سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بودجه نمایندگی مجلس

مجلس نهم در اختصاص بودجه به خود گوی سبقت را از مجالس دیگر خواهد ربود؟

335 میلیارد فقط برای عمران مجلس و دفاتر نمایندگان !

تاریخ: 21 خرداد 1391

اختصاص بودجه 200 میلیاردی برای امورات عمرانی مجلس نهم، 135میلیون برای تاسیس دفاتر نمایندگان مجلس و سخن از تخصیص مبالغی کلان به ازای هر نماینده مجلس نهم برای یک دوره چهارساله نمایندگی به عنوان تامین مسکن و دیگر هزینه‌های نمایندگی، از جمله بندهای جنجالی مصوب در بودجه سال 91 کل کشور توسط مجلس هشتم است که با وجود اجرایی نشدن، اعتراضات جدی را به دنبال داشته است.

به گزارش رجانیوز، اختصاص این بودجه‏ی هنگفت تنها برای تامین دفتر نمایندگان در حالی صورت گرفته است که این موضوع حتی واکنش رئیس‌جمهور را نیز به دنبال داشته است. احمدی‌نژاد در پایان سخنان خود در جلسه دیدار با نمایندگان منتخب مجلس نهم با بیان اینکه می‌خواهم یک شوخی هم با شما بکنم، در این زمینه گفت: «‌ای کاش مجلس همین جا می‌ماند. اینجا همه به هم نزدیک‌تر و صمیمی‌تر بودند. حالا همه رفتند زیر آن هرم بزرگ و دویست میلیارد تومان امسال بودجه گذاشته‌اند برای کار عمرانی مجلس! خدا بده برکت؛ 135 میلیارد هم گذاشته‌اند برای دفا‌تر نماینده‌ها!»(متن کامل در ادامه)

دوری از تجملات و مرزبندی شفاف با اشرافی‌گری یکی از اساسی‌ترین مطالبات مردم از مسئولان کشور است؛ مساله‌ای که به عنوان یکی از آرمان‌های انقلاب اسلامی مطرح شد و امام خمینی(ره) نیز تاکید بسیاری بر روی آن داشتند.

این عبارت اگر درست باشد، یعنی اینکه در سال آینده، به ازای هر نماینده نزدیک نیم میلیارد تومان برای ساخت و تجهیز دفاتر هزینه خواهد شد و دویست میلیارد هم برای کار عمرانی مجلس. به عبارتی مجموعا 335 میلیارد تومان؛ نه برای اداره مجلس و نه برای پرداخت حقوق و نه هزینه مسافرت‌ها و ... بلکه فقط برای هزینه استقرار نمایندگان در دفاترشان.

 

این اقدام عجیب نمایندگان مجلس درحالی صورت گرفته که رهبر معظم انقلاب پیش از این بار‌ها بر لزوم دوری نمایندگان از کانون‌های قدرت و ثروت و همچنین رأی ندادن مردم به این افراد هشدار داده‌ بودند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سفر خود به استان کرمانشاه، در جمع صد‌ها هزار نفر از مردم این استان اظهار داشتند: «با هر انتخاباتی خون تازه‌ای در رگ‌های کشور تزریق می‌شود و به همین خاطر طی سال‌های متمادی دشمن خواسته است که در ایران یا انتخابات نباشد یا کمرنگ باشد. انتخابات برای کشور، نظام و مردم در همه دوره‌ها یک دستاورد بزرگ است و حضور و شرکت مردم در انتخابات آینده مجلس باید وسیع و گسترده باشد. البته مردم در انتخابات مجلس نهم، باید نمایندگانی را انتخاب کنند که به کانون‌های ثروت و قدرت وصل نباشند و بر طبق وظایف انقلابی خود عمل کنند.»

 

در همین حال ایشان در روز 14 خرداد و در بیست و سومین سالگرد ارتحال رهبر کبیر انقلاب اسلامی بار دیگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی را به نکاتی هشدار دادند و تأکید کردند که توقف، خودشگفتی و غرور، خودمحوری، غفلت، اشرافی‌گری، لذت‌جویی، جمع کردن زخارف دنیوی و تلاش برای کسب محبوبیت برای مسئولان ممنوع است و رسیدن به قله‌ها، تنها با این ممنوعیت‌ها امکانپذیر است.

این موضوع گرچه در مجلس هشتم مطرح شد اما در  مجلس عملیاتی خواهد شد و می رود تا خاطره تخصیص 100 میلیون تومان به هر نماینده مجلس در ابتدای مجلس هشتم را اینبار با ارقامی نجومی تر زنده کند.  نمایندگان مجلس منتخبان ملتی هستند که هیچ‌گاه کسانی را که داعیه خدمتگرازی داشته‌اند، تنها نگذاشته‌اند. حال پاسخ اینکه هر یک از نمایندگان تا چه حد بعد از رسیدن به صندلی‌های بهارستان، مردم را به یاد می‌آورند، نزد مردم حوزه انتخابی هر نماینده می‌ماند تا عاملی باشد برای میزان اعتماد آنان.

 

 

واقعیتی تلخ در شوخی تازه رئیس جمهور

تاریخ: 12 خرداد 1391

به گزارش 598 به نقل از تابناک، شوخی های رئیس جمهور با نمایندگان مجلس هیچ فایده ای نداشته باشد، یک فایده دارد و آن هم اینکه واقعیاتی را که هیچگاه افکار عمومی از آن مطلع نمی شدند را رئیس جمهور شوخی شوخی می گویند و جدی جدی مردم هم خبر دار می شوند.

 

در گزارش اخیری که یکی از رسانه های نزدیک به رئیس جمهور از دیدار رئیس جمهور با نمایندگان مجلس نهم منتشر کرده است، گفته ها و ناگفته هایی است که آکنده از شوخی، جدی است.


بر اساس این گزارش، در بخشی از سخنان رئیس جمهور که شوخی وی با نمایندگان مجلس نهم است عنوان شده آمده است :

احمدی نژاد در پایان با بیان اینکه می خواهم یک شوخی هم با شما بکنم، اظهار داشت:ای کاش مجلس همین جا می ماند. اینجا همه به هم نزدیک تر صمیمی تر بودند. حالا همه رفتند زیر آن هرم بزرگ! و 200 میلیارد تومان امسال بودجه گذاشته اند برای کار عمرانی مجلس،! خدا بده برکت! 135 میلیارد هم گذاشنه اند برای دفاتر نماینده ها! نفری 450 میلیون تومان! خدا به داد همه ما برسد!

این عبارت اگر صحت داشته باشد که قطعا با علم به اینکه رئیس جمهور به عنوان مسئول اجرای بودجه است درست به نظر می آید . یعنی اینکه در سال آینده هر نماینده حدود نیم میلیارد تومان برای ساخت و تجهیز دفاترشان دریافت می کنند و 200 میلیارد هم برای کار عمرانی مجلس. سر جمع یعنی 335 میلیارد تومان . نه برای اداره مجلس و نه برای پرداخت حقوق و نه هزینه مسافرت ها ... هزینه استقرار نمایندگان ... و نمایندگانی چه گران ...!!

حال مجلس باید پاسخ دهد که آیا در آن فرصت هشت روزه اصلاح بودجه ، این موارد یا ارقام را به بودجه و به نفع خود اضافه کرده است ؟

البته رئیس جمهور حوزه های مهم و اساسی دیگری را هم جدی – شوخی با نمایندگان جدید مطرح کرده است ، مسائلی جدی و اساسی که باید به آن پرداخت . اما نه در این تعطیلات که یک هفته مملکت تعطیل شده است و هر که به «سی» خودش رفته است .

سخنان و تصمیمات این چنینی رئیس جمهور همواره پیش از چند روز تعطیلی در کشور زده و گرفته می شود  و تجربه نشان داده است تا مقامات از تعطیلات برگردند و خسته گی سفر را از خود بتکانند ، کاری که نباید می شده ، شده است .


+نوشته شده در یکشنبه 91/3/21ساعت 10:19 عصرتوسط شاهد | نظر
آغازبیست و چهارمین سال رهبرى حضرت آیت الله العظمی خامنه‏اى-2

عبور از دوران فتنه‏

دوران به قدرت رسیدن طیفى از تجدیدنظرطلبان در دوره موسوم به توسعه سیاسى را باید جزو تلخ‏ترین و سخت‏ترین دوران حیات انقلاب اسلامى به شمار آورد. دورانى که شاهد بروز و ظهور فتنه‏هایى چون قتل‏هاى زنجیره‏اى، شبه کودتاى 18 تیر، یکه‏تازى مطبوعات زنجیره‏اى و فضاى به شدت ملتهب سیاسى کشور بودیم.

شکل‏گیرى مطبوعات زنجیره‏اى که در جهت اجراى پروژه‏هایى چون نافرمانى مدنى، استحاله از درون، دیپلماسى مسیر، براندازى خاموش، پروژه خندق، تعادل ویرانگر، مقاومت مدنى، مشروعیت دوگانه، فشار از پائین و چانه زنى در بالا، عبور از خاتمى و... تدارک دیده شده بود، با شجاعت و میدان‏دارى رهبرى به تسخیر نیروهاى نظام درآمدند تا یکى از مستحکم‏ترین و مؤثرترین پایگاههاى دشمن که عبدالله بن ابى‏ها در آن موضع گرفته و فروپاشى نظام اسلامى را نشانه گرفته بودند، دچار اضمحلال و فروپاشى گردد. برخورد هوشمندانه رهبر معظم انقلاب با پروژه‏هایى چون فشار از پایین و چانه زنى در بالا و یا پروژه فروپاشى از درون، گواهى دیگر بر برخورد امام‏گونه ایشان با مخاطرات پیش روى انقلاب است. معظم له در پاسخ به مدعیان پروژه فشار با صراحت اعلام کردند: اگر فشار بیاورید، حادثه کربلا تکرار خواهد شد نه صلح امام حسن(ع)؛ و در پاسخ به سردمداران پروژه فشار و استحاله از درون فرمودند: اصلاحات در ذات و هویت انقلاب است در حالى که برخى به دنبال نقش‏آفرینى هم‏زمان یلتسینى و گورباچفى هستند. اینها اشتباه اولشان این است که آقاى خاتمى، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمى جمهورى اسلامى، نظام دیکتاتورى پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایران یک‏پارچه، شوروى متشکل از سرزمین‏هاى به هم سنجاق‏شده، نیست و اشتباه پنجم‏شان هم این است که نقش بى‏بدیل رهبرى در ایران شوخى نیست.

صیانت از آراى مردم و حفاظت از حقوق و آزادى‏هاى مشروع آنان در برابر خودمحورى‏ها و خودکامى‏هاى گروههاى سیاسى و دفاع از اقلیت در برابر سلطه‏گرى اکثریت، از دیگر هنرهاى بى‏بدیل رهبرى است که مانع تمرکز قدرت در یک شخص یا نهاد یا جریان خاص سیاسى شده است، حادثه‏اى که بنیان آن در برهه‏هایى از تاریخ انقلاب توسط حزب کارگزاران و سپس حزب مشارکت پیچیده شد، اما با انگشت اشاره رهبرى در هم پیچید.

ارائه تعاریف جدیدى از دموکراسى، مردمسالارى، حقوق بشر، جامعه مدنى و...، که در سایه هوشمندى رهبر معظم انقلاب به دست آمده است، هجمه نظرى و ایدئولوژیک شیفتگان نظام لیبرال دموکراسى را به یک فرصت تازه براى نظام اسلامى تبدیل کرد تا از بطن آن مفاهیم بلندى چون مردمسالارى دینى، جامعه مدنى نبوى و اصولگرایى اصلاح‏طلبانه، در خدمت تحکیم مبانى انقلاب اسلامى خلق شود.

