توجه ویژه VOA، BBC، صدای اسرائیل و ... به اظهارات اخیر هاشمی
چند روزی است که گفت وگوی اخیر حجةالاسلام هاشمی با فصلنامه مطالعات بین الملل نقل محافل خبری و سیاسی ایران شده است. صحبت های ایشان به قدری بی پروا و روشن است که در نگاه اول ساده لوحانه به نظر میرسد. جملاتی همچون "آمریکا قدرت برتر دنیا است"، "میخواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که نتوانستم. نتوانستم غیر از این است که نخواستم"، "میخواستم با مصر رابطه برقرار کنیم که نتوانستیم" "چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟"، " ...به امام گفتم [هفت موضوع از جمله ارتباط با آمریکا] گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود". آقای هاشمی بسیار خوب فضای ایران را میشناسد و میداند این گفتهها برایش دردسر ساز خواهد شد و موجب خشم و دلخوری قاطبه امت حزب الله میشود .
همچنان که آقای توکلی نیز مردم را خوب میشناسد و میداند اقدام وقیحانه سایت ایشان در ایجاد رابطه، گفتگو و پرسش و پاسخ با نماینده آمریکا چه عواقبی را برای ایشان به ارمغان میآورد. میدانند که بعد از این اقدامات، باید منتظر واکنش تند رسانههای مردمی و هم چنین شعارهای بعد از نماز جمعه باشند که شاید بگویند: "هاشمی، مبارک**پیوندتان مبارک" "توکلی، آمریکا**پیوندتان مبارک" و یا شعارهایی به مراتب تندتر از این. پس این تحرکات به چه معناست؟ آیا اشتباه کرده، فریب خورده و یا چیزی از این دست؟ یا آنکه اعلام شروع یک حرکت جدید این جریان است؟ درست مانند نامه بی سلام و والسلام هاشمی و آغاز فتنه 88. یا موضوع دیگری است؟
در ابتدای این بحث می خواهیم مروری کوتاه بر رسانههای خارجی داشتهباشیم که اکنون با دست هاشمی گردو میشکنند و ببینیم نظر آنها درباره این موضوع چیست؟ و کدام بخش از صحبت های حجةالاسلام رفسنجانی برایشان دارای ارزش خبری بوده است؟
دویچه وله: رسانه ای آلمانی که مخاطبان آن عمدتا مردم اروپا و آسیای مرکزی می باشند.
تیتر اول: رفسنجانی: قطع رابطه با آمریکا قابل تداوم نیست.
جملات مورد توجه این رسانه: از شعار «نه غربی نه شرقی» تفسیری عوامانه صورت گرفته - عده ای در در داخل هستند که نمی خواهند ما با عربستان رابطه دوستانه داشته باشیم - ما نباید از حزب الله و حماس برای مزاحمت دیگران استفاده کنیم و اینها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، اینگونه مسائل قابل تحمل است.
صدای اسرائیل: رسانه رسمی وزارت خارجه اسرائیل که مخاطبان آن عمدتا مردمان خاورمیانه هستند.
تیتر: رفسنجانی: حمایت ما از حماس و حزب الله قابل دفاع است.
جملات مورد توجه: حمایت از این ها همیشه قابل دفاع بوده است. به شرط آنکه ما از این ها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و این ها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی کند، این گونه مسائل قابل تحمل است.
تحلیل این رسانه: سخنان هاشمی رفسنجانی به نوعی اذعان به ماجراجوییهای ایران در سطح جهان و استفاده این حکومت از سازمان های تروریستی برای ضربه زدن به کشورهای دیگر است.
بی بی سی: معلوم الحال
تیتر اول: رفسنجانی: از امام خواستم که مسئله رابطه با آمریکا را در زمان حیاتش حل کند.
جملات مورد توجه: [رابطه با آمریکا] گردنه ای است که اگر شما [امام] ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور مشکل خواهد بود- اگر مدیریت نیرومندی در کشور کارها را به عهده بگیرد، همین حالا میتواند خیلی زود با یک حرکت جهشی این مسائل را حل کند -بعد از رحلت امام، در شورای عالی امنیت ملی تصویب کردیم که روابطمان را با مصر برقرار کنیم اما نشد.
تحلیل این رسانه: شکاف در حکومت با توجه به آنکه آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی از سرسخت ترین مخالفان مذاکره تهران واشنگتن است.
صدای آمریکا (voa): معلوم الحال
تیتر: رابطه بین ایران و آمریکا
جملات مورد توجه: برای ما دوست و دشمن دائمی وجود ندارد- آمریکا قدرت برتر دنیاست - فکر می کنم هنوز روابط خوب با عربستان مقدور است.
تحلیل این رسانه: همزمانی این گفتگو با اقدام سایت الف (وابسته به احمدتوکلی) که در آن از آلن ایر (سخنگوی فارسی زبان کاخ سفید) خواسته بود پاسخ خوانندگان را بدهد نشان دهنده وجود جریانی برای ارتباط با امریکا در ایران است.
العربیه: رسانه ای که عرب ها آن را "العبری" (زبان یهودی) میخوانند و مخاطب آن کشورهای خاورمیانه و عرب زبان است.
تیتر اول: هاشمی رفسنجانی: می خواستم با آمریکا و مصر مذاکره را شروع کنم اما نتوانستم.
جملات مورد توجه: میخواستم با مصر رابطه برقرار کنیم که نتوانستیم- میخواستم با آمریکا مذاکره را شروع کنم که نتوانستم. نتوانستم غیر از این است که نخواستم - نباید از اینها [حماس و حزب الله] برای مزاحمت دیگران استفاده کنیم .اینها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، اینگونه مسائل قابل تحمل است.
تحلیل این رسانه: این سخنان هاشمی رفسنجانی بر خلاف اظهارات اکثر مقام های مسئول ایرانی به ویژه آیت الله علی خامنه ای رهبر این کشور است که در گفتمان رسمی خود آمریکا را "شیطان بزرگ" توصیف می کنند.
در تحلیل درست این اقدام حجة الاسلام هاشمی باید به چند نکته دیگر نیز دقت نمود:
اول آنکه هاشمی یک سیاست مدار است و مرگ او در فراموشی اوست. او نمی خواهد مانند کروبی و موسوی که توسط رسانه ها و مردم به دست فراموشی سپرده شده اند از گردانه خارج شود به همین دلیل می خواهد با سخنان گاه و بیگاه خود توجه رسانه ها را به خود جلب کند.
دوم آنکه هاشمی برای جلب آرائ عمومی نیاز به این جنجال ها دارد. به گفته لانگ ولانگ که می گوید اگر بتوانی در جامعه جنجال بیافرینی و موضوعی را نقل محافل و گفتگوها کنی میتوانی احساسات عمومی را درباره آن مسئله بر انگیزی، در این حالت چشم و گوش جامعه تیز شده و منتظر یک تایید و یا ردّ از طرف منبعی محبوب است این آخرین مرحله بود و اکنون دیگر افکار عمومی همراه شده است و می توانید فشار آن را به سمت کسی که می خواهید هدایت کنید.
سوم آنکه انتخابات 92 (ریاست جمهوری) در راه است و آرامش سیاسی کشور به نفع طیف آقای هاشمی نمی باشد. آنها سعی خواهند کرد تا با ایجاد تنش هایی پی در پی فضای رسانه ای و سیاسی کشور را به نوعی گل آلود کرده و از این طریق برای خود ماهیگیری کنند. آقای هاشمی نتوانست این نیت خود را مخفی نگه دارد و ناخواسته در بخشی از صحبت ها به آن اشاره نمود " اگر حالا هم مدیریت نیرومندی در کشور کارها را به عهده بگیرد، همین حالا میتواند خیلی زود با یک حرکتهای جهشی این مسائل را حل کند"
اما این گفته های آقای هاشمی و اقدامات سایت احمد توکلی حاوی پیام هایی برای خارج از کشور نیز بود. پیامی که به آمریکا، عربستان و اسرائیل می فهماند که اولا جریان مقابله با رهبری و آرمان های امام به طور کامل از بین نرفته و در بدنه نظام نیز نفوذ دارد و ثانیا در صورت حمایت از این جریان در انتخابات آینده و پیروزی این طیف در انتخابات، آنها می توانند به تامین منافع نامشروع خود در ایران امیدوار باشند جریانی که به دنبال دوستی با عربستان، مذاکره با آمریکا و استفاده نکردن از حزب الله و حماس است. البته دومین مخاطب خارجی این اقدامات، انقلابیون نهضتهای بیداریاسلامی هستند که با الگوگیری از انقلاب ایران به مقابله با آمریکا برخواسته و پرچمهای استکباری را در قاهره، منامه، صنعا، تونس، اسکندریه و دیگر شهرها به آتش می کشند. اما آقای هاشمی به عنوان یکی از انقلابیون دهه 50 ایران به آنان پیام می فرستد که استکبار ستیز نباشند و مشترکاتشان را با "شیطان بزرگ" پیدا کنند و اختلافات را کنار بگذارند.
