گفتگوی سایت رجانیوز با ابوالقاسم طالبی(قسمت اول)
آقای طالبی! از نظر عدهای اتهام شما این است که فیلم حکومتی ساختهاید و با حمایت کامل حکومت، روایت نظام از وقایع سال 88 را پوشش دادهاید. از یک طرف برخی نهادهای دولتی خواستار توقیف فیلم شما شده بودند و فشارها تا جایی ادامه پیدا کرد که در ایام جشنواره در برج میلاد، نمایش «قلادههای طلا» ابتدا لغو و سپس با چند روز تأخیر و در ساعت یک و نیم بامداد روی پرده رفت، کمی بعد هم که اکران فیلم و مراسم تقدیر از شما در گردهمایی معاونت فرهنگی دانشگاهها هم لغو شد و خلاصه دو سه بار از این برنامهها پیش آمد. مگر شما در این فیلم چه کار کردهاید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الهی به امید تو. واقعیت این است که بعضیها با فیلم دچار سوء تفاهم هستند. بالاخره وقتی شما چنین فیلمی میسازی، طرفت یک سری ارگانها و نهادهای صاحب قدرتند و باید توجیه بشوند و توجیه کردنشان هم زمان میبرد. یک وقت هم هست که یکی دو تا کارشناس در یک نهاد حاضر به توجیه شدن نیستند و کاری هم نمیشود کرد. معاونان فرهنگی سراسر کشور و انجمنهای مستقل خیلی زنگ زدند که بیا میخواهیم از تو تقدیر کنیم. هر چه گفتیم آقا! تقدیر نمیخواهیم، گفتند نه، باید بیایی. قبول کردیم. ساعت 12 شب زنگ زدند و گفتند قرار است از شما تقدیر نکنیم! کسی که میتواند زنگ بزند و این را بگوید، برایش سوء تفاهم پیش آمده و زمان باید بگذرد.
اما این که فیلم حکومتی است یا نه، ما هیچ وقت پز اپوزیسیون نداده و نگفتهایم که داریم برای «بیبیسی» فیلم میسازیم و یا فارغ از مسائل کشور هستیم. ما بسیجی هستیم و به بسیجی بودن هم افتخار میکنیم و هیچ چیز برایمان در این دنیا لذتبخشتر از این نیست که روح شهدا، امام از ما راضی باشد. بقیه دنیا کشکِ کشکِ کشکِ کشک است. بگذار هر کس، هر چه میخواهد بگوید.
ضمناً من اساساً متوجه معنی فیلم حکومتی و غیرحکومتی نمیشوم. در سینمای ایران اصولاً کسی از جیب خودش فیلم نمیسازد. حتی شخصیترین آدمها هم که فیلم میسازند، نگاتیو و پوزیتیو و... را از دولت میگیرند. فیلم به لابراتوار هم که میرود، خود آن لابراتوارها هم کلی سوبسید میگیرند. به سینما هم فیلم را بدهی، همهی سینماها سوبسید میگیرند و آب و برقشان مثل مساجد حساب میشود، یعنی همگی از سوبسید دولتی استفاده میکنند. اینها یک سری پز است که خریدار هم پیدا کرده و بعضیها هم این پز را میدهند. بنده نه نیازش را دارم و نه خریدار این پزها هستم. من در راستای رفع سوء تفاهماتی که بین مردم کشورم ایجاد شده، یک فیلم برای کشورم ساختم و امیدوارم که اولاً خداوند و روح امام و شهدا از من راضی باشند و بعد هم مردم خوششان بیاید. این امید من است. بقیه برایم خیلی اهمیت ندارد.
روشنفکرنمایان مستقلی که خانههایشان هم دولتی است!
حکومتی بودن تقریباً یک موتیف ثابت بین منتقدان است. هر کسی برای اسلام و دین و انقلاب فیلم بسازد، این جزو انگهای ثابت جریان روشنفکری است.
مُهر این که من حکومتی هستم یا نیستم، بیشتر یک پز است. حکومتیترین آدمها که البته حکومتی هم نیستند و دولتی هستند، پزشان این است که من حکومتی نیستم! حتی کسانی که زیرمجموعهی یکی از بخشهای دولت هستند -که ای کاش یک خرده حجمشان بزرگ بود- مثلاٌ یکی زیر نظر معاونت شهرداری است و برای او کار میکند، یکی برای سازمان بهزیستی کار میکند، در حد روابط عمومی نهادها دارند عمل میکنند، منتهی این پزشان است. آدمیزاد با یک چیزهایی زنده است. بعضیها هم با این پزها زندهاند که بگویند ما این جوری نیستیم، اما خودشان که میدانند، زن و بچه و خانواده و رفقایشان هم میدانند و از همه مهمتر خدا میداند که اساساً همهشان دارند برای ارگانها کار میکنند، اما یک چیز را راست میگویند که ما برای اهداف فرهنگی نظام و حکومت خیلی مایه نمیگذاریم و بیشتر برای مقابله با نظام و برای آدمهایی که آن طرف هستند، مایه میگذاریم و فیلم ما را یک ضد انقلاب و کسی که دشمن ایران و انقلاب است، بیشتر دوست دارد. این هم که دم از مردم میزنند، مگر حتی یک فیلم پرفروش را چند نفر میبینند و آنها چند درصد مردم هستند؟ ما 75 میلیون جمعیت داریم. یک فیلم موفق را مگر چند درصد از مردم میبینند؟
اصلاً طبق آمارها هر ایرانی شش سال یک بار به سینما میرود.
بله! روشنفکر ما گرفتاری دارد. اینها که روشنفکر هم نیستند، بلکه ادای روشنفکری را در میآورند. روشنفکر بالاخره چند تا زبان خارجی میداند، قلم دارد، بیان دارد، صاحب اثر است، حافظ را میشناسد، ویل دورانت خوانده، دکارت را میشناسد، کانت را میشناسد، هابز را میشناسد، در حالی که بعضی از اینها واقعاً بیسوادند. تنها چیزی که از روشنفکری بلدند، مخالفخوانی است. شما اگر بخواهید همین را هم از این بندگان خدا بگیرید که دیگر چیزی برایشان نمیماند و نابودند.