تسلط و احاطه بى‏نظیر معظم له بر امورى همچون مسایل نظامى، تهدیدات دشمنان، تهاجم فرهنگى، ناتوى فرهنگى، نیازهاى نسل جوان، مطالبات و نیازهاى دانشگاهها، بایسته‏هاى حوزه‏هاى علمیه، شناخت دغدغه‏هاى نیروهاى انقلاب و درک شایسته از بایسته‏هاى نظام اسلامى و... باعث گردیده تا حتى بدخواهان نظام نیز از این همه وسعت و جامعیت و احاطه ایشان بر امور، گاه ناخواسته لب به تمجید و تجلیل بگشایند.

هیچ فرد منصفى نمى‏تواند منکر این مهم شود که دستاوردهاى نظام در عرصه‏هایى چون پیشرفت‏هاى هسته‏اى، موشکى، سلول‏هاى بنیادى، تولید داروها و واکسن‏هاى مهارکننده بیمارى‏هایى چون ایدز و برخى سرطان‏ها، ترمیم ضایعات نخاعى، دستیابى به فناورى شبیه‏سازى، به راه افتادن نهضت تولید علم و جنبش نرم‏افزارى در حوزه و دانشگاه، دمیده‏شدن روحیه اعتماد به نفس در جوانان و جوان‏گرایى و... در گرو دغدغه‏ها و پیگیرى‏هاى مستمر ایشان صورت گرفته است. معظم له در جمع دانشجویان کشور به صراحت فرمودند: اگر بودجه‏بندى کشور در دست من بود، مهم‏ترین چیزى که من به عنوان اولویت اول به آن نگاه مى‏کردم، همین مسأله پژوهش بود. امروز دنیا به پژوهش به عنوان زیربناى پیشرفت و تعالى یک جامعه نگاه مى‏کند.

از زمان فروپاشى ساختار نظام بین‏الملل بواسطه سقوط و اضمحلال اتحاد جماهیر شوروى، منطقه خاورمیانه و رخدادهاى جهانى تحولات پرآشوبى را پشت سر گذاشت. در اکثر این تحولات، ایران، یکى از حلقه‏هاى کلیدى آن محسوب مى‏شد. عبور از گردونه‏هاى بسیار سخت تحولات، مرهون تدابیر بسیار هوشمندانه نظام جمهورى اسلامى ایران بود. در واقع بحران‏ها و رخدادهاى متوالى که در طى این سالها براى جمهورى اسلامى ایران رخ داد، فوق‏العاده قابل توجه و بسیار حساس بود.

اگر فضاى تصمیم‏گیرى را در سه دسته الف) سازمان‏یافته و برنامه‏ریزى شده، ب) استراتژیک، ج) بحرانى تقسیم‏بندى کنیم، جمهورى اسلامى همواره در فضاى بحرانى بسر مى‏برد. بنابراین تصمیم‏گیرى در چنین شرایطى بسیار حساس و نیازمند تصمیم‏گیران آگاه، هوشمند، مدبر و جامع‏نگر و شجاع مى‏باشد.

عبور موفقیت‏آمیز از این بحرانها و تبدیل کردن آنها به فرصت‏هاى مغتنم از شاخص‏هاى بارز دیپلماسى جمهورى اسلامى ایران بوده است. کنکاش در خصوص این مدیریت موفقیت‏آمیز نشان مى‏دهد که رهبر معظم انقلاب مهم‏ترین و بیشترین نقش را داشته است.

  سبک هدایت و مدیریت تحولات‏

با نگاهى به ویژگى‏ها و مختصات واکنش‏هاى رهبر معظم انقلاب نسبت به رویدادها و تحولات منطقه‏اى و بین‏المللى، مى‏توان رمز موفقیت‏هاى جمهورى اسلامى ایران در حوزه خارجى و به ویژه عبور پیروزمندانه از بحرانها را دریافت. در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

1- واکنش واقع‏گرایانه‏

یکى از ویژگى‏هاى رهبر معظم انقلاب در واکنش به تحولات منطقه‏اى و جهانى، واقع‏گرایى معظم له است. نمونه‏ها و مصادیق مختلفى از تحولات در طى این دوران رخ داد که در واکنش به آن، مواضع مختلفى از سوى گروهها و شخصیت‏هاى سیاسى مطرح گردید. اکنون که فارغ از فضاى پیچیده زمانى آن تحولات شده‏ایم، آشکار شده است که در صورت عدم تدبیر هوشمندانه رهبر فرزانه و اتکا به مواضع برخى از شخصیت‏ها و گروههاى سیاسى، معلوم نبود که چه پیامدهاى منفى متوجه جمهورى اسلامى ایران مى‏گردید.

2- تشخیص به موقع رویدادها و روندهاى سیاسى‏

دومین ویژگى مهم در مدیریت رهبرى معظم انقلاب در حوزه سیاست خارجى است. گفته مى‏شود درک تهدید، نقش محورى در نوع واکنش و تصمیم دارد و در واقع درک تهدید، متغیرى میانجى بین حادثه یا رویداد و واکنش نسبت به آن به شمار مى‏آید.

هر قدر درک و تشخیص رویدادها و روندها واقعى‏تر و هوشمندانه‏تر باشد، واکنش‏هاى اتخاذشده درست‏تر و مثبت خواهد بود. رهنمودها و هشدارهاى به موقع رهبر معظم انقلاب نسبت به تهدیدات و روندهاى سیاسى، نقش حیاتى در عبور موفقیت‏آمیز از بحرانها داشته است. این موضوع در داخل و هم در خارج مصداق دارد. هشدار رهبرى در خصوص شبیخون فرهنگى، افشاى سناریوى یلتسینى کردن ایران (فروپاشى از درون)، افشاى سیاست‏هاى پنهان آمریکا در خاورمیانه، هشدار نسبت به سناریوى اختلاف‏افکنى بین اقوام و مذاهب ایرانى از یک سو و راه انداختن جنگ شیعى و سنى از سوى دیگر. بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلام‏هراسى و اسلام‏ستیزى غرب و... نمونه‏هایى از درک سریع و به موقع تهدیدات و واکنش مناسب نسبت به آن بوده است.

3- هدایت دیپلماسى هوشمندانه‏

شاخص دیگرى از مدیریت رهبر معظم انقلاب، هدایت دیپلماسى هوشمندانه در عرصه سیاست خارجى است. در دیپلماسى هوشمندانه، درک صحیحى از تهدیدات و فرصت‏ها و قوت‏ها و ضعف‏ها وجود دارد. در مواجهه با بحرانها و تهدیدات، همواره دیدگاههاى مختلفى از سوى جریانات سیاسى وجود داشته و اصرار بر اجرایى‏شدن آن دیدگاهها بوده است لکن پس از گذشت سالها، اکنون به‏خوبى مى‏توان ملاحظه کرد آن دیدگاهها تا چه میزان ضعیف و غیر عالمانه و عاقلانه بوده است در حالى که اگر هدایت‏هاى هوشمندانه مقام رهبرى نبود، خساراتى جدى بر منافع و مصالح کشور وارد مى‏شد. یکى از مهم‏ترین عرصه‏هاى تجلى این دیپلماسى در موضوع هسته‏اى ایران است. همه متفق القولند که سکان‏دار اصلى تحولات هسته‏اى ایران چه در بعد فنى و چه در ابعاد سیاسى و دیپلماتیک آن، رهبر معظم انقلاب بوده است. در ابتداى بحران هسته‏اى که جامعه دو قطبى شده و یک طرف بحث واگذارى و تسلیم را مطرح و دیگرى مقابله و جنگ را پیشنهاد مى‏داد، رهبر معظم انقلاب مسیر عقلانى و هوشمندانه‏اى را اتخاذ کردند که ایران را از آن فضاى سنگین بین‏المللى خارج ساخت. معظم له با پرهیز از افراطگرى و تفریطگرایى، متناسب با شرایط که شامل چهار عنصر تهدید، فرصت، قوت و ضعف بوده است، رویکردهاى معقولانه و هوشمندانه‏اى را تجویز کردند.

اکنون تردیدى نیست که چنانچه مشى و رویکرد و هدایت‏هاى معظم‏له نبود، پرونده هسته‏اى ایران از دو حال خارج نبود، یا کاملاً تسلیم محض مى‏شد و یا منهدم مى‏گردید. اما در حال حاضر، نه تنها تسلیم نشدیم بلکه مقاومت بى‏نظیرى را برجاى گذاشتیم و به میزان زیادى خصم را از بعد سیاسى و حقوقى و فنى خلع سلاح کردیم و همه اینها مرهون هدایت صحیح و شجاعانه رهبر معظم انقلاب بود.

4- ترکیب آرمانگرایى و واقع‏گرایى‏

مقام معظم رهبرى همچون امام راحل، آرمانگرایى و واقع‏بینى را با هم مد نظر قرار مى‏دهد، توانست در عرصه عمل این دو را با هم تلفیق نماید. در سالهاى گذشته متأسفانه عده‏اى عرصه اجرایى کشور را برعهده گرفته بودند که بواسطه ضعف باورها و شدت فشارهاى بیرونى، آرمانها را فداى واقعیات آن هم واقع‏گرایى از نوع رئالیستى محض کردند.

5- اصول‏گرایى‏

نگاهى به مواضع و رویکردهاى مقام معظم رهبرى نشان مى‏دهد که اصول‏گراترین شخصیت در این عرصه بوده و در همین حال تنها مانع انفعال و تحجر در جهت گیرى خارجى مى‏باشد. در واقع رهبر معظم انقلاب همانطور که خود را وفادار آرمانهاى امام راحل(ره) مى‏دانستند، در عمل نیز مشى اصولى آن عزیز سفر کرده را حفظ کرده و توسعه دادند. موضع قاطعانه رهبر معظم انقلاب نسبت به آمریکا و استکبار جهانى و حمایت قاطع و صریح از ملل مستضعف و به ویژه فلسطین و ضدیت پایدار نسبت به رژیم صهیونیستى و اعتقاد به صدور و انتقال ارزش‏هاى اسلامى همچنان یادآور مواضع حکیمانه امام راحل(ره) است.

در واقع همانطور که معظم له به همه آحاد مردم و گروههاى سیاسى توصیه کردند که مرزهاى عقیدتى و ایدئولوژیک باید حفظ شود، خود در عرصه داخلى و خارجى به تمام و کمال رعایت کردند.

فرهنگ‏سازى‏ها

از دیگر ابتکارات تأثیرگذار ایشان، نامگذارى سال‏ها به عناوینى همچون سال پیامبر اعظم(ص)، رفتار علوى، حماسه حسینى، سال امام خمینى، پاسخگویى مسؤولان، انضباط اجتماعى، خدمتگزارى به مردم، عدالتخواهى، اتحاد ملى و انسجام اسلامى، تلاش مضاعف و همت مضاعف و جهاد اقتصادى است، نامگذارى‏هایى که در واقع یک نوع فرهنگ‏سازى در جامعه اسلامى بوده است.

بازگشت اصولگرایان به صحنه قدرت که با تدابیر ویژه و فرهنگ‏سازى‏هاى مستمر ایشان در قالب گفتمان عدالتخواهى و اصلاحات یعنى مبارزه با فقر، فساد و تبعیض صورت پذیرفت، از دیگر تدابیر سرنوشت‏ساز ایشان است که پرداختن به آن مجال واسع‏ترى را طلب مى‏نماید.

آینده‏نگرى و پیگیرى‏هاى مستمر و مستدام ایشان باعث گردید مسؤولان نظام، سندى به عنوان سند 20 ساله را تدوین نمایند که بر اساس آن، نظام اسلامى در سال 1404 هجرى خورشیدى باید در زمینه علمى، فناورى و اقتصادى به قدرت اول آسیاى جنوب غربى (خاورمیانه، آسیاى میانه و قفقاز) تبدیل گردد.