حال با توجه به این نکات و پیامهای داخلی و خارجی و با در نظرگرفتن بازتاب بین المللی افاضات ایشان در رسانه های خارجی، میتوان قصد و نیت ایشان از بیان این سخنان را به خوبی دریافت و دانست که انقلابی دهه50 در ذهن خود چه می پروراند.
منبع:www.598.ir
(یادداشت کیهان)
اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی که در روزهای پایانی سال 1390 و در دیدار مسئولان فصلنامه مطالعات بین المللی با ایشان مطرح شده و دیروز خبر آن منتشر شده بود، بازتاب گسترده ای در رسانه های داخلی و بسیاری از رسانه های خارجی داشت. درباره اظهارات اخیر رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام اگرچه گفتنی های فراوانی هست ولی در این مختصر به واکاوی یکی از اصلی ترین آنها که وارونه نمایی آشکار است و عجیب تر نیز به نظر می رسد بسنده می کنیم و باقی به بعد می گذاریم.
آقای هاشمی رفسنجانی می گوید: «من در سال های آخر حیات امام(ره) نامه ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم برای این که نمی خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید. در غیر این صورت، ممکن است اینها به صورت معضلی، سد راه آینده کشور شود. گردنه هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود. یکی از این مسایل، رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است»! درباره این بخش از اظهارات ایشان باید گفت؛
1- انصاف آن بود که آقای رفسنجانی در نقل ماجرای نامه خویش به پاسخ امام راحل (ره) نیز اشاره می کرد. چرا که اولاً؛ مذاکره و رابطه با آمریکا یکی از خطوط قرمز حضرت امام(ره) بود که بارها بر آن تأکید ورزیده و علت اجتناب از مذاکره و رابطه با آمریکا را نیز به وضوح بیان کرده بودند و ثانیاً؛ حضرت امام(ره) به گواهی بینش و منش و آنچه از مواضع و بیانات ایشان در دسترس همگان است، هیچ ابهامی را بی پاسخ نمی گذاشتند مخصوصاً آن که این ابهام درباره یکی از اصلی ترین خطوط قرمز تأکید شده از جانب حضرت ایشان بوده و از سوی کسی مطرح شده باشد که مسئولیت مهم و حساسی- رئیس مجلس، قائم مقام فرماندهی کل قوا و...- در نظام داشته است. بنابراین کمترین تردیدی نیست که امام راحل ما(ره) ابهام مطرح شده از جانب آقای هاشمی رفسنجانی را بی پاسخ نگذاشته اند و سؤال این است که چرا آقای رفسنجانی از پاسخ آن بزرگوار که به یقین و مانند همیشه، مستدل و منطقی بوده است طفره رفته و به آن اشاره ای نکرده است؟! آقای رفسنجانی با خاطره نویسی و تاریخ نگاری ناآشنا نیستند و سابقه شناخته شده ای در هر دو عرصه یاد شده دارند و تعجب آور است که هنوز نمی دانند «نیمه نویسی» بی اعتبارترین نوع تاریخ نگاری و خاطره نویسی است و نشانه نگرانی نویسنده و مؤلف از بیان برخی واقعیت هاست! حالا باید پرسید که جناب رفسنجانی از آشکار شدن کدام واقعیت نگران بوده اند که پاسخ حضرت امام(ره) را سانسور کرده اند؟!
2- آقای هاشمی رفسنجانی به این بخش از تاریخ آن روزها نیز اشاره نکرده اند که در اوایل سال 1369 در حالی که هنوز یکسال از رحلت حضرت امام(ره) نگذشته بود، آقای «جیمز بیکر» وزیر خارجه وقت آمریکا طی سخنانی - 30 فروردین/19 آوریل 1990- اعلام کرد که آمریکا آماده مذاکره مستقیم با ایران است و 7 روز بعد - 6 اردیبهشت ماه/25 آوریل - آقای عطاءالله مهاجرانی معاون پارلمانی آقای رفسنجانی- رئیس جمهور وقت- در مقاله ای با عنوان «مذاکره مستقیم» که در صفحه 2 روزنامه اطلاعات همان روز به چاپ رسید، ایستادگی در برابر کاخ سفید را «شعارگونه» نامیده و دقیقاً با همان استدلالی که جناب هاشمی در اظهارات اخیر خود مطرح کرده است خواستار مذاکره و رابطه با آمریکا می شود و نکته در خور توجه آن که در مقاله خود به گونه ای غیرمنتظره- شاید برای رد گم کردن- به اظهارات چند روز قبل «جیمز بیکر» اشاره کرده و اصرار می ورزد که مبادا کسانی پیشنهاد ایشان را با پیشنهاد وزیر خارجه آمریکا مرتبط دانسته و آن را «یک توطئه و یا فتنه» تلقی کنند. مقاله مهاجرانی با توجه به مغایرت آن با دیدگاه بارها اعلام شده حضرت امام(ره) انتقادهای فراوانی را در پی داشت. اما، آقای مهاجرانی که امروزه پرده ها را کنار زده و آشکارا به انگلیس پناهنده شده و با آیپک (لابی صهیونیست ها) و MI6 (بخش اطلاعات خارجی اینتلجنت سرویس انگلیس) همکاری نزدیک دارد، برنظر خود اصرار می ورزد و نهایتاً؛ رهبر معظم انقلاب در یکی از سلسله بیانات خویش به این ماجرا پایان می دهند که شرح آن خواهد آمد.
اکنون این پرسش مطرح است که چرا جناب رفسنجانی به این رخداد مهم و معروف تاریخی کمترین اشاره ای نکرده اند؟! شاید- فقط شاید- به این علت که اگر به رخداد یاد شده اشاره می کردند چاره ای جز آن نداشتند که نظرات مستدل مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب را نیز مانند پاسخ حضرت امام(ره) نادیده بگیرند! که در این حالت، دو پرده پوشی پی درپی سؤال برانگیز بود! و اما پاسخ حضرت آقا به اندازه ای روشن و مستدل بود که اگر به آن اشاره می کردند در هیچ یک از اذهان واقع نگر و مردم دوست، جایی برای پیشنهاد مذاکره و رابطه با آمریکا باقی نمی ماند. نظر آن روز آقا که نظر امروز ایشان و همان نظر دیروز حضرت امام(ره) است و از بلندای دلسوزی حکیمانه برای مردم و صیانت از اسلام و منافع ملی مطرح شده است را در بند بعدی بخوانید و خود درباره آن قضاوت کنید.
3- حضرت آقا در سخنان آن روز خود فرمودند:
«و اما مسئله ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است... من معتقدم، آن کسانی که فکر می کنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده ام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می خورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است. مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه می خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می خواهد؟ آیا می دانید که او چه می خواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید». والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی(ص) ناراحت نیست. او می خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او می خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟»
اکنون باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید در پروژه پیشنهادی مذاکره و رابطه با آمریکا- و به قول حضرت آقا معامله با آمریکا!- چه «بهایی» را برای پرداخت در نظر گرفته اید و در مقابل آن چه متاعی را از آمریکا انتظار دارید؟! آیا جز این است که آمریکا به اعتراف بارها اعلام کرده خود، بیشترین ضربه را از اسلام ناب محمدی(ص) که ظلم ستیز و استقلال طلب است دریافت کرده است؟! و به هیچ چیز غیر از بازگشت به دوران غارتگری گذشته در ایران نمی اندیشد؟! و در مقابل به شما همان را خواهد داد که به شاه و حسنی مبارک و بن علی و علی عبدالله صالح داد!
