی چگونه به خود اجازه دادند در مقام مدعی‌العموم بنشینند. تاسف زمانی مضاعف می‌گردید که بسیاری از رسانه‌ها بر اثر فضای سنگینی که حاکم بود، حاضر نمی‌شدند مراتب اعتراض و انتقاد دست‌اندرکاران روزنامه جهان اسلام را حتی به شکل خبری منعکس سازند".

شورای سردبیری روزنامه جهان اسلام در این نامه خود با اشاره به شکایت این روزنامه به دستگاه قضایی یادآور شده بود که دستگاه قضایی با اعلام اینکه ‌هیات نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد اساساً حق چنین کاری نداشته، حکم به رفع توقیف روزنامه جهان اسلام داد؛ حکمی که به گفته گردانندگان این روزنامه، مسئولان وقت وزارت ارشاد تا آخرین لحظه حضور خود، در مقابل صدور و اجرای آن مقاومت کردند."

منبع:سایت 598


+نوشته شده در جمعه 91/2/8ساعت 2:42 عصرتوسط شاهد | نظر
هاشمی-آمریکا 11

پاسخ حضرت امام(ره) به آقای هاشمی

بصیرت، اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی که در روزهای پایانی سال 1390 در دیدار مسئولان فصلنامه مطالعات بین المللی مطرح شده بود، پس از انتشار بازتاب گسترده ای در رسانه های داخلی و خارجی داشت. موضوع مذاکره و رابطه با آمریکا اصلی ترین بخش از سخنان ایشان بود که با واکنش های منفی برخی از رسانه ها و شخصیت های داخلی مواجه شد.

آقای هاشمی در این دیدار می گوید: «من در سال های آخر حیات امام(ره) نامه ای را خدمت شان نوشتم، تایپ هم نکردم برای اینکه نمی خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را مطرح کردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حیات تان اینها را حل کنید. در غیر این صورت، ممکن است اینها به صورت معضلی، سد راه آینده کشور شود. گردنه هایی هست که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود. یکی از این مسائل، رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.»

پس از انتشار این سخنان و طرح انتقادات جدی به آن در کشور، آقای هاشمی در واکنش به این انتقادات در یکی از دیدارهای نوروزی می گوید: «اگر بحث هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می دادند.»

اظهارات آقای هاشمی از زوایای مختلف قابل نقد و بررسی است. یکی از زوایای قابل تأمل در پاسخ حضرت امام(ره) به این نوع دیدگاه است. ایشان در واکنش به انتقادات می گوید، اگر حرف هایم در مورد رابطه با آمریکا مورد ایراد بود حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ می دادند. آقای هاشمی طبق گفته خودشان این نامه را نه در روزها یا ماه های آخر حیات امام(ره)، بلکه در سال های پایانی حیات آن عزیز سفر کرده نوشته اند. در این صورت باید گفت، اگر حضرت امام(ره) با دیدگاه هاشمی موافق بودند، حتماً طبق نظر ایشان، اقداماتی را برای گشودن باب مذاکره و رابطه با آمریکا به عمل می آوردند تا نظام اسلامی در آینده با مشکلات اساسی در این خصوص مواجه نشود. آقای هاشمی نمی تواند ادعا کند که حضرت امام(ره) برای این کار فرصت نداشتند، چون در سال های پایانی، یعنی حداقل در 2 یا 3 سال قبل از رحلت امام این نامه نوشته شده و حضرت امام(ره) اگر با دیدگاه هاشمی موافق بودند، به تجدیدنظر در مواضع خود در قبال آمریکا می پرداختند. بررسی سخنان و بیانیه های حضرت امام(ره) نشان می دهد که مواضع حضرت امام(ره) در قبال آمریکا از ابتدای شروع مبارزات تا آخرین لحظه حیات ایشان، ضمن اینکه هیچ تغییر اساسی نکرده، بلکه هر چه زمان می گذرد مواضع ایشان در قبال آمریکا برای مبارزه و مقابله تندتر و جدی تر شده است. بنابراین باید گفت: حضرت امام(ره) با تکرار مواضع پیشین خود در قبال آمریکا تا آخرین لحظه حیات، پاسخ آقای هاشمی را داده اند. پاسخ هایی از قبیل:

الف- هاشمی می گوید: آمریکا قدرت برتر دنیاست.