از دیگر ابتکارات ایشان، احیاى اصل 44 قانون اساسى است که کارشناسان از آن به عنوان یک انقلاب و جهش اقتصادى نام مى‏برند. با اجراى اصل 44، از تصدى‏گرى دولت در مناصب اقتصادى کاسته شده و بخش خصوصى و تعاونى‏ها، چرخه تولید و تجارت کشور را به حرکت در خواهند آورد. تزریق امید به ارکان دولت و مردم در سخت‏ترین و بحرانى‏ترین شرایط، از دیگر هنرهاى ناب رهبرى ایشان در طول بیست و سه سال گذشته بوده است، به گونه‏اى که در بحرانى‏ترین شرایط فرموده‏اند: من خود را غرق در عنایات و نعمات خداوند متعال مى‏دانم. اگر هر مدیر و مسؤولى صرفاً کار خود را خوب انجام دهد، دیگر هیچ نگرانى و دلهره‏اى ندارم.

این مهم را باید بدانیم که اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهایى دفاع مقدس، براى حفظ موجودیت و بقاى خود مى‏جنگیدیم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و آمریکا و متحدانش که در گذشته‏اى نه چندان دور با تفرعن از تغییر جغرافیاى سیاسى در جهان اسلام و تشکیل خاورمیانه جدید مى‏گفتند، اینک از ظهور و تولد خاورمیانه جدید با محوریت ایران اسلامى سخن مى‏گویند و ایرانى که زمانى بانک مرکزى تروریسم و محور شرارت نام گرفته بود، اینک به محور امید و رهایى آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطین و منطقه خاورمیانه تبدیل شده است.

دوستداران، شیفتگان و یاران وفادار حضرت امام خمینى(ره) و حضرت آیت الله العظمی خامنه‏اى (حفظه الله تعالى) مى‏باید بدانند و نیک هم مى‏دانند که این دو گوهر ناب، یک حقیقت با دو تجلى هستند که وظیفه همه ما، درک و معرفى شایسته و بایسته این حقیقت ماندگار و الهى به جامعه اسلامى و بشریت تشنه امروز و فردا است.

منبع:فارس نیوز


+نوشته شده در سه شنبه 91/3/16ساعت 11:42 صبحتوسط شاهد | نظر
آغازبیست و چهارمین سال رهبرى حضرت آیت الله العظمی خامنه‏اى

 یک حقیقت، دو تجلى 

از دغدغه‏هاى رهبران هر انقلابى، عصر پس از بنیانگذار آن است. دشمنان هر انقلاب براى نابودى آن، معمولاً دوران گذار از معمار اصلى انقلاب را نشانه مى‏روند. رحلت امام خمینى(ره) بنیانگذار نظام جمهورى اسلامى در چهاردهم خرداد سال 68 در شرایطى بسیار حساس اتفاق افتاد. تحلیل‏هاى دشمنان بر این بود که پایان عمر امام خمینى، پایان کار انقلاب اسلامى را نیز رقم خواهد زد. آسوشیتدپرس بلافاصله پس از رحلت امام خمینى اعلام کرد: «با رفتن (امام) خمینى، انقلاب اسلامى به پایان رسید.»

اما تدبیر دوراندیشانه امام خمینى(ره) براى احیاى نظریه ولایت فقیه و تثبیت آن در قانون اساسى جمهورى‏اسلامى، بر فرضیات دشمنان خط بطلان کشید. ساعاتى پس از رحلت امام خمینى، على‏رغم فقدان جانسوز این رهبر فرزانه، مجلس خبرگان در حرکتى مدبرانه و به هنگام، آیت الله خامنه‏اى را به عنوان رهبر جدید جمهورى اسلامى معرفى کرد. حضور میلیونى مردم ایران در مراسم تشییع پیکر مطهر امام خمینى(ره) و حمایت بى دریغ آنها از انتخاب مقام معظم رهبرى، با طرح شعارهایى مانند: «اطاعت از خامنه‏اى، اطاعت از امام است»، مهر تائیدى بر انتخاب بجا و شایسته مجلس خبرگان رهبرى بود.

در نظام جمهورى اسلامى، نقش رهبرى، کلیدى و بنیادین است. او فردى آگاه به دین، زمان شناس، قاطع و با تقوا است که سیاستهاى کلان نظام را براساس رهنمودهاى اسلام تعیین مى‏کند. به تعبیر حضرت آیت الله خامنه‏اى: «رهبرى یعنى آن نقطه‏اى که مشکلات لاینحل دولت به دست او حل مى‏شود. او حقیقت را براى مردم روشن و توطئه‏هاى دشمن را بر ملا مى‏کند، به مردم امید مى‏دهد و از تمامیت انقلاب در مقابل توطئه‏گران دفاع مى‏کند.»

آیت الله خامنه‏اى در حوزه‏هاى علمیه و دوران سخت مبارزه، به بالندگى رسید و به عنوان نویسنده‏اى متبحر و خطیبى توانا و مجاهدى نستوه از آن پایگاه برخاست و از آغاز نهضت اسلامى، یار و پیرو راستین امام خمینى بود و در رشته‏هاى مختلف علمى به ویژه اسلام شناسى، فقه و تاریخ اسلام صاحب‏نظر شد. چنانکه امام راحل درباره ایشان فرمود: «جنابعالى را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مى‏دانم و شما را چون برادرى مى‏شناسم که آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستید و از مبانى فقهى مربوط به ولایت فقیه جداً جانبدارى مى‏کنید. در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، از جمله افراد نادرى هستید که چون خورشید روشنى مى‏دهید».

یک بررسى کوتاه از مدیریت مقام معظم رهبرى، نشان مى‏دهد که در طول بیست و چهار سال گذشته، سکاندار کشتى انقلاب اسلامى، على‏رغم توفانهاى تند سیاسى در منطقه و جهان، انقلاب را به سلامت به ساحل نجات رهنمون کرده است. اکنون هوشیارى، توانمندى و درایت رهبر معظم انقلاب در استمرار راه امام خمینى و ارتقاى جایگاه جمهورى اسلامى ایران در جهان بر کسى پوشیده نیست و دشمنان نظام از این همه درایت و هوشمندى، انگشت حیرت به دهان گرفته‏اند.

ارزیابى هنر مدیریتى رهبر معظم انقلاب در طول سال‏هاى گذشته که انقلاب اسلامى را به سلامت از دل توفان‏ها عبور داد، اگر چه در ده‏ها کتاب هم نمى‏گنجد اما در عین حال موضوع مهمى است که نمى‏توان از کنار آن به سادگى گذشت. آنهایى که از نزدیک دستى بر تاریخ دارند، از یک بیمارى شایع به نام حجاب معاصرت در میان راویان و تحلیل‏گران تاریخ سخن مى‏گویند. چه بسیار تاریخ‏دانان و تاریخ‏نویسانى که درپرده و حجاب معاصرت، از ضبط و تحلیل مهم‏ترین وقایع تاریخى هم‏عصر خود غفلت ورزیده‏اند اما رنج‏ها و مشقت‏هاى طاقت‏فرسایى را براى ضبط و روایت برهه‏هایى دور از یک دوره تاریخى متحمل شده‏اند که از ارزش و اعتبار چندانى برخوردار نبوده است. این بیمارى، در عصر حاضر به تجربه در آمده و نه تنها گریبان اهل تاریخ، که اهل سیاست، فرهنگ، هنر، دانشگاهها، حوزه‏هاى علمیه، عالمان دینى، رجال مذهبى و اصحاب رسانه را نیز در برگرفته است.

این روزها در حالى بیست و چهارمین سال انتخاب حضرت آیت الله خامنه‏اى را به عنوان رهبر و سکاندار نظام اسلامى فرا روى داریم که در کمتر برگه تقویم و یا رسانه و مطبوعه‏اى، از این انتخاب هوشمندانه و سرنوشت‏ساز نام و یادى به میان مى‏آید.

شاید از آن روست که اهل شعر و ادب و غزل مى‏گویند هر چه ذوق هنرى است در توصیف و استعاره و کنایه و تشبیهى است که از هلال و بدر و محاق و مهتاب و گیسوى شب و کمان ابروست و کمتر سخن از خورشید و آفتابى به میان رفته که جهان در پرتو نور آن تجلى یافته است.

به جهت تقریب به ذهن و نه مشابهت، علماى فلسفه و عرفان، تعبیرى در توصیف واجب الوجود دارند که مى‏گویند «هو مستور لشده ظهوره و هو مخفى لشده وجوده» یعنى ظهور و وجود بارى‏تعالى آن قدر آشکار و محسوس است که از شدت ظهور، از دیدگان مخفى مانده است. به راستى چرا در این سال‏ها که از ریز و درشت حوادث گفته‏ایم، از تهدیدات بنیان برافکن سخن رانده‏ایم و فراز و نشیب‏هاى انقلاب را به روایت و تحلیل نشسته‏ایم و بر عبور از این توفان‏ها و تلاطم‏ها بالیده و افتخار کرده‏ایم، کمتر از تدبیر و هوشیارى و رهبرى داهیانه سکاندار نظام اسلامى در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به میان آورده‏ایم، تهدیداتى که اگر تنوع و حجم آن بیشتر از دهه اول انقلاب نباشد، لااقل همسان و همسنگ آن است، اگر چه معتقدیم از رهبرى امام راحل و معمار این انقلاب الهى نیز به مشتى از خروار بسنده کرده‏ایم.

  خورشید در آینه خورشید

امام، بخشى از این بار مسؤولیت را در زمان حیات خویش بر دوش کشید و با تعابیرى بلند و رسا در توصیف فرزند رعنا و برنایش فرمود: یکى از بازوهاى پرتوان جمهورى اسلامى... برادرى آشنا به مسایل فقهى و متعهد به آن... از جمله افراد نادرى که چون خورشید روشنى مى‏بخشد.... متعهد و مبارز در خط مستقیم اسلام... عالم به دین و سیاست... کسى که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین طنین‏انداز است... سربازى فداکار در جبهه جنگ و معلمى در محراب، خطیبى توانا در جمعه و جماعات و راهنماى دلسوز در صحنه انقلاب... در حکم آیه شریفه اشداء على الکفار و رحماء بینهم... من آقاى خامنه‏اى را بزرگ کردم... ایشان سرمایه انقلاب هستند... ایشان از اجتهادى که لازمه ولایت فقیه مى‏باشد، برخوردارند... ایشان الحق شایسته رهبرى‏اند، با بودن آقاى خامنه‏اى شما خلاء رهبرى ندارید و... و چنین بود که سکاندار هدایت انقلاب، در اولین سخنرانى خود در میان مردمى که دست بیعت به سوى ایشان دراز کرده بودند، فرمود: ما با خدا پیمان بسته‏ایم راه امام خمینى را که راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمین است دنبال کنیم و از هیچ‏یک از آرمان‏هایى که به وسیله امام ترسیم شده، چشم‏پوشى نخواهیم کرد.

آرمان‏هایى چون پیگیرى سیاست نه شرقى و نه غربى، حمایت از مستضعفان و محرومان، وحدت و همبستگى دنیاى اسلام، وفادارى به اصل ولایت فقیه، استقلال و خودکفایى کشور، حرکت به سمت استعدادهاى جوشان داخلى و ساختن جوانان و اصلى شمردن مسأله فلسطین.

  عوامل مؤثر در سرعت عمل خبرگان‏

سرعت عمل مجلس خبرگان رهبرى در دوره اول در انتصاب حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى به مقام منیع ولایت و زعامت و رهبرى انقلاب اسلامى یک حادثه فوق‏العاده مهم تاریخى بود. این اقدام که هر چه زمان از آن مى‏گذرد بر ارزش‏هاى آن افزوده مى‏گردد، حقیقتى را به اثبات رساند که امروز در محضر قضاوت تاریخ واقع گردیده و امروز که در آستانه بیست و سومین سال آن قرار گرفته‏ایم، نمى‏توانیم آن را در ظرفیت این مختصر بگنجانیم.

در واقع سه عامل مهم منجر به سرعت عمل مجلس خبرگان در انتخاب رهبر در یک شرایط حساس براى اقدام به یک انتخاب صحیح شد که این سه عامل هرگز جدا از هم نبوده‏اند، بلکه مانند یک مثلث، سه ضلعى یکپارچه‏اى را تشکیل داده‏اند که کاملاً مکمل یکدیگرند که به اختصار به هر یک از این عوامل دخیل ذیلاً اشاره مى‏گردد.