4- آقای هاشمی می گوید «معنای مذاکره با آمریکا این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند، یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است»!
ظاهراً جناب رفسنجانی فراموش کرده اند که آمریکا، مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهد و نه حل و فصل مسائل طرفین. چرا که درگیری ما با آمریکا از ماهیت دو طرف ریشه می گیرد و مادام که ما در حاکمیت بر اسلام ناب و ظلم ستیز تکیه داریم و آمریکا بر خوی استکباری خود تأکید می ورزد این درگیری ادامه خواهد داشت و تنها در دو حالت خاتمه می یابد. یا ما- نستجیربالله- از اسلام در حاکمیت دست بکشیم - یعنی همان که آقا اشاره فرمودند- و یا آمریکا خوی استکباری خود را رها کرده و به قول حضرت امام(ره) «از خر شیطان پایین بیاید». بنابراین، وقتی مسئله فیمابین با مذاکره قابل حل نیست باید دید آمریکا مذاکره را برای چه می خواهد و چرا اینهمه برآن اصرار می ورزد؟! پاسخ بسیار روشن و خالی از ابهام است، آمریکا مذاکره را برای ارائه به نهضت های اسلامی و مخصوصاً این روزها برای ارائه به انقلاب های اسلامی منطقه می خواهد و به محض آن که با آمریکا پای میز مذاکره بنشینیم، این نشست را فاکتور کرده و به همه ملت های مسلمان و انقلابی می فروشد که «اگر الگوی نهضت و حرکت ضد استکباری و ضد استبدادی شما انقلاب اسلامی ایران است، ایران نیز در نهایت چاره ای جز کنار آمدن با آمریکا نداشته است»! و به قول قیصر «همه راهها به رم ختم می شود». جناب هاشمی! این نکته بدیهی تر از آن است که از نگاه حضرتعالی پنهان مانده باشد. شما که اهل مطالعه و رصد اخبار هستید به یقین گزارش های منتشر شده از سوی مراکز استراتژیست آمریکا طی چند سال اخیر را ملاحظه کرده اید و مثلاً از گزارش اخیر «مرکز تحقیقات کنگره آمریکا» باخبرید که تأکید می کند «حضور ایران در پای میز مذاکره بی آن که چیزی رد و بدل شده و امتیازی داده یا گرفته شود می تواند تحولات اسلامی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را، تحت تأثیر قرار داده و نهایتاً متوقف کند».
5- آقای هاشمی از آمریکا با عنوان «قدرت برتر دنیا»! یاد می کند که مخصوصاً با توجه به رخدادهای چند سال اخیر، چه در برخورد آمریکا با ایران و چه در برخورد با انقلاب های اسلامی منطقه، شکست در عراق و افغانستان و دهها نمونه دیگر از این دست، تعجب آور است و فقط به عنوان یادآوری باید گفت، همین چند ماه قبل - 13 دسامبر 2011/ آذرماه 90- نشست شورای راهبردی آتلانتیک در واشنگتن با صراحت اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران، آمریکا را از بلندای اقتدار 2001 به دره ضعف 2011 کشانده است و اینکه؛ تاریخ به نفع ایران در حال پیچیدن است و...
گفتنی است مقایسه آمریکا با چین و روسیه و انگلیس هم قیاس مع الفارق است زیرا درگیری اصلی ایران اسلامی با آمریکا بوده و هست و دیگر کشورهای مورد اشاره در اظهارات آقای رفسنجانی نه سابقه ای قابل قیاس با آمریکا در برخورد با ایران داشته و دارند و نه از رابطه و مذاکره در پی رسیدن به اهدافی هستند که آمریکا دنبال می کند بنابراین رابطه و مذاکره با آنها می تواند در چارچوب عزت و حکمت و مصلحت صورت پذیرد و چنانچه وارد فازی نظیر آمریکا شوند- که نمی توانند- به یقین با برخورد مشابهی از سوی ایران اسلامی روبرو خواهند شد.
6- و بالاخره، اگرچه در این باره گفتنی های فراوان دیگری نیز هست ولی وجیزه پیش روی را با اشاره به بخشی از اظهارات رابرت گیتس -وزیر دفاع پیشین آمریکا- در کنگره خاتمه می دهیم. گیتس در پاسخ به علت ناتوانی دولت بوش در مقابله با ایران اسلامی می گوید «مشکل بزرگ ما با ایران آن است که به ما احتیاجی ندارد تا امتیازی از ما بخواهد و کسی که امتیازی از شما نخواهد، امتیازی هم به شما نخواهد داد.»
حسین شریعتمداری
واکنش رسانههای عربی به سخنان هاشمی
سخنان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران، به موضوعی جنجالی برای رسانه های عربی تبدیل شد.
به گزارش شبکه العالم، روزنامه اینترنتی سعودی "الوئام" دراینباره نوشت: "درحالیکه ایران به دلیل طرح های خود در معرض فشارهای بین المللی قرار دارد؛ رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران تأکید کرد این کشور نیازمند بهبود روابط با عربستان سعودی است .. وی در عین حال توضیح داد که برخی مسئولان ایرانی تمایلی به بهبود این روابط ندارند".
پایگاه اینترنتی العربیه نیز در اینباره نوشت: "رفسنجانی گفت که در دوران ریاست جمهوری تلاش کرد با جمهوری عربی مصر روابط برقرار کرده، و مذاکره با آمریکا را آغاز کند؛ ولی به دلایلی که آنها را توضیح نداد، نتوانست چنین کاری انجام دهد .. رفسنجانی در این اظهارات که بخش هایی از آن در رسانه های ایرانی منتشر شد، تأکید کرد که دولت احمدی نژاد تلاش کرد با تشدید مواضع ضد عربستان سعودی نتایج سفر او به عربستان را از بین ببرد".
العربیه مدعی شد: "روابط رفسنجانی و احمدی نژاد از سال 2009 و پس از حمله بی سابقه احمدی نژاد علیه رفسنجانی در تلویزیون و متهم کردن او و اعضای خانواده اش به فساد مالی تیره شده است".
پایگاه اینترنتی میدل ایست آنلاین نیز در اینباره نوشت: "رییس جمهوری اسبق ایران از دشمنی ایرانی ها با ریاض، و تناقض مواضع ایران در خصوص مذاکره با آمریکا، انتقاد می کند".
میدل ایست آنلاین تأکید کرد: "علی اکبر رفسنجانی در مصاحبه ای اعلام کرد که ایران باید روابط بهتری با عربستان سعودی برقرار کرده، و مذاکره با آمریکا را آغاز کند".
این پایگاه اینترنتی عربی نوشت: "رفسنجانی گفت که عربستان سعودی به تنهایی می تواند جای ما را بگیرد .. اگر عربستان به اندازه سهم خود و نه بیشتر نفت تولید می کرد، هیچ کس در دنیا نمی توانست به ما تعدی کند".
میدل ایست آنلاین مدعی شد: "تیرگی روابط ایران و عربستان از یک سال قبل و با ورود ارتش سعودی در اوایل سال 2011 به بحرین برای دفاع از خاندان سنی حاکم، درقبال قیام اکثریت شیعیان که از سوی ایران حمایت می شوند، به بحران سیاسی تبدیل شد .. ریاض اعلام کرده است که برای جبران منع خرید نفت ایران در بازارها پس از تحریم های نفتی و بانکی غرب ضد ایران به دلیل برنامه هسته این کشور، آمادگی دارد تا تولید نفت خود را افزایش دهد".
میدل ایست تأکید کرد: "ایران به زودی مذاکرات هسته ای خود را با گروه 5+1 از سر می گیرد".
منبع:سایت598 تاریخ 16/1/91
هاشمیونامههایی که آمریکا را خوشحال کرد
تاریخ: 15 فروردین 1391
سایت آی پرس نوشت: آیت الله اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) در دیداری که با اعضای هیئت تحریریه فصلنامه مطالعات بین المللی داشته, برای نخستین بار مطالبی را از زبان خود مطرح کرده است که اگر کسی در جریان انتقادات شخصیت های کشور در طول سال های گذشته از هاشمی بوده باشد به نیکی در می یابد که بخش عمده این انتقادات, انتقاداتی بجا و اشاراتی دقیق به اشتباهات همیشگی هاشمی رفسنجانی بوده است.