- حضرت امام خمینی(ره) پاسخ می دهند:

1- آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

2- آمریکا در مقابل مسلمین نمی تواند خودنمایی کند.

3- ما یقین داریم اگر دقیقاً به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم، فرزندان مان شهد پیروزی را خواهند چشید.

4- اسلام ابرقدرت ها را به خاک مذلت می کشاند.

5- قرن آینده، قرن اسلام است.

6- قرن بیست ویکم، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران است.

7- ما دنبال این نیستیم که آمریکا برای ما کار بکند، ما آمریکا را زیر پا می گذاریم.

8- مقصد یک مقصد است و آن شکست ابرقدرت ها است.

9- حق گرفتنی است؛ قیام کنید و ابرقدرت ها را از صحنه تاریخ و روزگار براندازید.

10- متحد شوید که در سایه اتحاد پیروزی تان در برابر قدرت ها حتمی است.

ب- هاشمی می گوید: چه فرقی بین اروپا، روسیه و چین با آمریکا هست؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟

- حضرت امام خمینی(ه) پاسخ می دهند:

1- ما آن قدر صدمه که از آمریکا دیدیم از هیچ کس ندیدیم.

2- آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستعضف جهان است.

3- سلطه آمریکا تمام بدبختی های ملل مستضعف را به دنبال دارد.

4- همه گرفتاری که ما داریم از دست آمریکا داریم.

5- همه مصیبت ما زیر سر آمریکا است.

6- آمریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده.

7- تمام گرفتاری ما از این آمریکا است.

8- رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما.

9- مهم ترین و دردآورترین مسئله ای که ملت های اسلامی و غیراسلامی کشورهای تحت سلطه با آن مواجه است، موضوع آمریکا است.

10- آمریکا شیطان بزرگ است.

ج- آقای هاشمی می گوید: سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. - حضرت امام خمینی(ره) پاسخ می دهند:

1- آنهایی که خواب آمریکا را می بینند خدا بیدارشان کند.

2- با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد.

3- روابط ما با آمریکا روابط یک مظلوم با ظالم است، روابط یک غارت شده با غارتگر است.

4- مملکت اسلامی عار است که دستش را دراز کند طرف آمریکا.

5- اگر ما همه از بین برویم بهتر است از اینکه ذلیل باشیم زیردست صهیونیسم، و زیر دست آمریکا.

6- هر چه فریاد دارید سرآمریکا بکشید.

7- اسلحه های سرد و گرم، یعنی قلم و بیان و مسلسل را از نشانه گیری به روی یکدیگر منحرف و به سوی دشمنان انسانیت که در رأس آنها آمریکا است نشانه بروید.

8- ما اگر چنانچه قدرت داشته باشیم تمام مستکبران را از بین خواهیم برد.

9- اگر ما را صد بار بکشند و زنده شویم دست از مبارزه با آمریکا برنمی داریم.

10- الآن در رأس همه مسائل اسلامی ما قضیه مواجهه با آمریکا است. امروز اگر قوای ما از هم منفصل شوند به نفع آمریکا است، الآن دشمن آمریکا است و باید تمام تجهیزات ما به طرف این دشمن باشد.

آنچه در سه بخش از سخنان حضرت امام(ره) ذکر شد، نشان می دهد که حضرت امام خمینی(ره) در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، نگاه خاص و ویژه ای را به آمریکا به دلیل خلق و خوی استکباری و شیطانی آن دارند.آقای هاشمی با بیان کردن و آشکار ساختن نامه ای که به حضرت امام(ره) نوشته اند، از یک طرف فاش ساختند که نگاهی متفاوت از حضرت امام(ره) به موضوع آمریکا دارند و از طرف دیگر تلاش کرده اند با ایجاد نگرانی در امام(ره) نسبت به آینده از طریق این نامه، حضرت امام(ره) را به تجدیدنظر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا وادار سازند. حضرت امام(ره) نه تنها نگاه خود را تغییر ندادند، بلکه این نوع نگاه ها را ساده اندیشی ارزیابی کردند.