اولین اصل که در این موضوع دخالت داشت، وجود نفوذ معنوى امام راحل بود. همه رجال سیاسى، مذهبى و نخبگان جامعه اعم از علما و فضلا و اهل تقوا بلاشک تحت تأثیر عظمت و قدرت نفوذ معنوى او قرار داشتند، او بر دل‏ها حاکم بود، او دستاورد سال‏ها مبارزه بود، همه از دل و جان با او هم‏پیمان شدند تا رهنمودها و فرامین او را عملیاتى کنند که فرموده بود: «من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش مى‏کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.»

پیام‏هاى این‏چنینى در روح اعضاى خبرگان رهبرى دمیده شده بود و به عزم و اراده و تحرک آنها قدرت بخشیده و سبب شده بود به تعهدات انقلابى، اسلامى، دینى خود به خوبى عمل کنند. از طرفى باید مردم را در غم و اندوه از دست دادن امام و مقتداى‏شان تسلاى خاطر مى‏دادند تا راه، هدف و مقصد او را فراموش نکنند، چرا که فرموده بود: «باید آماده و مهیا باشیم، روزهاى حساس و تعیین‏کننده‏اى در پیش رو داریم و انقلاب اسلامى هنوز سال‏ها و ماه‏هاى تعیین‏کننده دیگر در پیش خواهد داشت که واجب است پیشکسوتان جهاد و شهادت در همه صحنه‏ها حاضر و آماده باشند...» همین روح و اراده معنوى که بر مجلس خبرگان حاکم بود، برگرفته از معنویت و برکات وجودى امام راحل بود که در تصمیم خبرگان مردم در انتصاب بهترین جانشین مؤثر واقع گردید.

دومین اصل مؤثر در این تصمیم، اعضاى مجلس خبرگان بودند؛ کسانى که از متن جامعه و توسط مردم براى چنین امرى گزینش شده بودند تا از ادامه راه ترسیم‏شده امام، تخطى صورت نپذیرد. اعضاى مجلس خبرگان با خداى خویش و ملت و امام امت پیمان بسته بودند کسى را جایگزین امام خمینى(ره) کنند که همانند او باشد و در عمل از سلامت نفس، صلابت، شجاعت، رحمت، رأفت، درایت، سیاست، دقت و بصیرت خمینى‏گونه برخوردار باشد.

مجلس خبرگان که در یک دوره شش ساله در دوران امام راحل آزمون‏ها و خطاها را تجربه کرده بود، رهنمودهاى هشداردهنده سال 62 را آویزه گوش خود کرده بودند، پس باید کسى انتخاب مى‏شد که «بازوى توانمند جمهورى اسلامى»، «آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن» و «حامى مبانى فقهى مربوط به ولایت مطلقه فقیه» باشد. یعنى کسى را که امام درباره‏اش فرموده بود: «در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى از جمله افراد نادرى هستید که چون خورشید روشنى مى‏دهید.» لذا خبرگان به مباحث جلسه صبح خبرگان که بحث شورایى بودن رهبرى مطرح شده بود، تمایل نشان نداد، اما همین که سخن از فرد پیش آمد، یکى از نمایندگان از رئیس و نایب رئیس سؤال کرد که «چرا نظر امام را نقل نمى‏کنید؟» با این جمله، چشم‏ها به نایب رئیس مجلس (هاشمى رفسنجانى) دوخته مى‏شود و همه از او مى‏خواهند که نظر امام راحل را بیان کند. او از راز سر به مهرى پرده برداشت و چنین گفت: «در چند مورد حضرت امام در جلسات خصوصى «آقاى خامنه‏اى» را به عنوان رهبر آینده کشور معرفى نمودند.» با ذکر این جمله صلوات مجتهدان عالى‏رتبه، صحن مجلس خبرگان را به لرزه در مى‏آورد و آیت الله العظمى خامنه‏اى به پشت تریبون مى‏روند و از نمایندگان مى‏خواهند که شخص دیگرى را به رهبرى برگزینند. ولى نمایندگان با صلوات پى‏درپى رهبرى ایشان را مورد تأیید قرار مى‏دهند.

سومین ضلع این مثلث یکپارچه، شخص حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى بود که از ویژگى‏ها و خصوصیات ممتازى برخوردار بود، به دلیل این‏که، معظم‏له سال‏ها درس‏آموخته امام و در سال‏هاى مبارزه بسیار خوش‏نام بود و پس از پیروزى انقلاب نیز حکم مسؤولیت‏هاى متعددى چون؛ نماینده امام در شوراى انقلاب، نماینده امام در ارتش و سپس شوراى عالى دفاع، امام جمعه تهران، نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبرى، رئیس شوراى انقلاب فرهنگى و هشت سال ریاست جمهورى را عهده‏دار بود و طبق قانون اساسى پس از امام، دومین شخصیت انقلاب و نظام شناخته مى‏شد. بالاتر از آن، شخصیت او داراى ابعاد فرهنگى، علمى، فقهى، سیاسى، هنرى، عبادى، اقتصادى، اجتماعى، اعتقادى، قرآنى و معنوى بود و البته شخصیت معنوى ایشان بر موارد دیگر غلبه داشت.

  چالش‏هاى پس از رهبرى‏

جابه‏جایى‏ها در حوزه قدرت، همواره با مشکلات عدیده‏اى در نظام‏هاى سیاسى رایج همراه بوده است، اما با ژرف‏نگرى‏هاى امام امت(ره) و درایت و اقتدار رهبر معظم انقلاب و حضور میلیونى مردم در مراسم تشییع بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، این انتقال قدرت در نظام اسلامى با کم‏ترین هزینه انجام شد.

  مدیریت بحران‏

حضرت آیت الله خامنه‏اى در حالى توسط خبرگان این ملت براى رهبرى نظام اسلامى برگزیده شد، که کشور آبستن حوادث و مشکلات بسیار بود.

رحلت امام یک شوک سهمگین به دولت و ملت ایران وارد ساخته بود و دشمنان و بدخواهان نظام، چنگ و دندان‏ها سائیده و نشان مى‏دادند. تأسیسات زیربنایى کشور همچون آب، برق، گاز، مخابرات، راهها، فرودگاهها، خطوط راه آهن، پالایشگاهها و صنایع مادر، در دوران جنگ تحمیلى خسارات فراوان دیده بودند، ذخایر ارزى کشور به پائین‏ترین میزان خود رسیده بود و تأمین نیازهاى اساسى و اولیه مردم، تبدیل به یک دغدغه جدى شده بود.

تنظیم سیاست‏ها و اولویت‏هاى بازسازى کشور با عنوان برنامه اول توسعه اقتصادى کشور از چالش‏هاى نفس‏گیرى بود که در اولین سال رهبرى ایشان اتفاق افتاد.

یکى از مهم‏ترین ویژگى‏هاى مقام معظم رهبرى به اعتراف دوست و دشمن، مدیریت عالى و خلاقانه ایشان در شرایط حساس و بحرانى است. اداره یک جامعه در شرایط عادى، شاید کار دشوارى نباشد خصوصاً براى مدیران و رهبرانى که از تجربه لازم براى اداره جامعه برخوردار باشند، اما توانمندى یک مدیر و یک سکاندار کشتى در شرایطى ظاهر شود که در لحظات بحرانى و در میان توفان حوادث، کیان نظام را به سلامت به ساحل مقصود برساند.

جنگ اول خلیج فارس و حمله صدام به کویت، یکى از این عقبه‏هاى سخت و سرنوشت ساز بود که با تدبیر و هوشمندى رهبر معظم انقلاب، از آن به سلامت عبور کردیم. در جریان تجاوز صدام به کویت و ورود نیروهاى غربى به خلیج فارس و آغاز درگیرى‏ها، گروههایى که خود را اهل تحلیل و صاحب فهم و درک عمیق مى‏دانستند، با مشاهده شلیک چند موشک اسکاد به اسرائیل، از صدام به عنوان خالدبن ولید دوران یاد کردند و خواستار گشایش جبهه‏اى نظامى به نفع صدام در منطقه شدند اما با هوشیارى و تدبیر رهبرى که جنگ صدام و آمریکا را جنگ باطل با باطل نامیدند، انقلاب از دام درگیرى با دنیاى غرب آن هم در جبهه حمایت از صدام (!) به سلامت عبور کرد تا هوشمندى و درایت ایشان به رخ مدعیان کشیده شود.

ادامه دارد...

منبع:فارس نیوز


+نوشته شده در دوشنبه 91/3/15ساعت 1:50 عصرتوسط شاهد | نظر
رویکرد امام خامنه ای-2

و اما دوره سوم: تا بدینجا مشاهده نمودید که دو دوره گذشته تا چه حد با دیدگاه و مدل رهبری نظام فاصله داشت. رهبری دین را امری اجتماعی دانسته که مسئول سرپرستی جامعه است. ایشان دین را نه فقط احکام اجتماعی موجود آن بلکه مسئول مدیریت کل امور جامعه در بخش مختلف از سیاست و فرهنگ و اقتصاد می دانند. ایشان در زمینه علم نیز منتقد علوم انسانی غرب بوده و نسبت به فرهنگ ماشینی ناشی از زندگی تکنیکال انسان مدرن نیز هشدار داده و می دهند.

در زمینه دولت نیز معتقدند که توسعه غربی غلط بوده و باعث نابودی بشریت شده است. پس اصلا به دنبال رسیدن به نقطه ای عین غرب(دیدگاه خاتمی) و یا چیزی شبیه آن با کمی تفاوت در ظاهر(دیدگاه هاشمی) نیستند بلکه به دنبال هویتی متفاوت می گردند. هویتی که باید آن را با رجوع به قرآن و تغییر نگرشمان به دین و علم و مدیریت اجتماعی بسازیم و حتی از آن به عنوان مدل زیستنی متفاوت یاد می کنند که ارمغان آور حیاتی طیبه است و قابل عرضه به بشریت.

و اما دولت آقای احمدی نژاد. آقای احمدی نژاد به اذعان رهبری نزدیک ترین رییس جمهور به لحاظ فکری به ایشان بوده اند. آقای احمدی نژاد تمام آنچه در کلیت بیان رهبری گفته شد قبول داشته و بدان معتقدند. اما نزدیک به معنای برابری و مطابقت نیست و شما با هر چیزی که نزدیکتان باشد باز هم کمی فاصله دارید. اما این فاصله در کجاست؟

این فاصله در نحوه تغییر نگرش ما به علم و دین و دولت است. رهبری این تغییر را از طریق ساختارها پیگیری می کنند. یعنی معتقدند که باید دانشگاهیان، علوم انسانی و علم مدرن را متحول سازند و همه بدنه دانشگاه باید درگیر این مساله شود. و یا تحول حوزه باید توسط ساختار حوزه متحول شود و اساتید و طلاب و مراجع باید به این نقطه برسند و با عزم جمعی این کار صورت گیرد و یا تحول در دولت و مساله الگوی پیشرفت را از طریق کارشناسان دولت و بدنه دولت به معنای عام پیگیری می کنند.

اما دکتر احمدی نژاد قصد دارند این تغییرات را از راههای میانبر و سریعتر به نتیجه برسانند. اگر به متن سخنرانیهای ایشان مراجعه کنید واژه هایی مانند تحول حوزه، فقه حکومتی، نظام سازی، تحول در علوم انسانی، الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی و ... را چندان زیاد نمی بینید. مسیر مد نظر رهبری تدریجی و زمان بر بوده و نیاز به فرهنگ سازی و تبدیل شدن این مسائل به خواست عمومی حوزویان، دانشگاهیان و دولتیان را دارد. اما مسیر مد نظر آقای احمدی نژاد برای رساندن انقلاب به ظهور، گروهی بوده و با جمعی همدل می توان این کار را انجام داد. به همین دلیل ایشان با جمعی دانشگاهی تلاش می کنند معادلات اقتصادی را به نفع عدالت تغییر دهند و یا با جمعی اهل معرفت که عموما هم مکلا هستند تلاش می کنند تا دریافت جدیدی از دین و معرفت دینی را دنبال کنند و نیازی به تحول کلی حوزه و دانشگاه نمی بینند و کمتر هم این موضوع را پیگیری می کنند. به تعبیر دیگر تفاوت رهبری با آقای خاتمی در مبنا بود با آقای هاشمی در راهبرد و با آقای احمدی نژاد تنها در تاکتیکها تفاوت است و این همان نزدیک بودنی است که رهبری به لحاظ فکری با رییس جمهور محترم داشته و دارند. اما تفاوت همچنان باقی است...