این اکبر هاشمی بهرمانی(رفسنجانی) است که در ملاقات خود از ارسال نامه ای دست نویس برای امام راحل خبر می دهد که درخواست برای مذاکره با آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ, یکی از هفت بند مرقوم شده در آن بوده است.
شاید حالا به راحتی بتوان فهمید که چرا امام عظیم الشأن ما تلویحاً تأکید می کرد که هاشمی در کنار آیت الله خامنه ای بماند.
با شنفتن حرفهای اخیر هاشمی به راحتی می توان فهمید که چرا مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی های خود تصریح فرمودند که مواضعشان تا حدی با آیت الله هاشمی در اختلاف است.
هاشمی در صحبت های خود از این می گوید که قبول داشته است که آمریکا یک قدرت بزرگ جهانی است و او تلاش می کرده است تا با آمریکا مذاکره کند ولی نتوانسته.
او تأکید می کند که نخواستن با نتوانستن فرق دارد و من نتوانسته ام!.
شاید حالا که این پرده ها به دست "سردار سازندگی!" کم کم کنار زده می شود؛ تلخی نوشیدن جام زهری که به امام راحل ما تعارف شد در کام ما نسل سومی ها و نسل چهارمی ها هم احساس شود.
ما هنوز از یاد نبرده ایم که "راه قدس از کربلا می گذرد" و هنوز با خودمان زمزمه می کنیم که "جنگ, جنگ تا پیروزی".
شعارهایی راهبردی و استراتژیک که توسط امام راحل ما بیان و با خون بسیجی ها دنبال شدند اما این همیشه برای ما سوال بود که چرا این اهداف کلان به مرور کمرنگ و کمرنگ تر شدند.
شاید اگر هاشمی رفسنجانی بر تعداد ملاقات های خود بیافزاید, تمام حلقه های مفقوده ذهن ما یک روز پیدا بشوند.
هاشمی در ادامه صحبت های خود اشاراتی را پیرامون مشخصات اسلامی که می شناسد بیان می کند. مشخصاتی که به راحتی می توان شکل مدرن شده آن را امروز در مقالات و ویژه نامه های روزنامه شرق به وضوح مشاهده کرد.
اعتدال و آنتی دگماتیسمی که هاشمی از آن دم می زند را ما پیش از این هم شنیده بودیم. در دورانی که عصر جولان امثال تاج زاده ها, سروش ها, کدیورها و مهاجرانی ها بود.
هیچکس شک ندارد که اسلام دین دگمی نیست اما اسلام ناب در عین دگم نبودن بر "هیهات من الذله" نیز تأکید دارد.
اسلامی که امام راحل به ما یاد داد, ضربة علیٍ فی یوم الخندق را افضل از عبادت جن و انس می داند. چرا که این ضربت در وقت لازم خود, شجاعت و شهادت را به مداهنه و خفت ترجیح داد و دست حق نیز یاریگر آن شد.
اسلامی که هاشمی می گوید تفکر و تحصیلاتش در راستای آن بوده است, اگر با آنچه امام, شهدا و ولایت به ما آموخته اند یکی باشد (که ان شاء الله هست) در آموزه ها و تکالیفش جایی برای جولان شیطان باقی نمی گذارد.
در واقع آنقدر "اَعلام واضحة" در ظاهر و باطن خود دارد که نه شیطان و نه اعوان و انصار او بتوانند با اغواگری در زیر پوست آنها وارد شوند.
پس اشکال از کجاست که همه هاشمی را به ناگاه اباالاصلاحات می دانند و می نامند.
و شاید هم اشکال از دور و بری های هاشمی باشد. همان هایی که هاشمی آنقدر دوستشان دارد که هیچگاه حاضر نشده است عینک خوشبینی را در مقابل آنها از چشمانش بردارد و واقعی تر به هرآنچه که در حال وقوع است و یا وقوع یافته نگاه کند.
آیت الله بهرمانی(رفسنجانی) در این ملاقات با افتخار گفته است که به محض ورود به بدنه اجرایی, دفتر امور زنان را تأسیس کرده و از بسیاری فعالیت های دیگر (در مورد برون افتادن زنان در اجتماع اسلامی ایران) نیز حمایت کرده است.
و البته همین پدر است که دختری از او پا بر عرصه وجود می گذارد که طرفدار دوچرخه سواری زنان در عرصه های عمومی جامعه است و بروز بسیاری از منکرات و شبهات امروزی, مرهون تفکرات اشتباه اوست.
هاشمی از حضور زنان در همه عرصه ها حمایت کرد اما دست تاریخ کار را به آنجا رساند که صبیه اش در میان جمعیت, مردم را با داد و فریاد به اعتراض خیابانی علیه نظام فرا می خواند.
اسلام نابی که امام راحل به ما آموخت حتی اجازه می دهد زنان به وقت ضرورت اسلحه به دست بگیرند و حتی بعنوان فرمانده نیز در میدان جنگ حضور یابند.
اما پیداست که هاشمی درس "ضرورت" را در ساحت اسلام به خوبی تلمذ نکرده است که امروز روز می بینیم حضور اکثریت 70 درصدی دختران در دانشگاه های کشور و در مقابل, حضور 30 درصدی پسران ثمره افکار او و شاگردان مکتبش است و بیانگر بروز بحران های اجتماعی جدی برای ما خواهد بود.(اگر درمان نشود!)
آری آقای هاشمی. آن گریه هایی که در سال 84 و در مقابل آن دخترک متجرّی از چشم هایتان فشاندید چیزهایی زیادی را به آنها که شما را خوبتر می دیدند نشان داد.
ما نسل سوم و چهارمی ها شاید می توانستیم شما را دوست داشته باشیم. ما عکس شما را روی جنازه عموها و دایی ها و پدران شهیدمان در زمان جنگ دیده بودیم.
ما حرف رهبری عظیم الشأن را که در مقطعی شما را از ارکان نظام نامیدند، شنیده و خوانده بودیم.
اما واقعیت ماجرا این است که شما همانطور که در زمان امام راحل نامه می نوشتید و تلاش می کردید تا با آمریکایی ها پای میز مذاکره بنشینید, در زمان ولایت امر آیت الله سیدعلی خامنه ای نیز دست از نامه نگاری که یحتمل با تشویق اطرافیان کذایتان نوشته شده است, نکشیدید و از دود و آتشفشان و بعدها از اعتراض سخن گفتید.
آقای هاشمی, شما الآن 77 سال دارید. مهدی, فرزندتان در خارج از کشور است و به محض ورود به کشور به دلیل تخلفاتی که در فتنه 88 انجام داده دستگیر خواهد شد.
صبیه محترمتان به زندان محکوم شده است.
حسین مرعشی, یکی از چند چهره مورد اعتمادتان و سخنگوی حزب عملگرای! کارگزاران که در سال 88 اعلام کرد نظام جمهوری اسلامی ما آفت!!! زده است هم اکنون به دلیل همین تخلفات محکوم شده است و عموم چهره های مورد اعتماد دیگرتان نیز یا به زندان افتاده اند و یا به تازگی از زندان آزاد شده اند.
آنها که می خواستند شما را مادام العمر در رأس هرم میز کابینه دولت ببینند اکنون در خارج از کشور به سر می برند و تبدیل به مهره های سوخته شده اند.
و آمریکا...
آمریکایی که معتقد بودید و شاید هنوز هم هستید که ابرقدرت دنیاست حالا کوچک شده است و از درون با جنبش وال استریت و از بیرون با بیداری اسلامی در حال اضمحلال است.
آقای هاشمی آمریکایی که بزرگ می پنداشتیدش امروز آنقدر کوچک شده است که نفربرها و تانک های زرهی اش از اطراف مرزهای ایران تنها با رگبار سربازان مرزبان ما پا به فرار می گذارند و کماندوهایش نیز گاهی وقت ها توسط رزمندگان بسیجی ناجا و سپاه پاسداران دستگیر می شوند.
ما برای شما دعا می کنیم آقای آیت الله هاشمی بهرمانی (رفسنجانی).