در پیام حضرت امام(ره) به تاریخ (3/12/1367) خطاب به مراجع اسلام، روحانیون و ... که از آن به عنوان استراتژی آینده انقلاب و حکومت اسلامی یاد شد، این مطلب با صراحت مورد اشاره قرار گرفته است. این پیام کمتر از چهار ماه مانده به رحلت امام نگارش شده است. چرا آقای هاشمی خود را مخاطب این بخش از پیام امام بزرگوارمان نمی داند که می نویسند: «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر کنیم و ما خامی کردیم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می گذارند، این یک نمونه است که خدا می خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی خود نگذاریم.

منبع:سایت598


+نوشته شده در جمعه 91/2/8ساعت 12:27 صبحتوسط شاهد | نظر
هاشمی-آمریکا 10

هاشمی دچار خطای استراتژیک شده

تاریخ خبر:19/1/91

به گزارش پایگاه 598 آیت الله عباس کعبی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در گفت و گو با خبرگزاری رسا، در واکنش به اظهار نظر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام که از ضرورت برقراری رابطه با آمریکا سخن گفته است،‌ اظهار داشت: دشمنی نظام مقدس اسلامی ایران با آمریکا که شیطان بزرگ است، یک دشمنی مبنایی و برپایه شاخصه های اسلام ناب محمدی و شاخصه های مکتب امام و فهم صحیح از کتاب و سنت و مبانی دینی است.


وی تاکید کرد: این دشمنی و ستیز، یک ستیز مربوط به اصول و پایه های صرفا تعامل با کشورها و دولت ها و بر پایه سیاست ها که یک روز عوض می شود، نیست بلکه یک ستیز و دشمنی مبنایی است.

آیت الله کعبی اضافه کرد: اگر مبانی آمریکا عوض شود و یا مبانی جمهوری اسلامی ایران عوض شود آن وقت ممکن است این اتفاق بیفتد،‌ مذاکره و روابط با آمریکا اگر یک روزی برقرار شود، معلوم می شود یا آمریکا دست از شطینت برداشته و یا نظام اسلامی دست از مبانی خود برداشته است.

 

استاد درس خارج حوزه علمیه قم با تاکید بر اینکه آمریکا دشمن اسلام ناب محمدی، هویت اسلامی و هویت انقلابی ملت ایران است،‌ اظهار داشت: آمریکا دنبال یک ایران باستانی و ایران وابسته به بلوک آمریکا است، آمریکا دشمن اسلامیت، دشمن روحیه انقلابی و دشمن حوزه تمدن اسلامی در ایران انقلابی و ملت انقلابی و پیرو امام است.

 

آیت الله کعبی گفت: در حقیقت آنها مخالف اصل و اساس نظام اسلامی هستند و افزون بر این به دنبال غارت منابع ملت های منطقه و نفت کشورهای منطقه هستند و جمهوری اسلامی ایران را مانع این برنامه شیطانی خود می دانند.

 

وی تصریح کرد: آمریکا در این زمینه در واقع دست از شیطنت برنداشته و سی و سه سال است که با انواع توطئه داخلی و خارجی و فشار،‌ تحریم و تهدید و ترویج اباحه گری اخلاقی و مکتب سازی های دروغین و فتنه گری به دنبال براندازی و استحاله نظام هستند.

 

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون هرچه زمان گذشته بر دشمنی آمریکایی ها با نظام اسلامی و ملت بزرگ ایران افزوده شده است.