+نوشته شده در جمعه 91/3/12ساعت 2:16 عصرتوسط شاهد | نظر
رویکرد امام خامنه ای

مدل رهبر انقلاب و تفاوت های آن با مدل هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد

قسمت اول

رهبر معظم انقلاب در طول بیش از دو دهه که از رهبری ایشان می گذرد رویکردی را برای مدل رهبر معظم انقلاب برای استمرار انقلاب تا ظهور که آرمان صریح امام خمینی بوده است، بریده از تقابل علمای بزرگ اسلام در طول 14 قرن گذشته و به خصوص سه قرن اخیر با جبهه کفر نیست. که توسط امام خمینی(ره) پایه گذاری شده بود  طراحی و به اجرا گذاشتند.

البته این مدل و یا رویکرد ایشان از چند منبع تغذیه می شود که از جمله می توان به نگاه خاص ایشان به قرآن و سنت اشاره نمود. امام خامنه ای از سالهای پیش از انقلاب با نگاهی که دغدغه حکومت الهی داشته است به آیات و روایات می نگریسته اند و تاثیرپذیری شدید ایشان از شهید عزیز نواب صفوی نیز مویدی بر این مطلب است. کتاب کوچک اما بسیار مهم ایشان با عنوان «طرح کلی اندیشه‌های اسلامی در قرآن» (برای اطلاعات بیشتر) کاملا نشان از این دارد که که رهبری با دغدغه ای خاص به معارف می نگرند و مساله اسلام در جهان امروز برای ایشان مهم و حیاتی است.

دومین منبع تغذیه این مدل سیر تاریخی مسلمانان و به خصوص شیعیان بعد از غیبت کبری است. این سیر در طول سه قرن گذشته به شرایط پیچیده و حساسی رسیده و مواجهه اسلام و غرب سبب ایجاد یک پیچ یا گره تاریخی شده است که با عبور از آن باید منتظر تغییر عهد بشری(به تعبیر سید مرتضی آوینی) بود. تغییر عهدی که فرهنگ و تمدن بشری را متحول خواهد نمود و نظم کنونی حاکم بر جهان تغییر خواهد کرد.

مدل رهبر معظم انقلاب برای استمرار انقلاب تا ظهور که آرمان صریح امام خمینی بوده است، بریده از تقابل علمای بزرگ اسلام در طول 14 قرن گذشته و به خصوص سه قرن اخیر با جبهه کفر نیست. رهبری بر انباشتی از تجربه تاریخی تکیه زده اند و در کلام ایشان می توان تجربیات میرزای شیرازی، شیخ فضل الله نوری، مرحوم مدرس و کاشانی وامام و ...را در مواجهه با کفر سازمان یافته و استکبار جهانی شده مشاهده نمود.

و اما مدل؛

این مدل از سه بخش تشکیل شده که بخش اول خط سیر زمانی را نشان می دهد. بخش دوم تغییر مقیاس مکانی و بخش سوم نیز موضوعات مهمی که در این سیر زمانی و در مقیاس مکانی باید تغییر یابند را مورد توجه قرار می دهد.

در بخش سیر زمانی ایشان بارها به صراحت سیر مد نظر خود را بیان داشته اند.

سیر زمانی: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی، امت اسلامی (تمدن نوین اسلامی)

 آخرین بار در کرمانشاه ایشان این سیر زمانی را بیان داشتند ین سخنرانی مهم را در اینجا دوباره ببینید) و تکیه خود را بر مرحله جامعه اسلامی و چگونگی شکل دادن به آن گذاشتند.

بخش دوم مقیاس مکانی در مدل ایشان است. ایشان حفظ و استمرار انقلاب را در سه سطح پیگیری می نمایند. سطح اول مقیاس ملی و درونی است که هم اکنون به ایران عزیز اختصاص دارد. سطح دوم در مقیاس منطقه ای است. منظور از منطقه نیز منطقه جغرافیایی نیست بلکه منطقه عقیدتی است و به تعبیر دیگر سطح دوم جهان اسلام است و به همین دلیل مصر که در آفریقاست در بیانات ایشان از جایگاه بیشتری نسبت به برخی کشورهای نزدیک به ما به لحاظ جغرافیایی برخوردار است. و سطح سوم نیز مقیاس جهانی است. ایشان تحول و انقلاب را در هر سه سطح مورد دقت و پیگیری قرار می دهند و این امر مختص به امروز نیست و از سال 42 آغاز شده است. این سه مقیاس بر هم تاثیرگذار بوده و ایشان به صراحت بیان داشته اند که انقلاب های منطقه متاثر از انقلاب ایران است و این موج به قلب اروپا خواهد رسید.

مقیاس مکانی:

مقیاس ملی: انقلاب اسلامی در ایران

مقیاس منطقه ای: بیداری اسلامی در جهان اسلام

مقیاس جهانی: جنبش عدالت خواهی در نظام جهانی(آمریکا و اروپا و دیگر کشورها)

بخش سوم هم موضوعات مهمی است که در طول سیر زمانی بیان شده و در هر سه مقیاس مکانی تغییر خواهند کرد و تحول آنها از درون و با انقلاب در ایران اوج گرفته(هر چند شروع تحول آنها ریشه در گذشته دارد) و گسترش خواهد یافت.این سه موضوع عبارتند از نگاه ما به دین و معرفت دینی، نگاه ما به علم و تکنولوژی و نگاه ما به اداره کشور و مدیریت اجتماعی.

موضوعات سه گانه:

موضوع اول: تغییر نگرش ما به دین و معرفت دینی

موضوع دوم: تغییر نگرش ما به علم و تکنولوژی

موضوع سوم: تغییر نگرش ما به دولت و مدیریت اجتماعی

این سه موضوع که با کلمات دین، علم و دولت از آنها یاد می کنیم سه گانه ای هستند که درهم تنیده بوده و تاثیر جدی در هم دارند. جالب اینجاست که تا پیش از انقلاب این سه از هم جدا و منفک دیده می شدند اما بعد از انقلاب و ضرورت شکل گیری دولت(به معنای عام کلمه و اعم از حاکمیت به همراه قوا و تمام دستگاههای اجرایی) این موضوع را مطرح نمود که این دولت توسط چه کسانی شکل بگیرد. حوزویان که علوم به تعبیری دینی را خوانده بودند و کارشناس علوم دینی بودند؟ یا دانشگاهیان که علوم مدرن را خوانده و کارشناس در آن بودند؟

ابتدای انقلاب حوزیان خود را فاقد چنین توانایی دانسته و کار را به بازرگان واگذار کردند. اما به سرعت مشخص شد که بارزگان به عنوان دانشگاهی اهل سیاست و تیم همراهش که همگی در دانشگاههای مطرح دنیا درس خوانده بودند نمی توانند در مسیر آرمانهای انقلاب و امام و امت حرکت کنند و خود آنها نیز متوجه این موضوع شدند و مسالمت آمیز و بعد از مساله تسخیر سفارت کنار رفتند. به مرور هم اختلافات دانشگاهیان و حوزویان بیشتر می شد. تا اینکه برخی اهل نظر از حوزه و دانشگاه گمان بردند که مشکل اینجاست که علم دین در سینه فردی به نام حوزوی و علم مدرن در سینه فردی به دانشگاهی جا گرفته است و همین که این دو دستگاه معرفتی در نزد دو نفر است باعث می شود که این دو با هم اختلاف پیدا کنند، پس فکر کردند که اگر اینها در یک نفر جمع شود مشکل حل خواهد شد. پس حوزویانی دانشگاهی شدند و دانشگاهیانی حوزوی و موسسات و دانشگاههایی مانند دانشگاه امام صادق(ع)، موسسه امام خمینی(ره)، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، دانشگاه مفید، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، مدرسه عالی شهید مطهری و... با این رویکرد متولد شدند. تا هم دین را بیاموزند و هم علم را.

اما به دلایل متعدد که جای بحث آن مجالی دیگر می طلبد مشکل حل نشد و همچنان باقی است و تاکیدات رهبری بر تحول حوزه و تحول دانشگاه نشان از این است که مشکل باقی است و راه حل قبلی جوابگو نبوده است. راه حل علم دینی که ترکیبی ناهمگن از علم مدرن و علوم حوزوی نیست. بلکه ترکیبی است که شاید از هر دوی اینها بهره برده باشد اما چیزی که با هردوی اینها فرق داشته و ماهیتی متفاوت برای خود دارد.

رهبری تغییر نگاه به دین و معرفت دینی را با این قالبها تاکنون در طول بیست سال پیگیری نموده اند: تحول حوزه، وحدت حوزه و دانشگاه، پویایی فقه، اجتهاد در زمان و مکان، حوزه و پاسخ به نیازهای انقلاب و اخیرا هم با عنوان فقه حکومتی و نظام سازی به این موضوع پرداختند.

ایشان تغییر نگاه به علم را با این عناوین پیگیری نموده اند: اسلامی شدن دانشگاه، جنبش نرم افزاری، وحدت حوزه و دانشگاه، نسبت دانشگاه و انقلاب، نقد علوم غربی و به خصوص علوم انسانی و اخیرا هم با عنوان تحول در علوم انسانی به این موضوع توجه داشتند.

ایشان تغییر نگاه به دولت و مدیریت اجتماعی را با عناوین ذیل پیگیری کرده اند: تاکید بر برنامه محوری، تاکید بر تنظیم اسناد راهبردی، نقد توسعه غربی سند چشم انداز و از همه مهمتر و کلیدی تر نیز بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که هم اکنون به محلی برای تجمیع دغدغه های ایشان تبدیل شده و تاکید ایشان بر نشست های راهبردی نیز اتمام حجتی است بر این دغدغه و اهتمام.

تا بدین جا سه بخش مدل مد نظر ایشان عنوان شد. تنها این نکته باقی است که ایشان این سه موضوع را در هر سه مقیاس مکانی و در طول خط سیر زمانی که مطرح شد به اشکال و با بیانات و عبارات متفاوت دنبال نموده اند. به عنوان مثال در دو همایش بیداری اسلامی بحث نظام سازی را مطرح کردند و این یعنی اینکه هر چند نظام سازی و فقه حکومتی امروز مساله ماست اما فردا مساله تمام جهان اسلام خواهد شد و این سوال پیش خواهد آمد که دین چگونه قصد اداره جامعه را دارد؟

در بخش آخر این نوشته قصد آن داریم تا سه دولت گذشته که در حقیقت سه دوره در دوران رهبری ایشان بوده اند را بررسی نموده و نسبت آنها را با این مدل که رهبری حرکت کلی نظام را با آن هماهنگ می نمایند بسنجیم؛

دوره اول: دوره سازندگی و ریاست جمهوری آقای هاشمی است. آقای هاشمی در سیر زمانی تاحدودی به رهبری نزدیک هستند و معتقدند که انقلاب باید تا تشکیل حکومت مسلمین ادامه یابد اما به جامعه سازی و تمدن سازی نمی رسد و بلکه ما باید در عرض تمدن غربی، بتوانیم سبکی از حکومت و جامعه را ایجاد کنیم که به لحاظ علم و تکنولوژی و مظاهر تمدنی شبیه غرب است اما بدیهای سیاسی و اخلاقی غرب را ندارد. شاید عبارت ژاپن اسلامی بهترین تعبیر برای بیان دیدگاه ایشان باشد. ایشان مشتاق مالزی در گذشته و ترکیه هستند البته تا حدودی و شاید با تفاوتی بتوان عربستان را با تغییراتی بهترین حکومت مد نظر ایشان دانست. حکومتی پولدار، مدرن با حفظ عقاید و آداب دینی درست(البته به تعبیر ایشان) نه مثل وهابیت.