ایشان در مورد اروپا و مسئله میکونوس که مراکز متعدد تصمیمگیری کشور باعث شدند که دولت سازندگی علیرغم تلاشهایی که کرد، نتواند در سال های آخرش روابط مثبتی با اروپا داشته باشد گفت:
"آنها میفهمیدند که اینها خواست و استراتژی دولت نیست. فرض کنید تروری در کشوری انجام میشد، بزرگش نمیکردند. ولی افراطیهایی بودند که هنوز هم هستند و همیشه بودهاند. میکونوسی که شما میگویید هم از همین نوع است. جریاناتی اینگونه همیشه بودهاند. در زمان امام(ره) هم اینگونه افراد بودند. با اینکه امام هم با اینگونه کارها موافق نبودند. یک بار در یکی از کشورهای همجوار، محموله مواد منفجرهای کشف کرده بودند و این هم تأثیر منفی روی ما داشت. بله فکر میکنم هنوز هم آدمهای خودسر هستند. ولی سیاست کشور اینگونه نیست."
وی در باره اینکه آیا دولت سازندگی تلاشی داشت که به موضوع حقوق بشر توجه بکند، اظهار داشت:
"فکر میکنم هر جا احساس میکردیم که حقوق بشر مراعات نمیشود جلویش میایستادیم... مثلاً یک بخش، بخش زنها بود. من از همان اول که آمدم دفتر امور زنان را تأسیس کردم. راه خانمها را به دانشگاه باز کردیم که بعداً تشویق هم کردیم. مسئله ورزش زنان را که به طور کلی فراموش شده بود، این کار را درست کردیم. سعی میکردیم کمترین تعداد زندانی را داشته باشیم. البته یک مواردی هم پیش آمد که از اختیار ما خارج بود و افرادی خاص این کار را میکردند. اصلاً هیچ موردی تا به حال مخصوصاً آن دورهای که رئیس جمهور بودم، موافق با زندانی سیاسی کردن هیچ کس نبودم. ما زندان را میشناختیم که چیست. بستن روزنامه برای من اصلاً یک تابو بود. مگر اینکه از دست من خارج بود. در زمان آقای خاتمی تعدادی روزنامهها بسته شدند. با اینکه رئیس جمهور نمیخواست بسته شود. ولی عوامل دیگری بودند. اقلیتهای دینی یا قومی را سعی میکردیم که راضی باشند. همه تلاش میکردیم. البته اینها یک مقدار طول میکشید. در یک جامعه افرادی هم هستند که به گونهای دیگر رفتار میکنند."
وی درباره پذیرش گزارشگرهای حقوق بشر سازمان ملل اظهار داشت:"یک بار آقای گالین دوپل را فرستادند. این مقدار مشکل اصلاً نداشتیم و به تدریج در حال حل شدن بود. مسئله هستهای که مربوط به حقوق بشر نبود. ما مسئله هستهای را خوب پیش میبردیم. به خاطر فضای خوبی که درست کرده بودیم، دیگر از ما نمیترسیدند، تأسیسات و امکاناتی که الان داریم، تقریباً همه از آن زمان شروع شد و خیلی هم پیشرفت کرد. در حالی که از صفر شروع کرده بودیم. البته از زمان قبل از رحلت امام(ره) شروع شده بود و در زمان من تقویت شد... مسائل حقوق بشر هم به تدریج در حال حل شدن بود...
بعضی اشکالات قبلاً بود و هنوز هم هست. ولی در مجموع با موضوع حقوق بشر مشکلی نداشتیم. البته در بسیاری از موارد ما باید مدعی نقض حقوق بشر توسط کشورهای غربی به ویژه آمریکایی ها باشیم. ایران خود بزرگترین قربانی نقض حقوق بشر توسط تروریستهای مورد حمایت غرب از جمله منافقین است و ما در زمینه حقوق بشر از آنها طلبکاریم."
آقای هاشمی در پاسخ به این پرسش که آیا در دوره هشت ساله ریاست جمهوری در عرصه سیاست خارجی اشتباه استراتژیکی انجام دادید که اگر برگردید به گذشته آن را تکرار نکنید یا به شکل دیگری رفتار میکردید؟ پاسخ داد:
"میخواستم با مصر رابطه برقرار کنیم که نتوانستیم. میخواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که نتوانستم. نتوانستم غیر از این است که نخواستم." "مثلاً کاری که میخواستیم با ترکمنستان انجام بدهیم که نگذاشتند و خیلی حیف شد. بنا بود گاز ترکمنستان از طریق ایران به دنیا صادر شود. آقای نیازوف اصرار داشت و به اینجا آمد و اصرار کرد ساخت خط لوله را افتتاح کنیم و حتی در جوش دادن لولهها هم شخصاً شرکت کرد و آن زمان تصاویرش هم پخش شد.... مواردی از این قبیل داریم که نشد. ولی میخواستیم که بشود."
ایشان درباره اینکه اگر بین حمایت از سازمانهایی مثل حماس و یا حزب الله لبنان با بعضی از منافع ملی ایران تعارض ایجاد شود، چه کار باید کرد؟ اظهار داشت:
"اگر سیاست درستی در دنیا داشته باشیم، تعارضی ایجاد نمیشود. برای اینکه فلسطینیها حق دارند برای ملت، وطن و حق خودشان مبارزه کنند. نباید اسم آنها را تروریسم بگذاریم. آنها را با مقاومت باید تعریف کرد. از حق خودشان دفاع میکنند و دفاع از حق را همه دنیا به رسمیت میشناسند. در سازمان ملل و همه مراکز بینالمللی هم شأن دارند. اخیراً هم موارد زیادی را برایشان تصویب کردند. کمک ما هم به آنها اشکالی نداشته و ندارد. اگر فضای روابطمان را با دنیا درست کنیم، باید این مسئله را از هم جدا کنیم. یا در مورد حزب الله که شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. اینها قابل دفاع بوده هست. به شرط اینکه ما از اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و اینها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، اینگونه مسائل قابل تحمل است." ایشان با اشاره به حمایت آمریکا از طالبان و القائده در یک مقطع زمانی خاص افزود: "ببینید، آمریکاییها در افغانستان، طالبان و القائده را ایجاد کردند. آن زمان برای آنها توجیه داشت. چون میخواستند شوروی را از خاک افغانستان بیرون کنند. در اینجا هیچ کس اعتراضی نداشت. دنیا هم اعتراضی نکرد و ما هم آن موقع اعتراض نکردیم. یا در هر منطقه دیگر، از این نمونهها خیلی میتوانید پیدا کنید. اگر یک نظام خودش نخواهد ماجراجویی بکند و در جاهایی هم بخواهد از مظلوم دفاع کند در دنیا پذیرفته شده است. این دخالت هم نیست."
هاشمی درباره عبور از بنبست هستهای اظهار داشت:"ما واقعاً قصد ساخت تسلیحات هستهای و سیستم نظامی هستهای نداریم. حتی خودم یک بار در نماز جمعه به رژیم اشغالگر اسرائیل توصیه کردم که بمب اتم به نفع اسرائیل هم نیست. بالاخره اگر یک روزی درگیری اتمی پیش بیاید، اسرائیل یک کشور کوچک، ظرفیت تحمل بمب اتم را ندارد. کشور کوچکی است و خیلی آسان همه امکاناتش از بین میرود. گرچه آنها این نصیحت را تفسیر به تهدید کردند. عمیقاً معتقدیم که در منطقه نباید سلاح هستهای باشد و این جزو اصول سیاستهای ما بوده و هست." رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو مجلس خبرگان رهبری یادآور شد: "البته در سالهای اخیر در تصمیماتی که گرفته میشود و مذاکراتی که هست، نیستم، به نظرم در این راه بنبست نیست."
