مرزبندی اصولگرایانه با فتنه و فراماسونری
تاریخ خبر:30/1/90
به گزارش خبرنگار گروه "فضای مجازی" خبرگزاری فارس به نقل از جوان، پس از هشدار آیتالله مصباح یزدی مبنی بر شکلگیری تشکیلاتی فراماسونری در کشور و رشد نفوذیها در بین خودیها، عدهای تلاش کردند تا این روشنگری و امر به معروف و نهی از منکر آیت الله مصباح را سیاه نمایی علیه دولت القا کنند. تلاش این عده به گونهای پیشرفت که گویی موضعگیری آیتالله مصباح با هدف خاص سیاسی صورت گرفته است و موج انتقادات علیه دولت ناشی از عملکرد ایشان است. حال آنکه خطری که ایشان علیه اسلام حس کردند و نسبت به آن هشدار دادهاند، خطری است که پیش از آیت الله مصباح نیز از سوی سیاسیون انقلابی گوشزد شده بود. هشدار رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در دیدار با جمعی از مسئولان شورای عالی زنان در مقابل جریان انحرافی معروف در دولت که نام سردسته آن بر همگان آشکار است، مطرح شد. هشداری که مشابه آن در کارنامه سوابق آیت الله مصباح مشهود است و این اولین باری نبود که ایشان خطرات موجود در برابر پیشرفت انقلاب را گوشزد کردند. * سوابق آیتالله مصباح در هشدارهای به وقت در پایان دهه 1370 آیت الله مصباح یزدی با ارائه سلسله گفتارهای انتقادی خود پیش از خطبههای نماز جمعه تهران علیه گفتمان ماسونی اصلاحطلبان شوریده بود. هشدار این عالم سیاستمدار در روزهای آغازین دهه 1390 نیز بار دیگر یادآور تذکرات ایشان نسبت به بازتولید ایدئولوژی و تشکیلات فراماسونری در ایران بود. آیت الله مصباح، در آغاز راهی که سازمان منافقین انقلاب نیز در پیش گرفته بود، انحرافات آنها را دریافت و نسبت به آن هشدار داد. سوابق دیگر آیت الله مصباح نیز بیانگر آن است که ایشان تکلیف امر به معروف و نهی از منکر که بر همه مسلمین واجب است را به واقع دریافته اند و هر جا در هر زمان که باشد بی تعارف نسبت به آن اقدام می کنند. مانند هشدار اخیری که ایشان نسبت به جریان انحرافی در دولت دادند و خاطرنشان کردند: "خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تا کنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذیهایی است که در بین خودیها در حال رشد هستند." * انذاری از باب تکلیف و نهی از منکر با این حساب طرح این سوال جدی است که چرا و با چه توجیهی عدهای سعی دارند، امر به معروف و نهی از منکر آیت الله مصباح را جناحی و با هدف خاص سیاسی جلوه دهند؟ در حالی که ایشان هرگز به دنبال مطامع سیاسی و حزبی نبوده و نخواهد بود و هشداری که دادهاند فقط از باب احساس تکلیف بوده است. این تکلیف زمانی برای ایشان واجب الاجرا شد و اغماض را جایز ندانستند که جریان انحرافی در دولت بر سخنان ملی گرایانه و مرزبندی اسلام ایرانی با اسلام غیر ایرانی تاکید کرد. به رغم انذار و انتقاد احزاب و گروه های سیاسی خیرخواه اما این جریان بر ادامه سخنان ملی گرایانه اصرار ورزید و در عین حال با تکیه به مضامین مهدویت و آخرالزمانی تاکید داشت که این حرفها ملیگرایانه نیست و برای مدیریت جهانی کاربرد دارد. بکارگیری و اداره این روش توسط جریان انحرافی و اشاعه آن در بدنه دولت، موجب شد تا آیت الله مصباح با اتخاذ موضعی شدید اینطور اظهارنظر کنند: "امروزه در درون جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری در حال شکل گرفتن است، و همانطور که در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای انقلاب و اسلام جلوه میکند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان میکند، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض میکند." * شباهتهای فراماسونری از مشروطه تا امروز برای باز شدن این مطلب لازم است تا اشارتی به رویه و روش فراماسونرها در دوران مشروطیت شود. پیش از آن یادآوری این نکته ضروری است که فراماسونری تشکیلاتی مخفی و پنهان است که بدین طریق قادر است تا از آسیب حکومت ها در امان بماند. بنابراین لژهاى فراماسونرى به مجمعى براى تجمیع و جریانی شدن تمام ساختارشکنان با هر طرز فکر منحرفی تبدیل مىشود؛ یعنى کسانى که به دنبال شکستن ساختارهاى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى هستند. حال با نگاهی به تاریخ مشروطه میتوان چنین حرکت و مجمعی را به وضوح دریافت. در آستانه انقلاب مشروطه تعداد زیادى از مشروطهخواهان در یک جریان سیاسی قرار گرفتند که میرزا ملکمخان آن را اداره و رهبرى مىکرد. این طیف ابتدا با ظاهر اسلامى و با اعلام اینکه مشروطیت همان برقرارى اصول اسلامى است، وارد صحنه مىشوند. حال آنکه ملکم خان نخستین فردى بود که اولین فراموشخانه یا اولین لژ فراماسونرى را در ایران تأسیس کرد. این عده به مرور زمان اقداماتی را در دستور کار قرار دادند که به طور خلاصه می توان به این موارد اشاره کرد: 1- اضمحلال فرهنگى، اقتصادى و سیاسى ایران 2- نبرد با تشیع و روحانیان شیعه در عرصه فرهنگی 3- مىکوشیدند تا ایران دوره باستان را در آثار و نوشتههاى خود احیا کنند 4- به روحانیان درجه دو و سه شیعه (غیر از مراجع) نزدیک شوند. از شاخص ترین روحانیونی که در آن مقطع زمانی در برابر این انحرافات واکنش نشان داد، مرحوم آیتالله حاج شیخ فضلاللّه نورى بود که در مقابل بدعت گذارى جریان نفوذى در مشروطه موضعگیرى کرد. مرحوم حاج شیخ فضلاللّه معتقد بود که روحانیان و نهضت مىبایستى حسابشان را از جریان نفوذى جدا کنند و مشخص نمایند که چه مىخواهند. هشدارهای آن عالم بزرگوار البته در آن مقطع زمانی منجر به دار آویخته شدن او انجامید و در نهایت ایران به اشغال سازمان فراماسونرى درآمد و آنها عملاً با آشکار کردن کامل دیدگاههاى افراطى خود، روحانیون اصولگراى شیعه ـ چه علماى نجف، چه علماى تهران ـ را کنار گذاشتند؛ پاى غربىها را در ایران باز کردند و صراحتا به جنگ مفاهیم دینى رفتند. پس از مدتى تلاش، وقتى مقاومت مردم را مشاهده کردند، تصمیم گرفتند که ساختار سیاسى ـ فرهنگى ایران را به یکباره تغییر دهند. ابتدا با کودتاى 1299 خلع قاجاریه را سامان دادند و بعد با اقدامات ضد دینى رضا شاه، نابودى تشیع را در ایران هدف گرفتند که خوشبختانه توفیق زیادى در این زمینه به دست نیاوردند. بنابراین اگر در شرایط امروز جامعه ایران، آیت الله مصباح مشابهاتی را میان جریان فراماسون در دوران مشروطه با تشکیلات جدید فراماسونری درک کرده است، آیا نباید نسبت به آن هشدار دهد تا اتفاقات تلخ تاریخ تکرار نشود؟ پاسخ مثبت به این سوال، پرسش دیگری را به وجود میآورد که آیا عدهای با استدلالات انحرافی خود، قصد دارند سرنوشت این عالم وارسته را در افکار عمومی با عاقبت شیخ فضل الله یکی بدانند؟