در نگاه آقای هاشمی مهمترین چیز این است که مسلمین بتوانند حکومتی قدرتمند درست کنند که کفار بهت زده شوند از قدرت مسلمین و نتوانند به استقلال مسلمین تعدی کنند. شاید خلافت مسلمین عبارت برازنده تری باشد تا حکومت اسلامی.

ایشان دغدغه تغییر کل جهان را ندارند. ایشان قصد درگیری و به هم ریختن کفار و دیکتاتورهای جهان اسلام را ندارند. روابط خوبی هم با پادشاه عربستان و امیر کویت و شیخ امارات و امیر قطر و صاحب عمان و مالک بحرین و ... دارند.

تحلیل آقای هاشمی از دین نیز تصویر مغشوشی است. ایشان دین را فردی نمی دانند و معتقدند دین در جامعه تاثیر دارد اما این تاثیر را نظامند تحلیل نمی کنند و صرفا به اجرای برخی احکام اجتماعی اسلام محدود می کنند. وگرنه اقتصاد را که نیاز نیست از دین اخذ کنیم و خودشان هم به صراحت در دوران ریاست جمهوری اعلام کردند که علاقه مند به اقتصاد سوئیس هستند.(Mixed Economic    )

دوره دوم: دوره اصلاحات و ریاست جمهوری آقای خاتمی است. ایشان انقلاب اسلامی را فقط تا همان مرحله اول یعنی انقلاب قبول دارند و آن را جنبشی اجتماعی می دانند که رژیم گذشته را عوض کرده و تمام شده است. به زعم ایشان بعد از انقلاب ما هم باید مثل دیگر کشورها به مسیر اصلی توسعه بازگردیم و با بررسی جایگاه خود ببنیم که کجا هستیم و به مسیر توسعه خود در مسیری که دیگران رفتند و هم اکنون نیز آمریکا پرچمدار آن است حرکت کنیم. جبهه اصلاحات، درگیری ما با آمریکا را لجبازی سیاسی دانسته و معتقد است روابط خوب با آمریکا و اروپا به نفع ماست و باعث افزایش سرعت توسعه ما می شود و به همین دلیل هم 14 بار درخواست عضویت در WTO      را دادند و هر بار هم توسط آمریکا وتو شد.

در نگاه ایشان دین امری فردی است و ورود آن به عرصه اجتماعی هم برای جامعه و هم برای دین و هم برای نهاد آن یعنی روحانیت مضر و موجب فساد است. تحلیل ایشان از علم هم روشن است و علم مدرن را علمی جهانی و جهان شمول دانسته و معتقد ما هم باید از تمامیت تجربه غرب در این زمینه بهره بریم و تنها فرق ما با غربیها فقط در عقاید شخصی ماست وگرنه در بقیه زندگی باید مانند آنها که به بهترین شکل در حال زندگی کردن هستند زندگی کنیم.(حال متوجه معنای نقل قول آقای پارسانیا از رهبری می شویم که در دویست و خرده ای جلسه در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی کمتر حرف اسلام و انقلاب بود)

ادامه دارد...

  منبع:598


+نوشته شده در پنج شنبه 91/3/11ساعت 11:33 صبحتوسط شاهد | نظر
علی مطهری-بی بی سی

BBC    : سخنان مطهری دلیل بر حقانیت اعتراضات سال88 !

جام نیوز،  سایت بی بی سی(BBC   )، به بهانه سخنان اخیر علی مطهری علیه سپاه، اقدام به تکرار ادعاهای نخ نما شده اپوزیسیون علیه این نهاد انقلابی کرد.

این سایت ادامه داد: «علی مطهری، نماینده مجلس هشتم که از راه‌ یافتگان به مجلس نهم محسوب می‌شود، در نطق پیش از دستور روز یکشنبه (31 اردیبهشت 1391) خود تصریح کرد که سپاه پاسداران در روند برگزاری انتخابات مجلس نهم دخالت کرده است. آن‌چه این ادعای مطهری را قابل توجه‌تر می‌کند مستند سخن اوست؛ مطهری تاکید کرده است: "دخالت سپاه در بسیاری از حوزه های انتخابیه مشهود بود و بسیاری از کاندیداها، چه آنها که در حوزه‌ها رای آوردند و چه کسانی که رای نیاوردند، این واقعیت را تایید می‌کنند.» به گفته وی، سپاه پاسداران «به صورتی جدی از کاندیداهای مورد نظر خود حمایت می‌کرد."»

بی بی سی در ادامه سخنان علی مطهری را دلیلی بر حقانیت فتنه 88 و ادعای بی دلیل و مدرک فتنه گران مبنی بر تقلب در انتخابات را دانسته و مدعی شد: «حاکمیت یافتن جریان امنیتی-نظامی-رانتی در ساختار سیاسی قدرت ایران چند سالی است که مورد تاکید ناظران سیاسی است. هرچند از انتخابات پر سوال و ابهام ریاست جمهوری دهم (1388) سلطه‌ این جریان در حاکمیت و همراهی‌اش با سیاست‌های مطلوب رهبر جمهوری اسلامی، بیش از پیش محسوس شد، اما جریان مزبور خلق‌الساعه نبود.»

حالا سوال این است که آقای مطهری تحت تاثیر القائات چه افرادی قرار گرفته اند که فتنه سال 88 را برعکس تحلیل کرده و دل فتنه گران داخلی و وابستگان نظام سلطه بین الملل را شاد می کند؟ ای کاش وی به جای طرح ادعاهای بدون دلیل و دروغ پراکنی، با تفکر و تحقیق بیشتر به ماهیت فتنه آمریکایی- اسرائیلی سال 88 پی می برد نه اینکه تحت تاثیر القائات و جنگ روانی شبکه ها و سایت ها و عده ای از افراد فریب خورده داخلی قرار بگیرد.

آقای مطهری اگر به اخبار و تحلیل های منتشره توسط سایتها و شبکه های نظام سلطه و دشمنان ملت ایران مراجعه کنند متوجه می شوند که سپاه پاسداران خار چشم آنها است. بدیهی است که ما انتظار نداریم دشمنان ملت ایران دشمن سپاه پاسداران نباشند چنانچه انتظار نداریم فرزند شهیدمطهری به گونه ای عمل کند که مورد تشویق و تبلیغ دشمنان ملت ایران قرار گیرد.

با تامل در مواضع و اظهارات اخیر علی مطهری روشن می شود که وی تحت تاثیر عناصر وابسته به فتنه و انحراف و غوغاسالاران قرار گرفته است. خوب است آقای مطهری بدانند که شهید مطهری به دست افراد منحرف و خشک سر و خودخواهی به شهادت رسیدند که تفسیر مادی از اسلام و قرآن تحت تاثیر یکی از عناصر فتنه قرار گرفته بودند و قاتلان آن شهید به دست پاسداران بزرگواری که بعضی از آنها به شهادت رسیده اند، کشف و به سزای عمل خود رسیدند.

منبع:598


+نوشته شده در دوشنبه 91/3/8ساعت 6:18 عصرتوسط شاهد | نظر
پیام امام خامنه ای به مجلس نهم

به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری در اولین جلسه علنی مجلس نهم که از صبح امروز یکشنبه برگزار شد، پیام ‌حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به این مجلس را قرائت کرد.

متن‌ این‌ پیام‌ ‌به این‌ شرح‌ است‌:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

گشایش نهمین دوره‌ی قانون‌گذاری در جمهوری اسلامی -به خواست خداوند حکیم و قدیر- پیام پرقدرتی است که ملت ایران، جهان معاصر را با آن مخاطب می‌سازد و حقایق ماندگاری را در حافظه‌ی افکار عمومی ملت‌ها ثبت می‌کند. پیروزیِ عزم ملّی بر حجم انبوه دشمنی‌ها، ساختِ استوار و مستحکمِ نظامِ برخاسته از انقلاب اسلامی، نقش یگانه و بی‌بدیل ایمان و بصیرت در شکل‌دهی به مسیر زندگی و سرنوشت یک ملّت و آن‌گاه، تصویر راستین از ملّتی که برای نخستین ‌بار مردم‌سالاری اسلامی را نه با زبان، که با مجاهدت دشوار خود به میدان آورده و دعویِ انزوای دین از زندگی اجتماعی را باطل ساخته، از جمله‌ی این حقائق اثرگذار و ماندگار است.

موفقیّت ملّت ایران در فرستادن این پیام روشنگر و پرمغز به افکار عمومی جهان، لطف دیگری است از سوی خدای توانا و مهربان که در طول این مسیر پرچالش، همواره یاری و راهنمایی خود را مبذول داشته و هرگز این ملّت مؤمن و مجاهد را تنها نگذاشته است. با همه‌ی وجود، خدای عزّوجلّ را سپاس می‌گویم و پیشانی سپاس بر درگاه عظمت او می‌سایم.

همچنین واجب می‌دانم که با دلی سرشار از تکریم و قدرشناسی، به ملّت بزرگ و تاریخ‌سازِ ایران درود فرستم و حضورِ بهنگام آنان را در عرصه‌ی این آزمون که مانند همیشه، نمایشگر بصیرت و اعتماد به نفس و شناختِ درستِ زمانه بود، سپاس گویم.

و نیز وظیفه‌ی خویش می‌دانم که از مسئولان و دست‌اندرکاران برگزاری انتخابات در وزارت کشور و شورای نگهبان و از دستگاه‌های کمک‌کننده به‌ویژه رسانه‌ی ملی و مأموران نظم و امنیت و جریان‌ها و شخصیت‌های دینی و سیاسی که هر یک به سهم خود در برپایی این حماسه‌ی همگانی نقش آفریدند، قدردانی و تشکر کنم. همچنین لازم است از عموم نمایندگان مجلس هشتم و رئیس محترم آن، به خاطر خدماتی که در دوره‌ی مسئولیت خویش بر آن توفیق یافتند، صمیمانه تشکر کنم.

اکنون در طلیعه‌ی مجلس نهم، اصلی‌ترین توصیه‌ی اینجانب به نمایندگان محترم آن است که در جایگاه خطیری که با رأی مردم به دست آورده‌اند، تنها به مسئولیت الهی و اَدای وظیفه‌ی سنگین نمایندگی از ملّت بیندیشند و انگیزه‌ها و حُب و بُغض‌های شخصی و گروهی و طائفی و محلی را در قانون‌گذاری که مهم‌ترین وظیفه‌ی مجلس شورای اسلامی است و نیز در نظارت بر اجرای قانون و البته نیز در موضع‌گیری‌هایی که فضای کشور را تحت تأثیر قرار می‌دهد، دخالت ندهند. در صدر این همه، قانون قرار دارد. قانون باید کارآمد، روزآمد، شفاف، معطوف به نیازهای عمومی و تأمین‌کننده‌ی منافع ملّی باشد. در دهه‌ی پیشرفت و عدالت، همه‌ی قوانین باید به تحقق این دو شاخص عمومی کمک کند و با نگاه بلندمدت، گستره‌ای هرچه طولانی‌تر و پهناورتر داشته باشد. اولویت‌های کشور باید احصاء شود و جایگاهی شایسته را در اهتمام به قانون‌گذاری بیابد.

مجلس شورای اسلامی یک رکن اساسی کشور و نظام اسلامی است. همه‌ی آن‌چه در نظام اسلامی برجسته و شاخص است، باید در مجلس تبلور و انعکاس یابد؛ ایمان، شجاعت، پیشگامی، ایستادگی بر مبانی نظام، ایستادگی در برابر دشمنان، روزآمدی و نوآوری، وحدت و انسجام ملی، کار و تلاش فداکارانه، به میدان آوردن همه‌ی ظرفیت‌های‌ فردی و جمعی، نشانه‌هایی است که می‌توان یک مجلس موفق را با آن شناسایی کرد.

