سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قلاده های طلا-3

گفتگوی سایت رجانیوز با ابوالقاسم طالبی(قسمت سوم)

کف نمایش آن روزها چقدر بود؟

یادم نیست، ولی وقتی فیلم را بعد از جشنواره‌ی فجر  و توی سرما و وفات «حضرت زهرا(س)» می‌گذارند، یعنی قرار است کسی فیلم را نبیند  . فیلم «نغمه» من در ماه رمضان و محرم اکران شد، «دست‌های خالی» همین طور. اصلاً مثل  این که آثار ما جزو حوادث غیرمترقبه هستند، ولی مهم نیست و ما هیچ وقت عصیان  نکرده‌ایم. آدم باید برای یک جای دیگر کار کند. وقتی خدا بپذیرد، بعداً خودش برکت  می‌دهد. برکتش هم این است که من به بچه‌ها گفته‌ام روزی که بمیرم، همین «عروس  افغان» را در دانشگاه‌ها می‌آورند و راجع به آن حرف می‌زنند که من در افغانستان چه  جوری کار کردم؟ چه اندیشه‌ای پشت قصه بوده؟ پلان‌ها چگونه گرفته شده؟ از نابازیگرها چگونه بازی گرفته شده و لحن بازیگران چقدر خوب درآمده است. در بین هر 50 فیلم، فقط در یک فیلم است که لحن، درست در می‌آید. بهترین کارشناسان افغانی آمدند و تصور کردند که این بازیگران ما افغانی هستند! بعداً معلوم شد که بازیگران تئاترند و چون معروف نبودند، کسی آنها را نمی‌شناخت.

همه مرا نصیحت می‌کردند که این کار را نکن!

برسیم به  «قلاده‌های طلا». در نگاه اول به نظر می‌آید که روایت وقایع فتنه‌ی 88 به صورت مستند در فاصله‌ی زمانی دو سال پس از آن کار بسیار دشوار و حتی ترسناکی است. به هر حال اکثر مردم این وقایع را کامل به یاد دارند...

احسنت! همین‌طور هم بود. اصلاً همه -همه که می‌گویم یعنی واقعاً همه- اعم از کسانی که مرا دوست داشتند و کسانی که نمی‌خواستند چنین اثری ساخته شود -مرا نصیحت می‌کردند که این کار را نکن و بگذار حداقل پنج، شش سال از ماجرا بگذرد، ولی من احساس دین می‌کردم و باید این کار را می‌کردم؛ چون در پس ذهنم این وجود داشت که اگر کار نکنم، می‌شود مثل ماجرای «18 تیر». هیچ کس هنوز ابعاد «18 تیر» را باز نکرده است. 80 درصد از کسانی که 18 تیر را ایجاد کردند، الان دارند در امریکا و انگلیس زندگی می‌کنند. چرا این دو جا؟ این چه جنبش دانشجویی‌ای بود؟ مگر می‌شود رهبران یک جنبش دانشجویی همگی سر از لندن و امریکا در بیاورند؟ اینها اگر ادعا می‌کنند که از ترس حکومت ایران فرار کرده‌اند، چرا در کشور دیگری غیر از این دو جا زندگی نمی‌کنند؟ این همه کشور در دنیا هست. حتما باید بروند انگلیس برای «بی‌بی‌سی» یا بروند امریکا برای «صدای امریکا» کار کنند؟ می‌توانستند بروند کشور دیگری درس بدهند، درس بخوانند، زندگی کنند. قضیه خیلی روشن است. معلوم است که یک چیزهائی پشت قصه است، ولی هیچ کس روی آن کار نکرد. تنها فیلمی که اشاره‌ای به موضوع داشت، فیلم «آقای رئیس جمهور» بود که آن هم نشان داده نشد.

البته تا دل‌تان بخواهد از جناح مقابل، فیلم درباره‌ی «18 تیر» داریم، «اعتراض» کیمیایی، «متولد ماه مهر» درویش، «نسل سوخته» ملاقلی‌پور...

بله، آنها نزدیک به 10 فیلم ساختند و ما یک فیلم ساختیم. آن فیلم‌ها به‌کرات نشان داده شدند و جایزه هم گرفتند، فیلم ما حتی از تلویزیون هم نشان داده نشد و حتی در این حد هم تحملش نکردند.

داشتید توضیح می‌دادید که چطور رسیدید به این که باید از فتنه‌ی 88 فیلم ساخت؟ فکر می‌کردید اگر این فیلم ساخته نشود چه اتفاقی می‌افتد؟

من فکر می‌کردم باید فضایی ایجاد کنم که آدم‌های دو طرف متوجه قصه بشوند که پشت این دعوایی که دارند می‌کنند، کیست و اگر این دعوا به پیروزی یکی‌شان منتهی شود، چه اتفاقی می‌افتد و اگر همین طور ادامه پیدا کند، چه وقایعی رخ می‌دهد. من باید این را می‌گفتم. نمی‌توانستم با همه حرف بزنم، ولی وقتی با یکی حرف می‌زدم و می‌دیدم سریع قانع می‌شود...

دقیقاً با چه کسانی و از چه جناحی صحبت می‌کردید؟

از دو طرف، هم سبزها، هم آن طرفی‌ها. وقتی صحبت می‌کردم که این زدن و درگیر شدن تو غلط است، همه‌شان قانع می‌شدند و به این ترتیب متوجه شدم که من باید در یک گستره‌ی عظیم‌تری این حرف را بزنم و این ماجرا را توضیح بدهم.

با احمدی نژاد و رضایی صحبت کردم!

وقتی می‌خواستید فیلم را بسازید، گفتید می‌خواهید با کاندیداها هم گفت‌وگو کنید. با چه کسانی دیدار داشتید؟

با آقای احمدی‌نژاد و آقای رضایی دو ساعت و نیم صحبت کردم.


+نوشته شده در چهارشنبه 91/1/16ساعت 8:15 عصرتوسط شاهد | نظر