آمریکا طراحی پیش و پس از 12 اسفند
کیهان: « ما دو روز پیش از این شنیدیم که رئیس جمهور آمریکا- در اجلاس ایپک- گفته است که ما به جنگ با ایران فکر نمی کنیم، خیلی خب، این خوب است، این حرف عاقلانه ای است. این خروج از توهم است. در کنارش گفت ما با تحریم، مردم ایران را به زانو درمی آوریم. این توهم است. آن خروج از توهم در آن بخش اول خوب است. باقی ماندن در توهم در این بخش دوم به آن ها ضربه خواهد زد. وقتی محاسبات انسان بر مبنای توهم بود بر مبنای واقعیت ها نبود، پیداست که در برنامه ریزی که براساس این محاسبات انجام می دهد، شکست خواهد خورد.» منبع:www.598.ir
فرازی از سخنان رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با خبرگان رهبری.
آمریکایی ها و بطور خاص هیات حاکمه این کشور، پیش از انتخابات 12 اسفند ایران روی موضوع انتخابات مجلس نهم ایران تمرکز کردند ولی نه از این حیث که چه گروهی رای می آورد و چه گروهی رای نمی آورد و یا چه گروهی تحریم می کند و چه گروهی تشویق می نماید. بلکه از این زاویه که آمریکایی ها می خواستند انتخابات مجلس را به یک «شاخص کلیدی» برای به چالش کشیدن نظام جمهوری اسلامی تبدیل نمایند. تحلیل آنان این بود که همه عوامل دست به دست هم داده اند و قطعا میزان مشارکت مردم در این انتخابات بسیار پائین خواهد بود آنان در این تحلیل از یک سو به فضای اقتصادی هفته های منتهی به انتخابات و رشد بی رویه قیمت ها استناد می کردند و در همان حال به غیبت جریانی که در سال 88، فتنه ای بزرگ را به وجود آورده بود و نیز آخرین علامت های قهرگونه چهره های شاخص اشاره داشتند از نظر آنان کاهش شدید مشارکت موضوعی قطعی است!
آمریکایی ها معتقد بودند در این فضا، انتخابات مجلس ایران به صحنه جدال دو گفتمان موافق روند مناقشه آمیز ایران و غرب- به زعم آنها اقلیتی!- و مخالف روند مناقشه آمیز ایران و غرب- به زعم آنان اکثریتی!- تبدیل می شود و در نهایت انتخابات در غیاب و قهر گفتمان اکثریتی برگزار شده و گفتمان اقلیتی برنده یک انتخابات حداقلی خواهد بود و در نهایت این گفتمان فتنه 88 را به نوعی بازسازی کرده و فعال می نماید با این تفاوت که حالا بخشی از جریان پیروز در آن زمان به منتقد انتخابات تبدیل شده اند. از نظر آنان می توان انتخابات را به نقطه اختلاف چند بعدی تبدیل کرد و رهبری نظام را وادار به عقب نشینی نمود از این رو آمریکایی ها حتما تا ظهر روز 12 اسفند تاکید می کردند که این انتخابات به رهبری و جناح هوادار او تعلق دارد و تا ظهر تنها تصویری که از تلویزیونهای خود پخش کردند تصویر رهبری هنگام دادن رأی بود.
در این فضا آمریکایی ها معتقد بودند غرب باید همه توان خود را برای تقویت جبهه ای که آن را به دروغ اکثریت معرفی می کردند، پای کار بیاورد از این رو در هفته های منتهی به انتخابات شاهد طرح موضوعات و مواضع حاد از سوی غرب علیه ایران بودیم. غرب معتقد بود انتخابات ایران مشروعیت داخلی نظام سیاسی ایران را در معرض ابهام قرار می دهد و این موضوع می تواند به اقدام یکپارچه بین المللی علیه ایران منجر شود و موضع هواداران بین المللی ایران را تضعیف کرده و حتی آنها را وادار به همراهی نماید. براین اساس غرب از ایران پس از انتخابات یک تصویر ضعیف شده و آماده همکاری جدی با غرب تهیه کرده بود و بنا داشت در روز 13 بهمن آن را به همه جهان نشان دهد.