همکاری حقیقی و صمیمی با قوای دیگر و پرهیز از چالش‌های ناموجّه نیز یک شاخص مهم دیگر و دارای سهم تعیین‌کننده در اتحاد ملّی است که دلسوزان کشور همواره بر آن پای فشرده و منافع عمومی و وجاهت چهره‌ی ملت ایران در چشم جهانیان را در گرو آن دانسته‌اند. این توصیه عیناً به دیگر قوای کشور و همه‌ی اشخاص و نهادهای مسئول نیز متوجه است. همه باید قانون را فصل‌الخطاب بدانند.

اینجانب در دوره‌های گذشته‌ی مجلس توصیه‌هایی را به عرض نمایندگان محترم رسانده و ادای وظیفه‌ی الهی را که مسئولیت آنان در این دنیای زودگذر و در پیشگاه عدل بی‌اغماض خداوند در نشئه‌ی آخرت است، یادآور شده‌ام. اینک نیز شما نمایندگان محترم را به آن عرایض مخلصانه ارجاع می‌دهم.

در پایان با سلام و تحیات بر پیامبر اعظم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و دیگر پیامبران و بر امامان معصوم علیهم‌السلام و بر حضرت ولی‌الله‌الأعظم روحی‌فداه و نیز با درود بر ارواح طیبه‌ی شهیدان و روح مطهر امام شهیدان، سخن را به انجام می‌رسانم و توفیق و هدایت و یاری خداوند را برای همه‌ی شما مسألت می‌کنم.

و السّلام علیکم و رحمة ‌الله

سیّد علی خامنه‌ای

7 / خرداد / 1391


+نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 10:35 صبحتوسط شاهد | نظر
علی مطهری

پایگاه 598 در گفتگو با جانشین سابق نماینده ولی فقیه درسپاه:

علی مطهری ارتباط شنیداری با رسانه های ضد انقلاب دارد / باآرمان های شهید مطهری بازی نکنید

 

سخنان جنجالی علی مطهری که هر بار از پشت تریبون مجلس شورای اسلامی اسباب شادی دشمنان نظام را فراهم می نماید، این بار به تهمت و افترا علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همچنین بیان الفاظ زشت و غیراخلاقی درخصوص رئیس جمهور پرداخت. سخنانی که هیچ ارتباطی به منظومه فکری پدر گرانقدرش علامه شهید مطهری نداشته و حتی با الفبای مبانی اخلاقی نیز هم سو نمی باشد.

 
به همین منظور حجت الاسلام مجتبی ذوالنور در گفتگو با پایگاه 598 در خصوص اتهامات اخیر علی مطهری مبنی بر دخالت سپاه پاسداران در انتخابات اخیر بیان داشت: افتراهای علی مطهری نسبت به سپاه، صددرصد کذب محض است و متاسفانه ایشان گاهی در تشخصیص وضعیت و شرایط و هم در موضع گیری و نحوه ورود به مواضع دچار خطاهای فاحشی می شوند و نمونه های متعددی از عملکرد بد ایشان را در سالهای گذشته شاهد بوده ایم.


جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران افزود: دقیقاً ایشان همان حرفی را می زند که رسانه های بیگانه اعم از
CNN   ، BBC و دیگر رسانه های بیگانه می زنند و این سخنان علی مطهری هم مورد استقبال تلویزیون های بیگانه قرار گرفت و این رسانه های معاند بایک شعفی با این سخنان برخورد کردند و می توانیم بگوییم که ایشان مسئول تدارکات رسانه های بیگانه هستند و متاسفانه مسئول مهمات قبضه های آتشباری رسانه های دشمن شده اند.

وی گفت: بنده تعجب می کنم که ایشان چطور به خودشان اجازه می دهند که در سطح سیاسی کلان ورود پیدا کنند در صورتی که الفبای تشخیص مسائل سیاسی را ندارند و من معتقدم که خود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه دارد که از ایشان شکایت کند چون سپاه متعلق به خودش نیست و فرماندهان سپاه اینجا مجاز نیستند که مصلحت اندیشی کنند و نسبت به این موضوع کوتاه بیایند و باید اقامه دعوا کنند و به صورت جدی موضوع را پیگیری کنند.

ذوالنور اظهار داشت: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حافظ و پاسدار انقلاب و دستاورد های انقلاب است و سپاه برای حفظ نظام و کشور ده ها هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است و سپاه امر کوچکی نیست که حیثیتش ملعبه ی تعدادی انسان تازه به دوران رسیده شود که حتی یک روز هم در جنگ و جهاد و جبهه حضور نداشتند و صرفاً با در اختیار گرفتن یک تریبون و به‌به و چه‌چه کردن ضدانقلاب، اختیار خودشان را از دست می دهند.

وی افزود: بنده معتقدم فرماندهان سپاه حق تساهل و تسامح را در این موضوع را ندارند و اگر نسبت به این موضوع کوتاه بیایند از سوی  شهدای سپاه بخشیده نخواهند شد و از طرفی مدعی العموم هم نباید نسبت یه این موضوع بی تفاوت باشد و آنها هم به وظیفه خودشان باید عمل کنند.

حجت السلام ذوالنور با توجه به شرایط فکری علی مطهری بیان داشت: ایشان شم سیاسی ندارند و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی را ندارند و نمونه های متعددی دارد و من به ایشان پیشنهاد می کنم که در این عرصه ورود پیدا نکنند تا که بیشتر از این ضربه به خودشان نزنند و همچنین می توان دریافت اطلاعات غلط توسط ایشان و تاثیر پذیری از اطلاعات غلط را عامل دوم تحلیل های ایشان دانست و به نظر بنده ایشان ارتباط جدی با رسانه های ضد انقلاب از نظر شنیداری دارند و یکی از منابع تغذیه ایشان رسانه ای ضد انقلاب و سایت های بیگانه است.

جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران گفت: ایشان از شایعات و آنچه که دیگران می سازند و در داخل پژواک پیدا می کند گاهی از اوقات تحت تاثیر قرار می گیرند و نسنجیدن عواقب یک بحث و یک موضع یکی از دلایل کج روی ایشان در مسائل سیاسی است.

وی تاکید نمود: به عنوان نمونه یکی از اشتباهات فاحش سیاسی علی مطهری سخنان ایشان در برنامه امروز دیروز فردا در ایام فتنه سال 88 بود که ایشان در آن برنامه نظام را همپای با سران فتنه و ضد انقلاب و استکبار جهانی نظام را زیر سوال بردند که چرا نظام سیمای ملی را در اختیار سران فتنه قرار نمی دهد. اگر کسی الفبای سیاست را بداند قطعا این سخن را نمی گوید به این دلیل که قانون اساسی و قوانین موبوطه همه موارد انتخابات را مشخص کرده و راه بسته ای در این قوانین وجود ندارد.

حجت السلام ذوالنور در پایان اظهار داشت: توصیه بنده به آقای علی مطهری این است که حرمت نام پربرکت و ارزشمند و مقدس شهید علامه مطهری را حفظ کند و از این باب که به ایشان انتصاب دارند به خودشان اجازه ندهند که اهداف و آرمان هایی که شهید مطهری زندگی یشان را پای آن گذاشتند بازی کنند و اگر امروز علامه شهید مطهری بودند به طور قطعی از ایشان اعلام تبری می کردند و کسانی که منصوب به شهدای بزرگ ما هستند باید بیشتر مراقبت کنند که به حیثیت و ارزش های این شهیدان لطمه ای وارد ننمایند.


+نوشته شده در پنج شنبه 91/3/4ساعت 10:55 عصرتوسط شاهد | نظر
امپراطوری سعودی

تلاش برای ایجادامپراطوری سعودی به بهانه الحاق بحرین به‌عربستان

 

ورود فیزیکی عربستان سعودی به ناآرامی‌های بحرین ظاهرا زمینه را برای عملیاتی کردن یک طرح قدیمی از سوی مسئولان این کشور مهیا کرده است تا عربستان سعودی به بهانه حمایت از حکومت آل خلیفه و با مطرح کردن الحاق بحرین به عربستان، طرح تشکیل امپراطوری عربی به محوریت ریاض در منطقه خیلج فارس را کلید بزند.

 

به گزارش رجانیوز با شدت گرفتن اعتراضات در کشور بحرین به نظام حاکم در این کشور، عربستان و آل خلیفه طرح الحاق بحرین به سعودی و به دنبال آن طرح ایجاد اتحادیه کشورهای خیلج فارس را مطرح کرده‌اند تا این امر زمینه را برای گسترش پادشاهی سعودی به کل کشورهای منطقه خلیج فارس به بهانه مقابله با تهدید ایران فراهم کند. امری که در ابتدای کار و در نشست هفته گذشته شورای همکاری خلیج فارس در ریاض با مخالفت کشورهای عضو در این شورا از جمله عمان، قطر و کویت با شکست مواجه شد.

 

این در حالی است که مطرح شدن این طرح اعتراضات زیادی را در کشور بحرین، عربستان و ایران نیز به دنبال داشته است به نحوی که برخی از محافل پارلمانی در ایران از به جریان افتادن بررسی طرح بزگرای رفراندوم برای الحاق مجدد بحرین به خاک ایران خبر داده‌اند. با این حال به نظر می‌رسد پیگیری این طرح از سوی عربستان به زودی اعتراضات رسمی و مخالفت‌های جدی بیشتری را از سوی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به دنبال داشته باشد.

 

در همین زمینه سعدالله زارعی تحلیلگر مسائل خاورمیانه در یادداشتی با عنوان " آل سعود روی میدان مین " در روزنامه کیهان نوشت:

 

الحاق بحرین به عربستان بخشی از یک طرح بزرگتر است که تحت عنوان «اتحاد کامل کشورهای خلیج فارس» مطرح گردید و حتی بعدا با پیش کشیدن بحث اضافه کردن مراکش و اردن به جمع اعضای شورای همکاری خلیج فارس «فدراسیون پادشاهی عرب» مد نظر قرار گرفت بنابراین می توان گفت از منظر آل سعود، الحاق بحرین- به دلیل وابستگی آل خلیفه به ریاض- ممکن ترین و اولین گام در راه شکل گیری فدراسیون عربی با محوریت عربستان است اما البته در این طرح خطاهای استراتژیکی هم وجود دارد که آن را در اولین گام ها با چالش مواجه می کند در اینجا ضمن بحث از ماهیت طرح عربستان به بعضی از این خطاها هم اشاره می کنیم:

 

1- سعودی کردن شبه جزیره عربستان- که از هفت کشور تشکیل شده- یک طرح 70 ساله است که به تعبیر معاون دبیرکل شورای همکاری از سال 2001 شدت گرفته و در طول این مدت عربستان به طرق مختلف سعی در تحقق آن داشته است. که از جمله باید به اشغال سه استان عسیر، نجران و جیزان یمن و تلاش برای سیطره بر یمن از طریق خاندان الاحمر طی 12سال گذشته، درگیری با قطر برای تصاحب خلیج سلوا و خورالعدید، درگیری با امارات بر سر تهدید مرزهای دریایی، درگیری با کویت بر سر مرزهای دریایی و جزایر ام المرادم و قارو و درگیری با عمان بر سر خطوط مرزی اشاره کرد.