 

وی اضافه کرد: البته نظام مقدس اسلامی ما در این رویارویی و مقابله پیروز صحنه است و همین مقاومت در مقابل شیطان بزرگ و صبر و استقامت بر پایه اسلام ناب محمدی و شاخصه های مکتب امام،‌ ملت و انقلاب اسلامی را به یک نظام الگو برای کشورهای منطقه تبدیل کرده است.

 

آیت الله کعبی تصریح کرد: روزی که انقلابیون از مواضع خود عدول و احساس خستگی و پشیمانی کنند و یا به دنبال این باشند که نظام سر تسلیم در برابر آن فرو بدارد روز جشن آمریکا است،‌ آمریکا قبل از پیروزی انقلاب ابرقدرت بود اما بعد از انقلاب معادلات دگرگون شد و آمریکا تنها در توهم قدرت، اما در حقیقت ببر کاغذی است.

 

وی با بیان اینکه قدرت برتر نوظهور در منطقه اسلام و پرچمداری آن با جمهوری اسلامی ایران است، ‌خاطرنشان کرد: آنها خودشان اذعان می کنند که قدرت در حال انتقال از غرب به شرق است و امروز گفتمان مسلط در روابط بین الملل، گفتمان عقلانیت و معنویت و عدالت و فضیلت و مردم سالاری واقعی است.

 

عضو جامعه مدرسین با بیان اینکه آمریکا قدرتی رو به افول و شعارهای بحق ملت ایران از جمله نه شرقی،‌ نه غربی و استقلال آزادی در همه صحنه ها در حال تحقق است،‌ یاداور شد: استکبار ستیزی و دشمنی ما با رژیم استکباری آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل به خاطر شیطنت و فتنه های شیطانی است.

 

وی اضافه کرد: ‌مبنای تصمیم ملت ایران بر اساس اصول پایه ای اسلام و در چارچوب فرمایشات و سخنان امام و هدایت های ولی فقیه صورت می گیرد و این یک بحث استراتژیک است و بنابراین  اظهارنظرهای دیگران نمی تواند مبانی، استراتژی روابط بین الملل و استکبارستیزی جمهوری اسلامی را دچار تزلزل کند.

 

آیت الله کعبی با انتقاد از سخنان اخیر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: آقای هاشمی در اظهار نظرهای جدیدی که از ایشان منتشر شده است، دچار خطای استراتژیک شده اند و در واقع این خطای استراتژیک به هیچ وجه قابل توجیه نیست، به ویژه در حال حاضر که ستیزه جویی های امریکا در مقابل ملت ایران همسو با دیگر دولت های استکباری بیشتر شده است.


استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه هیچ خیری از آمریکا عاید ملت ایران نشده است، ابراز داشت: ما به جز شر، ضرر و دشمنی و غارت گری و خون آشامی چیز دیگری از اینها ندیده ایم.

وی افزود: این گونه صحبت کردن خطا در موضع گیری سیاسی است، البته مسیر ارزشمند و عزت مند نظام اسلامی و ملت ایران در استکبار ستیزی همچنان تداوم دارد و مردم ما آمریکا را مظهر شیطان بزرگ می دانند و با این صحبت ها هیچ تزلزلی در سیاست های نظام اسلامی در مقابل آمریکایی ها ایجاد نمی شود و این اصول استکبارستیزی و آمریکا ستیزی و مبارزه با صهیونیسم، همواره به عنوان یک مبنا و الگو برای ملت ها شناخته شده است.


آیت الله کعبی گفت: این موضع نه موضع ملت ایران،‌ نه موضع رهبری، نه خط امام و رهبری و نه بر اساس شاخصه های اسلام ناب محمدی، به هیچ وجه قابل توجیه نیست.


+نوشته شده در پنج شنبه 91/2/7ساعت 12:15 صبحتوسط شاهد | نظر
هاشمی-آمریکا 9

چرا مذاکره با آمریکا نه و رابطه هرگز؟!

محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت با عنوان" چرا مذاکره با آمریکا نه و رابطه هرگز" نوشت:

 موضع قدیمی و تکراری جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی در مورد ضرورت مذاکره با آمریکا در دیدار با مسئولان فصلنامه مطالعات بین‌المللی بهانه‌ای است برای بازخوانی این گزاره و موضع اصولی که چرا مذاکره با آمریکا "نه" و رابطه با شیطان بزرگ "هرگز"!

1- آمریکایی‌ها در جریان انقلاب اسلامی ایران علنا از یک دیکتاتوری خشن که پنجه‌های خونین او گلوی ملت ایران را می‌فشرد، حمایت کردند. دست عمال آمریکا در کشتار ملت ایران در سال‌های 56 و 57 به خوبی دیده می‌شود. پیش از این هم در کودتای ننگین 28 مرداد آمریکایی‌ها ستم تاریخی خود را در نهضت ملی شدن نفت به ملت تحمیل کردند.

2- آمریکایی‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شرارت خود ادامه دادند و با راه‌اندازی کودتا، جنگ تحمیلی و حمایت از تروریسم بویژه منافقین بر مواضع خصمانه خود علیه ملت تاکید کردند. آنها هیچ‌گاه انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناختند و پس از انقلاب شاه خائن و جنایتکار را پناه دادند.

3- آمریکایی‌ها رسما در جریان اشغال لانه جاسوسی خود در تهران، تصمیم به قطع رابطه دیپلماتیک گرفتند و بر به رسمیت نشناختن انقلاب اسلامی ملت ایران تاکید کردند.

4- آمریکایی‌ها اموال ملت ایران را بلوکه کردند و به جنایتکاران فراری که دستشان تا مرفق به خون ملت ایران آلوده بود پناه دادند.

5- آمریکایی‌ها با تحریم اقتصادی و تهدید نظامی که نمونه آن حمله به طبس برای ماجراجویی بود، دست زدند و در رابطه ملت و دولت ایران با کشورهای دنیا و بویژه همسایگان اخلال به وجود آوردند.

6- آمریکایی‌ها وهمپیمانانشان در جنگ تحمیلی از هیچ کوششی برای کشتار ملت ایران و بمباران شهرها و ویرانی اقتصاد ایران فروگذار نکردند.

7- آمریکایی‌ها در روز روشن در برابر چشمان حیرت‌زده جهانیان یک هواپیمای مسافربری ایران را با 320 مسافر بی‌پناه و بی‌گناه در آسمان خلیج‌فارس مورد هدف قرار دادند و به فرمانده ناو وینسنس مستقر در خلیج‌فارس برای این جنایت مدال افتخار دادند.

8- آمریکایی‌ها پس از پایان جنگ بر خصومت خود در دو بعد "سخت" و "نرم" افزودند و مخالفت خود را با پیشرفت‌های علمی و فناوری‌های نوین رسما اعلام کردند. آنها از فناوری صلح آمیز هسته‌ای ایرانیان یک پیراهن عثمان درست کردند که به بهانه آن خصومت‌های خود را افزایش دهند. در این مرحله تا ترور دانشمندان هسته‌ای ایران پیش رفتند.

9- آمریکایی‌ها از رژیم نامشروع صهیونیستی تا سر حد کشتار بی‌گناهان در سرزمین‌های اشغالی و ادامه اشغال و تجاوز اسرائیل به سرزمین‌های اسلامی همچنان دفاع می‌کنند. آمریکایی‌ها از رژیم‌های مستبد و خونخوار که دستشان به کشتار ملت‌های مسلمان آلوده است حمایت می‌کنند.

آقای هاشمی‌رفسنجانی در دیدار با مسئولان فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گوید؛ "من در سال‌های آخر حیات امام(ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم و هفت موضوع را مطرح کردم و نوشتم بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید در این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی دارد. اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم  ..."