هاشمی در پاسخ به پرسش یکی از اساتید ایرانی مقیم آمریکای فصلنامه مبنی بر اینکه تحولات اقتصادی دو ماه اخیر در جمهوری اسلامی، بازتاب بینالمللی داشته، اعم از بحث افزایش قیمت دلار که تبعات خاصی دارد و مسائل داخلی از قبیل بیکاری و مشکلات جوانان و اینکه واقعاً در آینده در رابطه با ایران و خانوادههای ایرانی با این روندی که در حوزه اقتصادی پیش گرفته شده، چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد؟ اظهار داشت:
"باید راهحل اینگونه موارد را در مدیریت کشور دنبال کنیم. اگر قوه مجریه ما الان صلاحیتهای علمی، فنی و فکری کاملی داشت و مدیریت مؤثری را به کار میگرفت، روابط اجتماعی ما کامل، با مردم خوب بودیم و با دنیا هم مسئله درست نمیکردیم، این اتفاقات نمیافتاد" ایشان افزود: "با این حجم زیاد درآمد نفتی که الان داریم و به علاوه این ظرفیت صادراتی که الان برای ما به خصوص در زمینه تولیدات پتروشیمی و خدمات و سایر موارد پیدا شده، نباید مشکل میداشتیم. فکر میکنم بیکاریها و این مشکلات خیلی غیرعادی است." "....فکر میکنم با این درآمد عظیم و ظرفیت کاری که در کشور هست، الان بیکاری خیلی غیرمعمول است. فقط مسئله مدیریت است. اگر مدیریت نیرومندی در کشور کارها را به عهده بگیرد، همین حالا میتواند خیلی زود با یک حرکتهای جهشی این مسائل را حل کند."
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در باره اینکه آیا برای خروج از این وضعیت امیدوار باشیم؟ اظهار داشت:
"ببینید ما سرمایه امید را داریم. مهم این است که چگونه از این سرمایه استفاده کنیم. اولاً مردم ما مردم عالم، تحصیلکرده و در حال تحصیل هستند که بخش عظیمی از نیروهای ما اینگونهاند. حتی بچههای دبستانی و دبیرستانی الان آگاه هستند و ارتباطات روز دنیا، اینها را خیلی وارد مسائل میکند. یعنی یک جامعه هوشیار، بیدار و آگاه داریم. ولی در عین حال مردم ما مسلمان و خیلی نجیب هستند. دلشان میخواهد که مسائل به صورت درست حل شود. دوم اینکه منابع کشور ما هم خیلی غنی و بسیار بالاتر از حد فعلی است. قشر زنان در کشور بسیار فعال و باسواد شدهاند. البته نباید بیمورد محدودشان کنیم. در زمان امام و در آن موقعی که این کارها خیلی آسان بود، یک بار آمدند در کلاسهای دانشگاه بین آنها نئوپان گذاشتند. امام وقتی که خبردار شدند، فوری دستور دادند که متوقف شود. راه آموزش و تربیت و اقناع مؤثرتر است."
ایشان افزود: "...باید روی مردم حساب کرد. اگر بخواهیم بدون مردم کار کنیم، همه چیز در بنبست قرار میگیرد و اگر با مردم کار کنیم، همه چیز باز میشود و میتواند جلو برود." وی درباره اینکه ترکیه مدل یک کشور اسلامی دموکراتیک می شود، ولی ایران با این سابقه و با این سرمایه و با این نیروی انسانی در چنین وضعیتی باشد اظهار داشت:
"بالاخره باید امید داشته باشیم که ایران را با این امکانات خوب خدا داده و مردم بسیار شریف و نجیبی که
دارد و با احکام متعالی و مترقی اسلام بیشتر و بهتر بسازیم و مشکلات را حل کنیم."
منبع:سایت 598 به نقل از فارس
اظهارات عجیب هاشمی رفسنجانی در موضوع ارتباط با امریکا!
پایگاه 598 به نقل از فارس، هاشمی رفسنجانی در آخرین گفتگوی خود با فصلنامه مطالعات بین المللی گفته است: آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟
این در حالی است که خصومت آمریکا و متحدانش در سالهای اخیر رو به فزونی نهاده و مسئولین عالی رتبه کشور همصدا با ملت غیور ایران همواره تاکید داشته اند که رابطه با آمریکا هیچ نفعی برای ایران ندارد و آمریکا با این رابطه به دشمنی هایش عمق میبخشد. تاسف از این اظهارات مرعوبانه در حالی است که بیداری اسلامی و احساسات ضد آمریکایی در منطقه به اوج خود رسیده است.با این حال گفتن این نظرات از سوی هاشمی رفسنجانی در فضای کنونی که تحریم های آمریکا رنگ و بویی جدید و خصمانه تر به خود گرفته، عجیب به نظر می رسد و همچنان فاصله هاشمی را با مردم و انقلابیون تشدید می کند. متن این گفتوگو چنین است:
در پایان سال 1390 و با نگاهی به یک دهه آینده، مسئولان فصلنامه مطالعات بین المللی ملاقاتی با آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتند تا عملکرد دولت سازندگی در حوزه سیاست خارجی و نیز نوع نگاه بهینه نظام به جامعه بین المللی را مورد نقد و ارزیابی و بحث و گفت و گو قرار دهند.این متن گزیده ای کوتاه از این گفت و گو است، که متن کامل آن در شماره بهار 1391 فصلنامه به چاپ رسیده است.
* آیت الله هاشمی رفسنجانی در باره عملگرا بودن و یا توسعهگرا بودن دولت سازندگی اظهار داشت: "...شیوه موردپسند اسلام اینست که انسان با عمل و کار، دین را معرفی کند. یعنی به هر فکری که تعلق دارد، باید آن را در میدان عمل نشان دهد. گفتار، یک بخشی از کار است. جمله اعجازآمیزی از ائمه ما منقول است که کونوا دعاتَ النّاس بِِغیر اَلسِنَتِکُم. دعوت با زبان عیبی ندارد، ولی باید با عمل باشد. شاید مضمون این ضربالمثل در ادبیات فارسی، عربی و شاید در همه زبانها زیاد دیده میشود. دو صد کرده چون نیم کردار نیست، واقعاً حرف درستی است. یعنی آنچه که پایدار و تأثیرگذار میماند عمل است. حال، اسمش را عملگرایی و یا هر خصلت دیگری بخواهید بگذارید..."
آیت الله هاشمی افزود: "در دوران دفاع مقدس، برای من یک تجربه مهمی پیش آمد. در اواخر جنگ، شرایطی که با دنیا، همسایه ها، مسلمانها و دولتهای غربی و شرقی درست شده بود، با ما سازگاری نداشتند و ما هم با آنها سازگاری نداشتیم. متأسفانه از شعار نه شرقی، نه غربی برخی تفسیرهای عوامانه شده بود که با همه باید همکاری نداشته باشیم. اما هدف این نبود، بلکه در مورد وابستگی بود که ما باید بدون وابستگی و با استقلال کامل سیاست خودمان را داشته باشیم. اما همکاری متقابل و محترمانه با شرق و غرب را هم باید میداشتیم." وی در ادامه به تجربه جنگ و دفاع مقدس اشاره نمود:"بالاخره وقایع دفاع مقدس برای کسانی که تفکری در میدان جنگ داشتند، ثابت کرد که نمیتوان صرفاً با شعار، کار کرد. بلکه باید همراه عملگرایی وارد سیاست شد."
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره عملگرایی و تجربه قطعنامه افزود:" تجربه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در پایان جنگ بود. وقتی این مسئله مطرح شد، در آن موقع هم فرمانده جنگ بودم و مسئولیت من از همه روشنتر بود و هم قائم مقام فرمانده کل قوا بودم و اختیاراتم بالا بود. با تفکر وارد شدم و این مسئله را عملیاتی کردم. از وزارت خارجه خواستم که قطعنامه را نه رد و نه قبول کنند و بگذارند مذاکره کنیم. قطعنامه را قابل قبول کنیم و بعد تصمیم بگیریم."
وی در کنار عملگرایی به ضرورت موضوع اعتدال و رابطه آن با عقیده پرداخت:"ضمناً آنچه که به من در این مسائل کمک میکند، مسئله اعتدال است. تقریباً همیشه از نوجوانی و جوانی در روستا و در قم، در بحثها و سخنرانی هایم معتدل حرکت میکردم. در مبارزه هم اینگونه بودم. آن قدر معتدل بودم که اواخر مبارزه، منافقین و کسانی که میخواستند خیلی تند باشند، با من درگیر شده بودند. مبارزه مسلحانه را نفی نمیکردم. ولی در کنارش موارد زیادی را شرط میکردم.