 

در طول این دوره 70 ساله حکام آل سعود تلاش کرده اند تا با استفاده از دلارهای نفتی و پشتیبانی انگلیس و آمریکا، بر کل شبه جزیره سیطره پیدا کنند. عربستان در این میان توانست تا حدی سیطره خود را بر یمن توسعه دهد و مشکلات مرزی خود را بطور موقت با امارات و کویت حل و فصل نماید اما بیداری اسلامی در کشورهای عربی به عربستان نشان داد که این توافقات می تواند یک روزه از بین برود و به ضد خود تبدیل شود. از این رو حدود شش ماه پیش پادشاه عربستان طرحی مبنی بر «اتحاد کامل کشورهای خلیج» که کارکردی فراتر از اتحادیه عرب داشت را به سران شورای همکاری ارائه کرد و در کنار آن محافل سعودی از طرح بزرگتری مبنی بر عضویت مراکش و امارات در شورای همکاری خلیج فارس سخن گفتند که در واقع به معنای تشکیل فدراسیون یا اتحادیه پادشاهی های عرب بود.

 

2- در بحث تشکیل فدراسیون یا اتحادیه عربی، عربستان در درجه اول با مخالفت های داخلی کشورهای مورد اشاره مواجه است. کویت، عمان و قطر در همان موقع که پادشاه عربستان از اتحاد کامل کشورهای خلیج فارس سخن گفت با آن مخالفت و استدلال کردند که این طرح هویت ضد ایرانی دارد و به مناقشات منطقه ای دامن می زند و با منافع ملی اعضا مغایرت دارد. در این میان در آذرماه سال گذشته حتی «احمد سعدون» رئیس پارلمان کویت به طعنه گفت: «اتحاد ما با کشورهایی که زندان هایشان پر از کسانی است که تنها جرمشان ابراز عقیده می باشد، سخت است» و شیخ صباح الخالد الصباح وزیر خارجه کویت در موضعی تندتر گفت: «کویت به هیچ وجه تصمیم ندارد که در این زمینه تصمیمی بگیرد.» علاوه بر این سه کشور، حتی در مورد موافقت امارات هم تردیدهای جدی وجود دارد یکی از روزنامه های وابسته به آل نهیان سه هفته پیش در سرمقاله خود نوشت: «امارات و کویت از ایده اتحاد سیاسی، اقتصادی و نظامی با عربستان استقبال نمی کنند.»

 

از نظر کشورهای کوچک تر شبه جزیره، تبدیل شورای همکاری به اتحادیه یا فدراسیون از یک طرف به سیطره عربستان بر کل منطقه و از بین رفتن استقلال این کشورها منجر می شود و از سوی دیگر مناقشه سعودی- ایرانی را به مناقشه ای عربی- ایرانی تبدیل می کند و به امنیت و همکاری منطقه ای آسیب می زند و آنگاه بیش از همه کشورهای کوچک تر منطقه آسیب می بینند. در این بین هفته گذشته شبکه انگلیسی قطر در مقدمه یک میزگرد تلویزیونی که برای بررسی طرح عربستان برگزار کرد گفت: «فصل مشترک طرح های عربستان از جمله طرح اتحادیه عربی کینه ورزی نسبت به ایران است که کشورهای جنوب خلیج آن را به صلاح خود نمی دانند.»

 

3- آنچه که عربستان دنبال آن است- با یا بدون لحاظ کردن عضویت مراکش و اردن- یک فدراسیون عربی با محوریت ریاض است. فدراسیون در تعریف حقوقی به اتحاد چند کشور یا چند ایالت می گویند که واحدهای آن تنها در امور داخلی خود- با مشخص کردن ابعاد آن توسط فدراسیون- حق خودگردانی و خودمختاری را دارند و در چهار مسئله اصلی- سیاست های پولی، امور خارجی و دیپلماسی، امور نظامی و امور امنیتی- تابع فدراسیون هستند. در فدراسیون، سازمان مرکزی بر تمامی واحدهای متشکله فدراسیون نظارت و فرمانروایی دارد.» (فرهنگ ترسیم ایسم ها، محمد حاجی زاده ص 150)

 

با این وصف کاملا پیداست که عربستان سیطره بر کل شبه جزیره را در سر می پروراند. این امر حتما نیازمند تصویب ملی در هفت کشور شبه جزیره است چرا که براساس حقوق بین الملل و قوانین اساسی این کشورها هرگونه تغییری که هویت و استقلال کشور را در یک یا چند موضوع زیر سؤال می برد، به تصویب سه پنجم و در بعضی از کشورها به تصویب چهار پنجم مردم کشور مربوطه نیاز دارد. این در حالی است که در بعضی از قوانین اساسی حتی پا را از این فراتر گذاشته و هرگونه اقدام مغایر استقلال و تمامیت ارضی را ممنوع و باطل دانسته است. مع الوصف بدون هیچ تردیدی اگر در کشورها- حتی در کشور عربستان- همه پرسی برگزار شود، مردم با سیطره آل سعود مخالف هستند و در شش کشور یمن، کویت، قطر، بحرین، امارات و عمان مردم با مخدوش شدن تمامیت ارضی کشورشان مخالف خواهند بود.

 

4- وحدت کشورهای عربی اگر بر مبنای اصول و منافع عربی-اسلامی باشد بسیار خوب است و کشورهای اسلامی -حتی غیر عرب- هم باید به اندازه توان خود به آن کمک نمایند اما واقعیت این است که سران عربستان سعودی که - براساس اسناد قطعی و انکار نشده- در جنگ 33 روزه و 22 روزه- و در سایر صحنه ها- به جای اینکه در کنار مردم مظلوم و مورد تهاجم لبنان و فلسطین قرار بگیرند، هزینه دو جنگ را پیشاپیش به جنایتکاران صهیونیست داده بودند، نمی توانند داعیه دار وحدت عربی و مصالح اعراب باشند. مصالح اعراب و مصالح مسلمین دو تا نیستند که رژیم عربستان همواره سعی کرده از ظرفیت بخشی از جهان اسلام علیه بخش دیگری از جهان اسلام که بر مقاومت در برابر غرب و رژیم صهیونیستی اصرار دارند، استفاده کنند.

 

در عین حال دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد موضوع وحدت عربی که سابقه ای 60 ساله دارد با عناصر وابسته هیچگاه محقق نمی شود به دلیل پرده پوشی روی نیت واقعی- یعنی سیطره یک بخش عرب بر بقیه بخش ها- این وحدت حتی در زمانی که موضوع حساس اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی در میان بود، محقق نشد. وحدت مصر و سوریه (1337)، سه سال بیشتر دوام نیاورد وحدت مصر و لیبی (1350) یک سال بیشتر دوام پیدا نکرد، وحدت مصر و یمن (1339) یک سال بیشتر ادامه نیافت و فدراسیون عراق و اردن هم به سه سال نکشید. الان شرایط وحدت سخت تر از قبل است.

 

از این ها گذشته وحدت و یا شکل گیری فدراسیون منطق خاص خود را داشته و در یک فرایند زمان بر -آنهم احیانا- تحقق می یابد و تحت شرایط و الزامات خاصی از حوزه تجاری و اقتصادی شروع می شود و احیانا به وحدت سیاسی می رسد. به عبارت دیگر تشکیل فدراسیون و یا اتحادیه تابع اراده سران یک یا حتی چند کشور نیست. این نشان می دهد که بحث فدراسیون عربی یا اتحادیه عربی یا اتحادیه پادشاهان عرب یک طرح سیاسی است که در مواجهه با بعضی از مشکلات مهم طرح و دنبال می شود و بی تردید در آشپزخانه ای خارج از کشورهای عربی پخت و پز شده است. بر همین اساس کم نیستند تحلیل گرانی که معتقدند این طرح بخشی از یک ماموریت اسرائیلی است که برای تخریب وجهه سیاسی ایران بر دوش عربستان گذاشته شده است. کما اینکه نخست وزیر بحرین - خلیفه بن سلمان- در گفت وگو با روزنامه سعودی الریاض هدف از این طرح را « مقابله با مسایلی چون بهار عرب و مدیریت اختلافات با ایران» اعلام کرد.

 

5- اما این طرح در درجه اول بحرین را تحت تاثیر قرار می دهد. انقلاب بحرین در بهمن ماه 1389 آغاز شد، یک ماه بعد، آل خلیفه از رژیم سعودی درخواست مداخله نظامی در بحرین نمود و متعاقب آن نیروهای نظامی عربستان و امارات به کشور بحرین سرازیر شدند. نیروهای نظامی سعودی حدود 14ماه از همه ظرفیت خود برای سرکوب مردم استفاده کردند ولی تظاهرات هر روز گسترده تر می شد و دامنه آن به عربستان و بخصوص شهرهای عربستانی همجوار بحرین- احساء، عوامیه و قطیف - کشیده شد و نشانه هایی از آن حتی در مراکز دانشگاهی ریاض بروز کرد در این میان آمریکایی ها و سعودی ها که از مخمصه قیام در بحرین و عربستان بشدت نگران هستند و وضعیت کنونی را مقدمه ای برای انقلاب عمومی در شبه جزیره و بخصوص در عربستان می دانند از همه ظرفیت های خود برای خاموش کردن شعله انقلاب بحرین استفاده کرده اند.

 

حدود یک ماه پیش یک مقام بحرینی به دمشق رفت و از نظام سیاسی سوریه حمایت کرد. این یک علامت آمریکایی- سعودی و مخاطب آن هم ایران بود، در واقع آنان می خواستند که ایران در قبال آرام شدن سوریه، بحرینی ها را به سکوت فرا بخواند کما اینکه در بیستم آذرماه سال گذشته ولیعهد سعودی در جریان ملاقات با وزیر اطلاعات ایران در ریاض به رهبرمعظم انقلاب اسلامی پیغام داده بودند که از نفوذ خود - بعنوان مرجع تقلید بحرینی ها- استفاده کند و آنان را به آرامش فرا بخواند. بر این اساس می توان این احتمال را مطرح کرد که آل سعود و آل خلیفه مردم بحرین را بر سر دو راهی قرار داده اند؛ «حفظ استقلال و در عین حال تحمل رژیم آل خلیفه» و یا «از بین رفتن استقلال و تمامیت ارضی بحرین» و به گمان سعودی ها مردم در نهایت اولی را انتخاب می نمایند و خاموش می شوند با خاموش شدن آنان علاوه بر آل خلیفه، حیات رژیم عربستان نیز حداقل تا چندین سال تضمین می شود.

 

اما البته در عین حال این ماجرا در یک چارچوب بزرگتر تحت عنوان اتحادیه عربی مطرح شده تا گمان شود از پشتوانه حمایت منطقه ای هم برخوردار است. واکنش شدید مردم بحرین و اضافه شدن اکثر 25 درصد جمعیت سنی شبه جزیره به اعتراضات نشان داد که مردم اگر تاکنون فقط برای اسقاط آل خلیفه به میدان آمده بودند حالا برای حفظ استقلال خود نیز جداگانه انگیزه داشته و آل خلیفه را مهمترین دشمن استقلال و تمامیت ارضی بحرین می دانند. کما اینکه از اسفندماه 89 که آل خلیفه پای نظامیان سعودی را به بحرین باز کرد، مشکل این رژیم دو چندان شد چرا که دعوت به مداخله نظامی علیه مردم خود یک اتفاق عجیب و بی سابقه در تاریخ بود.

6- در واقع آل سعود در این ماجرا به روی میدان مینی رفته که هیچ وسیله ای برای خنثی کردن آن در اختیار ندارد مردم در این منطقه بشدت به ایران علاقه دارند. دو روز پیش روزنامه انگلیسی گاردین با استناد به یک نظرسنجی نوشت:«عرب های منطقه، در انقلاب ایران امید به آزادی و تغییر را یافتند». جالب تر این است که براساس نظرسنجی دانشگاه مریلند آمریکا در مهرماه سال 1390 (اکتبر 2011) 85 درصد مردم عربستان از ایران در مناقشه هسته ای اش با غرب حمایت می کنند. حکام عربستان چگونه و با چه ابزاری می توانند بر این گرایش غلبه کنند همین گزارش گاردین می گوید مردم عرب از رژیم عربستان به دلیل حمایت آن از رژیم تل آویو در جریان جنگهای 33 و 22 روزه نفرت دارند.

منبع:598


+نوشته شده در دوشنبه 91/3/1ساعت 10:28 عصرتوسط شاهد | نظر