از این بیان آقای هاشمی معلوم است که وی هم دنبال رابطه و هم دنبال مذاکره با آمریکاست. آقای هاشمی برای رسیدن به این مقصود باید به چند سئوال پاسخ دهد:

1- اولا نداشتن رابطه با آمریکا و یا مذاکره با آمریکا معضل نیست. ملت ما استقلال سیاسی خود و پیشرفت‌های علمی و اقتصادی خود را پس از قطع رابطه با آمریکا به دست آورده است. امام (ره) از قطع رابطه آمریکا با ایران استقبال کردند و فرمودند اگر یک کار صحیح آمریکایی‌ها انجام داده باشند همین کار است. پس مفهوم "معضل" در ذهن آقای هاشمی متکی به چه دلیل و منطقی است؟

ثانیا: اگر موضوعی را با امام مطرح کرده‌اید و پاسخ هم گرفته‌اید چرا الان مطرح می‌کنید؟

اگر امام خیرخواهی شما را در این مورد مسموع می‌دانستند حتما این موضوع را - و یا به قول شما - معضل را حل می‌کردند. دیدگاه امام (ره) در خصوص مذاکره یا رابطه با آمریکا امر پنهانی نبود آخرین آن را در واکنش به ورود مک فارلین به تهران به صراحت اعلام فرمودند. تخطی از آن مواضع چه توجیهی دارد؟ موضع آشتی‌ناپذیر امام در قبال سیاست‌های تجاوزکارانه آمریکا تا آخرین روزهای حیات افتخارآفرینشان هیچ‌گاه تغییری نکرد.

قاعدتا امام پاسخی هم به ایشان داده است، پنهان کردن این پاسخ چه فایده‌ای دارد؟

2- آقای هاشمی یک سال پس از رحلت امام (ره) ظاهرا همین سیاست را دنبال می‌کردند تا اینکه معاون پارلمانی ایشان آقای مهاجرانی موضوع ضرورت مذاکره مستقیم را در روزنامه اطلاعات بی‌پرده مطرح کرد. این مقاله درست زمانی نوشته شد که جیمز بیکر وزیر خارجه وقت آمریکا یک هفته قبل از آن اعلام کرده بود که آمریکا آماده مذاکره مستقیم با ایران است. مردم و نخبگان در ایران با این رویکرد به دلیل مخالفت با دیدگاه‌های امام و رهبری به شدت مخالفت کردند.

مقام معظم رهبری در استقبال از مخالفت‌های مردم و نخبگان سیاسی، موافقان مذاکره و رابطه با آمریکا را مرعوب و ساده لوح خواندند و فرمودند:

"و اما مسئله‌ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است مذاکره کردن و مذاکره نکردن است... من معتقدم،‌آن کسانی که فکر می‌کنند ما باید با راس استکبار، یعنی آمریکا مذاکره کنیم یا دچار ساده لوحی هستند یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده‌ام که استکبار بیش از اینکه نان قدرت و توانایی خودش را بخورد نان هیبت و تشر خودش را می‌خورد. اصلا استکبار با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن زنده است. مذاکره یعنی چه؟ صرف اینکه شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می‌شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی،‌یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده، تو از انقلاب اسلامی،‌ به آمریکا چه می‌خواهی بدهی تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می‌خواهید به آمریکا بدهید تا در مقابل از او چیزی بگیرید چیست؟ ما چه می‌توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می‌خواهد؟ آیا می‌دانید که او چه می‌خواهد؟ "و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید" و الله آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی (ص) ناراحت نیست. او می‌خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او می‌خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟"

وقتی که ما چنین تصریحی از سوی رهبری داریم و بارها هم این موضع تکرار شده است. طرح مذاکره و یا رابطه با آمریکا از سوی آقای هاشمی چه معنی دارد؟!