انتخابات 12 اسفند یک ضربه اساسی به این برداشت و راهبرد غرب وارد کرد و این اثرگذاری فوری بود اگر به تصاویر انتخابات ایران در فاصله صبح تا حدود ساعت 4 بعدازظهر و تصاویر 7 شب به بعد روز انتخابات نگاه بیاندازیم تفاوت فاحش این دو را به وضوح می بینیم. دوربین رسانه های غربی تا پیش از ظهر روی تصویر حضور رهبری در انتخابات زوم بود و در آن از حضور مردم در انتخابات کمترین خبری نبود. اما تصاویر 7 شب به بعد آنان بیانگر حضور انبوه توده ها در انتخابات بود و در روز 13 اسفند چندان خبری از «انتخابات حداقلی» و «جناحی» در رسانه های غرب منعکس نشد. اما در این میان چند روز بعد و در حین سخنرانی اوباما در اجلاس یهودیان آیپک مشخص شد که این انتخابات جمع بندی آنان را دگرگون کرده است. اما نه به این معنا که از شیطنت و توطئه دست برداشته اند اما اینکه اوباما گفت «ما و اسرائیل به جنگ با ایران فکر نمی کنیم» در واقع خط بطلان بر موضوعی بود که پیش از انتخابات از آن بعنوان عامل کمک به موضع مخالفان رهبری در ایران یاد می کردند. در عین حال در اظهارات فردای اوباما در آیپک نشانه های بیشتری ظهور کرد او این بار در موضع فردی که گویا به شکل سپر امنیتی ایران عمل می کند! در پاسخ به اظهارات مقامات حزب جمهوری خواه بر لزوم برخورد امنیتی دولت آمریکا با ایران در نطق های انتخاباتی تأکید می کردند- و در واقع می خواستند دولت اوباما را وادار به اقدام نظامی و یا وادار به اظهارنظرهای تند علیه ایران نمایند- گفت این ها متوجه خطرات اقدام نظامی علیه ایران نیستند و نمی دانند که مردم آمریکا از چنین روشی استقبال نمی کنند. در واقع اظهارات اوباما نشان داد که اساساً مواجهه نظامی با ایران هیچ زمینه ای ندارد و آنانکه از این موضوع حرف می زنند خود اعتقادی به عملی شدن آن ندارند. این فقط ارتباط روشنی با مشارکت انبوه مردم ایران در انتخابات دارد.
اما بنظر می آید به موازات شکست غرب در ایده «انتخابات حداقلی»، طرح جدیدی روی میز قرار گرفته است. این برگ «مذاکرات» است. طی روزهای اخیر این خط در رسانه های آمریکایی دنبال شد «ایران با این انتخابات برای مذاکره با آمریکا پیرامون مسایل تاریخی خود اعتماد به نفس پیدا کرده است». در واقع غرب گمان می کند که می تواند «مذاکره» را جایگزین «انتخابات» نماید یعنی همان نقش اختلافی که قرار بود انتخابات بازی کند حالا پس از شکست به «مذاکره» منتقل کرده اند. آمریکا و اروپا از چند روز پیش این نکته را مطرح کرده اند که ما باید به مردم ایران بگوئیم هیچ مشکلی با برنامه هسته ای صلح آمیز شما نداریم و مسئله ما اطمینان پیدا کردن از عدم انحراف هسته ای ایران به سمت بمب است شما هم که در بالاترین سطح می گوئید ما دنبال بمب نبوده و دستیابی به آن را حرام می دانیم پس بیائید و به یک مذاکره جدی که تضمین کننده عدم انحراف و فعالیت صلح آمیز ایران است، رضایت بدهید. اما واقعیت این است که آمریکایی ها و اروپایی ها برای این هدف مذاکره نمی کنند این موضوعی است که بیش از مذاکره به یک بیانیه رسمی از سوی غرب که همراه با آن باید همه تحریم ها لغو شوند، احتیاج دارد. غرب همین امروز همراه با بحث ظاهری موافقت با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران بر لزوم تن دادن ایران به طرح روسیه تأکید می کنند و حال آنکه طرح روسیه توقف پلکانی برنامه هسته ای ایران است. بنابراین کاملاً واضح است که غرب گمان می کند اگر کارها به کانال مذاکره سپرده شود، می توان در پای میز مذاکره انواع روش ها و نتایج را به ایران تحمیل کرد که یکی از آن ها زمان دار شدن و تطویل مذاکرات بی نتیجه است.