روحیه اعتدال، به من کمک میکرد که مسئولیت اجرایی کشور را که به عهده گرفتم به این شکل زمینه عملگرایی برایم خیلی آسان شود. یعنی طبیعت اصلی من عملگرایی بود. ضمن اینکه به خاطر عقاید و تحصیلاتی که دارم، عقایدم را همیشه اصل قرار میدهم. عقایدم هیچ وقت مرا تشویق به افراطگری نمیکند. هر دو جناح سیاسی موسوم به راست یا چپ آن موقع با تعبیراتی که بود، با کارهای افراطی آنها ناسازگار بودم. نیروهای معتدل و عملگرا میتوانستند همکار من باشند."
آیت الله هاشمی قائم مقام امام(ره) در فرماندهی کل قوا در باره تعامل و تزاحم ایدئولوژی و منافع ملی گفت:"کاری به این ندارم که ایدئولوژیهای مختلف چگونه هستند و ممکن است تحجّر و دگماتیسم در بعضی ایدئولوژیها باشد. ولی اسلامی را که من میشناسم و به آن معتقدم و بسیاری هم مثل من فکر میکنند، اسلام دگم نیست." ایشان افزود:" اسلام دستور نداده است که با کسانی که مخالف عقیده ما هستند، قطع رابطه شود یا صحبت نکنیم. مگر پیامبر(ص) مأمور نشد که به همه اهل کتابی که اطرافش بودند، دستور دهد تعالوا الی کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنَا و بَیْنَکُم (آیه 64 آلعمران)، یعنی مشترکات را بگیریم، بقیه اختلافات سر جای خودش باشد. بحث سر این نیست که نمیشود دیگران را تحمل کرد. آن آیه معروف قرآن کذالک جعلناکم اُمَهً وسطاً لتکونوا شهدا علی الناس. ما، شما را امت وسط قرار دادیم. تفسیرهای مختلفی درباره واژه وسط است. چون خودم اهل تفسیرم، به نظرم بهترین تفسیر همین است که شما معتدل هستید و در وسط ایستادهاید." وی به جمله معروف حضرت علی(ع)اشاره نمود که میفرمایند: "الیمین و الیسار مَضلّه. یعنی چپروی و راستروی افراطی، از جاده حقیقت، به دو طرف منحرف شدن است." رییس مجمع تشخیص مصلحت در باره کسانی که بر طبل جنگ می نوازند اظهار داشت:"البته زمانی است که دیگران میخواهند با ما بجنگند، ما را از بین ببرند که این مورد، فضای دیگری است و در همین مورد هم اسلام حکم دارد و بحث دیگری است. ولی وقتی میشود با آنها بمانیم و با عمل، عقایدمان را به دنیا معرفی کنیم، راهی که اسلام خواسته است، چرا نکنیم؟"
رییس مجلس دوران امام در پاسخ به اینکه یک اصلی در سیاست خارجی هست که میگوید در سیاست خارجی دوست دائمی و دشمن دائمی وجود ندارد و آنچه که دائمی است منافع ملی است. اگر این را بخواهیم به طور مثال در زمینه رابطه با آمریکا پیاده کنیم، مخصوصاً در دوره حضرتعالی، چگونه میتوان تفسیرش کرد اظهار داشت:" من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.
آیت الله هاشمی در پاسخ به این پرسش که آیا تلاشهایتان مبنی بر نزدیکی ایران و عربستان و بالطبع کشورهای عربی را به بن بست رسیده میدانید و فکر میکنید راهکار برون رفت از این مسائل چیست؟ اظهار داشت.
"بنبست نمیبینم. البته آنها دوست دارند که راهشان به ایران باز شد. آنها میدانند که ایران قدرت بزرگی در منطقه است. فکر میکنم آنها میتوانند و مایل هستند، اگر روابط سنجیدهای باشد با ایران همکاری و رابطه داشته باشند... من آن موقع، دنبال احیای میراث فرهنگی شیعه در عربستان بودم. ائمه ما همه در آنجا حضور داشتهاند و آثار ارزشمندی از آنها در آنجا باقی مانده است. میخواستم آنها احیا شود. در عربستان که بودم آیتالله صافی نامهای به من نوشتند و گفتند که شما روی این مسئله کار کنید. ...خیلی از مسائل را در گفتگوها حل کردیم، ولی وقتی به ایران برگشتم، چون فکر میکردند این توافقات میخواهد به نام من تمام شود، از کل آن صرفنظر کردند. وزیر خارجه عربستان برای پیگیری توافقات به ایران آمد، پیگیری که نکردند حتی برعکس عمل شد. روزی از رادیو شنیدم که آقای متکی در جدّه در مصاحبهای اعلام کرده که به آقای ریشهری، در عربستان اهانت کردهاند. من تعجب کردم و بعداً از آقای ریشهری سؤال کردم که آیا چنین چیزی اتفاق افتاده؟ گفتند که نه، اصلاً چنین مسائلی نبوده. گفتم که تکذیب کن. تکذیب هم کرد. ولی رادیو کار خودش را میکند و به تکذیب ایشان اعتنایی نکردند.
روابط با عربستان، مسئله کوچکی برای منطقه نیست. اولاً کشور ثروتمندی است و اکثر علمای بلاد اسلامی به نوعی با عربستان به خاطر حج و زیارت ارتباط و ثانیاً منافع دارند. مساجدشان را تعمیر میکند. امکانات میدهد، قرآن چاپ میکند. امکانات زیادی را آنها برای ترویج امور دینی آنها درست کردهاند. کاری را که دانشگاه الازهر در مصر میکرد، الان حجم زیادی از کارها و حتی کارهای آکادمیک به دست عربستان افتاده است. از همه اینها مهمتر، مسئله نفت است. اگر عربستان با ما روابط خوبی داشت، مگر غربیها میتوانستند ما را تحریم کنند؟ فقط عربستان میتواند جای ایران پر کند. عربستان لازم نیست هیچ کاری انجام بدهد، اگر نفت را به اندازه سهمیه اپک تولید کند، هیچ کس نمیتواند به ما تعرض کند. چون اقتصاد دنیا نمیتواند خالی از نفت ما باشد، فکر میکنم هنوز ایجاد روابط خوب مقدور است. ولی انسانهایی اینجا هستند که میبینید نمی خواهند. شما که در روابط بینالملل و سیاست خارجی متخصص هستید، میدانید. یک کلمه نسنجیده بگویند، خیلی زود بازتاب دارد، برخی اظهارات تند از دو طرف قابل تحمل نیست و باید اصلاح شود..."
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره مصر، و روابط با آسیای مرکزی و قفقاز به ویژه ترکمنستان و آذربایجان خاطر نشان کرد:"در مصر هم همینگونه است. بعد از رحلت امام(ره)، در شورای عالی امنیت ملی، تصویب کردیم که روابطمان را با مصر برقرار کنیم. بعضیها خدمت رهبری رفتند و گفتند که چون این رابطه را امام بعد از کمپ دیوید دستور دادند که قطع کنیم، مخالفت با امام میشود. آن زمان امام به شورای انقلاب دستور دادند و ما هم رابطه با مصر را قطع کردیم. از این مسئله هفت، هشت سال گذشته بود که ما تصویب کردیم. لذا نشد. در یک سفری که به ترکیه داشتم، نخست وزیر مصر که روی کشتی مهمان رئیس جمهور ترکیه بودیم کنار من بود. ایشان به من گفت که چرا با مصر رابطه برقرار نمیکنید؟ گفتم به خاطر صلح کمپ دیوید. گفت «کمپ دیوید دیگر مرده است و چیزی از آن وجود ندارد.» ما میتوانیم هم با کشورهای عربی به خصوص با همسایههای جنوبی و هم با کشورهای آسیای میانه و کشورهای جدا شده از شوروی سابق ارتباطات مفید برقرار کنیم. سران برخی کشورهای مشترکالمنافع بهترین دوستان من بودند و حامی آنها پس از استقلال، جمهوری اسلامی ایران بود که در زمان دولت من بود." "آقای نیازوف که کشورش مرکز مهم گاز منطقه است به من میگفت که شما بیایید گاز ترکمنستان را معامله کنید و در اختیار شما باشد تا این بحثها پیش نیاید. در حال مذاکره بودیم که عمر دولت من تمام شد و دیگران دنبال نکردند." "در تاجیکستان، در قزاقستان، با این عظمت، اسرارشان را به ما میگفتند. چون آنها مرکز مهم فضایی شوروی سابق بودند. به علاوه مراکز مهم موشکهای ده کلاهکی که به سمت دنیا نشانه گرفته بودند در آنجا بود و همه اینها را میگفتند که چه کار میکنند و با ما مشورت میکردند. واقعاً در شمال ایران در قفقاز، گرجستان و آذربایجان، صمیمیترین دوست ما بودند." "در آذربایجان در یک جلسه رسمی که خبرنگاران هم حضور داشته، آقای حیدر علیاف به من گفت که هفده شهر ما متعلق به شماست و باید اینها را حفظ کنید. ما با شما هستیم. چون با ارمنستان در حال جنگ بودند. تا این حد با ایران صمیمی بودند و کار میکردیم. در جنوب به صورت دیگری بود و بعد از جنگ کمکم یخهای روابط آب و روابط گرم شده بود. ما اگر فقط با کشورهای منطقه خودمان روابط را گرم کنیم، قدرت واقعی ایران در منطقه حفظ میشود. یعنی مرکز اقتدار ایران در منطقه است. اما حیف...."