3- وقتی جنایات آمریکا علیه ملت ایران همچنان ادامه دارد - که به گوشه‌ای از آن اشاره کردم- وقتی اموال ما را به غارت برده‌اند و ما را در حصر اقتصادی قرار داده‌اند ما پشت میز مذاکره بنشینیم چه بگوییم؟ وقتی در سرزمین‌های اشغالی از جنایات صهیونیست‌ها حمایت می‌کنند و قدس قبله اول مسلمین را در اشغال دارند و ذره‌ای هم از مواضع خود کوتاه نمی‌آیند در خصومت‌ورزی علیه ملت ما و ملت‌های مسلمان، آیا در مذاکره جز زور حرف دیگری از آنها خواهیم شنید؟

تکلیف ما با میثاق ملت در قانون اساسی بویژه اصول 152 و 154 چه می‌شود؟

4- اگر جناب آقای هاشمی به استدلال قرآنی مقام معظم رهبری در پاسخ به طرفداران مذاکره و رابطه توجه می‌فرمودند هرگز پیشنهاد مذاکره و رابطه با آمریکا را تکرار نمی‌کردند.

مقام معظم رهبری در پاسخ خود به آیه "و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید" (سوره بروج- آیه 8) اشاره می‌فرمایند اگر آقای هاشمی رفسنجانی در تفسیر این آیه به تفسیر راهنما و برداشت خود از قرآن مجید مراجعه می‌کردند هرگز پیشنهاد رابطه و مذاکره نمی‌دادند. (1)

چند نکته خوب و کلیدی در تفسیر این آیه از جناب آقای هاشمی به یادگار داریم؛

الف- قدرتمندان کافر، به چیزی جز کافر شدن مومنان، رضایت نمی‌دهند.

ب- ایمان،‌ناخوشایندترین وصف مومنان، در دیدگاه دشمن است.

ج- در دیدگاه اصحاب اخدود، ایمان به خداوند جرمی سنگین و غیر قابل گذشت بود.

د- عزت خدا و مغلوب نشدن او و پسندیده بودن تمام کارهای او دلیل ایمان آوردن کسانی بود که به دست اصحاب اخدود سوختند.

امروز آمریکا نقش اصحاب اخدود را علیه مومنین عصر ما بازی می‌کند. آنها می‌خواهند ایمان و عزت ما را زیر پا له کنند. ما باید با منطق مومنان عصر اصحاب اخدود با آمریکایی‌ها برخورد کنیم.

این منطق تاکنون پیروز بوده و در آینده هم پیروز است. چرا از این منطق دست برداریم. آمریکایی‌ها دین و ایمان ما را نشانه گرفتند و در مذاکرات می‌خواهند روی آن با ما معامله کنند.

این فهم مردم ما و فهم رهبری ما از مذاکره و یا رابطه با آمریکاست، چرا آقای هاشمی حتی آن را برخلاف فهم قرآنی خود می‌خواهد تخطئه کند.

5- متاسفانه رگه‌هایی از همین تمایلات در دولت دهم حس می‌شود نامه نوشتن رئیس دولت به اوباما و اتخاذ مواضع نرمتر در سفر اخیر به نیویورک از این دست است. این رویکرد اشتباهی است. نگارنده معتقد است هر سیاستمداری که میل به مذاکره و یا رابطه با آمریکا در ایران پیدا کند با توجه به افکار عمومی در ایران و منطقه وجهان دست به انتحار سیاسی زده است.

امروز آمریکا ضعیف‌تر و نحیف‌تر از دیروز است. آنها به این مذاکرات محتاجتر از ما هستند ما نباید این احتیاج آنها را سخاوتمندانه برآورده کنیم. ما هیچ نیازی به آنها نداریم و تجربه سه دهه زندگی افتخارآمیز بدون آمریکا را تجربه کردیم و می‌توانیم این تجربه را در اختیار سایر ملت‌ها هم بگذاریم.

ما آمریکا را یزید زمان می‌دانیم و با منطق حسینی با او روبه‌رو می‌شویم. این منطق پیروز است. ما به خون شهدا مدیون هستیم آنها با همین منطق به وادی شهادت رفتند.

منطق حسینی منطق آشتی‌ناپذیری در برابر ستم و ستم پیشگان است.

منبع:سایت598 به تاریخ 17/1/91


+نوشته شده در یکشنبه 91/2/3ساعت 10:34 عصرتوسط شاهد | نظر
<      1   2   3      >