غرب گمان می کند که می تواند مذاکره را به یک مسئله اختلافی در درون ایران تبدیل کند به این معنا که غرب در حال وانمود کردن این مسئله است که ایران باید میان تحریم های فزاینده و «مذاکره مسئولانه» یکی را انتخاب کند. آنکه به مذاکره تن نمی دهد و یا مذاکره را جدی نمی گیرد در واقع هوادار تحریم فزاینده است. این موضوعی است که - به گمان غرب- مردم را در کنار هواداران مذاکره قرار می دهد چرا که مردم از تحریم استقبال نمی کنند. از سوی دیگر از منظر غرب سران فتنه و انحراف روی موضوع مذاکره تأکید دارند. در سطح نخبگان هم هواداران مذاکره اکثریت دارند بنابراین- از منظر غرب- به میان کشیدن بحث مذاکره یک اکثریت توده ای، نخبه ای، اپوزیسیونی را در مقابل اقلیت مخالف مذاکره قرار می دهد. غرب می گوید این دو دستگی هواداران مذاکره و مخالفان مذاکره برای غرب مطلوب است و باید آن را دنبال کرد. بنابراین کاملاً واضح است که غرب از مذاکره به مثابه یک سلاح برای هدف قرار دادن انسجام ایران استفاده می کنند و به چیزی جز دست کشیدن ایران از منافع ملی خود رضایت نمی دهد.
از منظر غرب، مذاکره، رهبری ایران که در انتخابات 12 اسفند اقتدار آن تثبیت گردید را در موضع ضعف قرار می دهد و در نهایت او را وادار به پذیرش مذاکره می کند! مذاکره ای که اولین نتیجه آن عقب نشینی ایران از مواضع هسته ای خود خواهد بود بر این اساس غربی ها از هر جمله ای برای القاء منظور خود استفاده می نمایند. مثلاً پس از آنکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با اعضای محترم مجلس خبرگان فرمودند: «اینکه رئیس جمهور آمریکا گفته است مابه جنگ فکر نمی کنیم این خوب است و حرف عاقلانه ای است و خروج از توهم می باشد» آمریکایی ها دوره افتادند که بله ایران یک علامت مثبت برای مذاکره با آمریکا بروز داد. یونایتدپرس آن را فتح بابی برای مذاکره نامید، CNN آن را خوب و در عین حال فاقد پیوست دیپلماتیک لقب داد و کریستین ساینس مانیتور آن را «تجلیل ایران از شیطان بزرگ» نامید و خبرنگاران مختلف رسانه های آمریکایی با ماموریت خاص از ناحیه سردبیران خود مامور شدند تا این نکته که ایران در حال ارسال نشانه های مذاکراتی است را- با توسل به دروغ های شاخدار- به زبان ها و اذهان منعکس نمایند و حال آنکه به هیچ شکلی نمی توان از عبارت حضرت امام خامنه ای- دامت برکاته- چنین استفاده ای کرد. در واقع جدای از این که اوباما در فضای انتخاباتی آمریکا می خواهد از کارت ایران استفاده کند و تصویری از رو به حل بودن یک پرونده سخت 33 ساله برای پیروزی در انتخابات ارائه کند، اینگونه تبلیغات از استفاده ابزاری حزب دمکرات از موضوع مذاکره خبر می دهد.
اما البته باید گفت همانگونه که تحلیل آمریکا از انتخابات ایران در فاصله مهر تا اسفند 90 سراسر اشتباه بود و به یک افتضاح سیاسی برای آمریکا تبدیل گردید، تحلیل آمریکا از موضوع مذاکره نیز از چنین وضعی پیروی می کند. مذاکره با آمریکا به هیچ وجه یک مطالبه اجتماعی در ایران نیست خود این انتخابات نشان داد که چنین چیزی واقعیت ندارد بلکه اکثریت رای دهندگان همراه با برگه رای تنفر خود را از آمریکا و بی اعتمادی شان به سیاست های غرب را ابراز کرده اند. از سوی دیگر انتخابات 12 اسفند اصولا موضع سران فتنه، سران انحراف و سران غرب و سازش طلبان را بشدت تضعیف کرد و موضع رهبری و توده های مومن و انقلابی را تثبیت کرد بنابراین اگر کسی از مذاکره با آمریکا- خارج از چارچوب جاری 1+5- حرف بزند، حرف اقلیتی کوچک را زده است و طبعا راه به جایی نمی برد. مذاکره با آمریکا یک ندای بیرونی است و از نیاز غرب به مذاکره خبر می دهد طبعا در اینجا مذاکره از منظر ایرانیان تامین کننده منافع ملی ایران نیست بلکه درصدد تحقق حداکثری زیاده خواهی غرب از ایران است مگر نه این است که همین مذاکره هسته ای هم با سمت و سوی توقف برنامه صلح آمیز هسته ای ایران بنا شده و از سوی غرب پیگیری می شود؟ کاملا واضح است که ایران خود را در بهترین شرایط تاریخی می بیند و در منسجم ترین وضعیت قرار دارد با این وصف چه نیازی دارد که به زیاده خواهی غرب ولو آن که با روکشی فریبنده ارائه گردد تن دهد.
سعدالله زارعی