آیت الله هاشمی در باره نوع نگاه وی چه در زمان ریاست جمهوری و چه در حال حاضر، به دنیا به عنوان یک سیستم به هم پیوسته و اینکه آیا ایران میخواهد با این سیستم بینالملل سازگاری ایجاد و زندگی بکند؟ یا اساس آن را ظالمانه میداند و میخواهد برافکند؟ اظهار داشت:
"اینکه همه را از لحاظ عقیدتی قبول داشته باشیم، نه. ظلمهایی که کشورهای استعماری به کشورهای جهان سوم و عقب نگه داشته شده، کرده و میکنند که در سابق هم بیشتر بود. هم دوران استعمار رسمی و هم دوران استعمار نو. خیلی ظلم کردهاند و واقعاً مردم را استعمار میکنند. ما با این موارد مخالف هستیم. اما معنای آن، این نیست که با اینها کار نمیکنیم و یا مذاکره نمی کنیم. میتوان کار کرد. نظرات را هم گفت. ما میتوانیم بدون دردسر به کشورهایی که مظلوم هستند، کمک کنیم. طبیعتاً از لحاظ عقیدتی اگر بنا بود عمل کنیم، با کشورهای الحادی که اصلاً خدا و معنویات را قبول ندارند، طبعاً باید با آنها همکاری نمیکردیم. اما الان به آنها نزدیکتر هستیم. نمیگویم که با آنها نمیتوانیم کار کنیم. با آنها هم میتوانیم کار کنیم. اما در مورد بحث قبلی، فکر میکنم هر کشوری در دنیا، عقاید خودش را دارد و عقاید ما هم پابرجاست. آنجایی که در عمل تضاد پیدا میکنیم، بحث دیگری است. با تعامل میشود. بسیاری از مشکلات را حل کرد. در مصوبات مجمع تشخیص مصلحت هم داریم که باید با دنیا تعامل داشته باشیم و رهبری هم اینها را ابلاغ کردهاند و کاملاً عملی است."
ایشان در مورد اروپا و مسئله میکونوس که مراکز متعدد تصمیمگیری کشور باعث شدند که دولت سازندگی علیرغم تلاشهایی که کرد، نتواند در سال های آخرش روابط مثبتی با اروپا داشته باشد گفت:
"آنها میفهمیدند که اینها خواست و استراتژی دولت نیست. فرض کنید تروری در کشوری انجام میشد، بزرگش نمیکردند. ولی افراطیهایی بودند که هنوز هم هستند و همیشه بودهاند. میکونوسی که شما میگویید هم از همین نوع است. جریاناتی اینگونه همیشه بودهاند. در زمان امام(ره) هم اینگونه افراد بودند. با اینکه امام هم با اینگونه کارها موافق نبودند. یک بار در یکی از کشورهای همجوار، محموله مواد منفجرهای کشف کرده بودند و این هم تأثیر منفی روی ما داشت. بله فکر میکنم هنوز هم آدمهای خودسر هستند. ولی سیاست کشور اینگونه نیست."
تحلیل عضو شورای مرکزی جبهه پایداری از فیلم قلاده های طلا:
قلادههای طلا نقش خانواده هاشمی در فتنه 88 را به خوبی نشان می دهد
سرویس نقد رسانه پایگاه 598 - شرایط فتنه شرایطی است که حق بودن طرف حق و باطل بودن طرف باطل بنابه دلایلی از شفافیت افتاده و تشخیص دشوار گردیده است . فتنه 88 به عنوان نمود بارز این غبار آلودگی فضای سیاسی و هجمه همه جانبه دشمنان انقلاب اسلامی که با مدیریت و درایت رهبر فرزانه انقلاب و همچنین بصیرت مردم کشورمان، دقیقا خلاف خواست دشمنان این نظام رقم خورد.
حال با گذشت بیش از دو سال از وقایع پس از انتخابات سال 88، ابولقاسم طالبی کارگردان انقلابی و خوش ذوق سینمای ایران با ساخت فیلم قلاده های طلا توانسته است سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به نام خود رقم بزند.
حال در پی اکران این فیلم و استقبال کم نظیر مردم ایران از قلاده های طلا به منظور نقد و بررسی ساخته ابوالقاسم طالبی خبرنگار پایگاه 598 در مصاحبه ای با حجت الاسلام و المسلمین قاسم روان بخش عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) و همچنین عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی به گفتگو نشسته ایم .
حجت الاسلام روانبخش در خصوص آخرین ساخته ابوالقاسم طالبی اظهار داشت: باید از کارگردان فیلم قلاده های طلا، جناب آقای ابوالقاسم طالبی تشکر کرد که فیلم جدی را در خصوص فتنه 88 و زمینه های این فتنه را به تصویر کشیدند. از جهات مختلفی می توان فیلم قلاده های طلا را نقد و بررسی کرد و با توجه به نظر کارشناسان کلیت فیلم قلاده های طلا از لحاظ فاکتورهای سینمایی قوی و هنرمندانه به نظر می رسد و سوژه بسیار سوژه ی خوبی است.
عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی (ره) افزود: یک نکته ای که در فتنه 88 به وضوح دیده می شد و مقام معظم رهبری هم بارها به آن اشاره فرمودند حضور دست های خارجی در فتنه 88 و مشخص شدن نحوه دخالت بیگانگان در آینده نزدیک و پس از خوابیدن غبار فتنه است که در این دوسال گذشته اعتراف هایی را از سوی بیگانگان در این خصوص را شاهد بودیم و نقش انگلستان در این بین و سرویس هاس جاسوسی بریتانیا بسیار پررنگ بود که این نکته در فیلم قلاده های طلا به خوبی نشان داده شده است.
وی گفت: البته نقدی را که می توان در خصوص نکته مذکور به این فیلم داشت که چرا فقط به MI6 اشاره می شود و نقش آفرینی مستقیم سازمان سیا نشان داده نمی شود البته می توان عامل تاکید آقای طالبی بر نقش MI6 را بنا بر مجری بودن سفارت انگلیس در ایران در حوادث فتنه سال 88 دانست.
عضو شورای مرکزی جبهه پایداری در تحلیل فیلم قلاده های طلا بیان داشت: نکته ی دیگری که در قلاده های طلا به آن پرداخته شده است این است که سرویس های جاسوسی به تنهایی نمی توانند کاری را انجام دهند و نیاز به عوامل داخلی که به مزدوری بیگانگان مشغول اند دارند مانند سلطنت طلب ها و سازمان منافقین و گروه های دیگر معاند. عوامل داخلی مذکور که به کمک انگلستان در این فتنه نقش آفرینی می کنند بدون کمک عوامل نفوذی در ارگان های نظام همانند وزارت اطلاعات ، نیروی انتظامی و ... نمی توانند به موفقیت های مقطعی دست پیدا کنند و بنابراین کمک های عناصر خود فروخته زمینه را برای فعالیت عناصر خارجی را فراهم می کند.
روانبخش افزود: حقیقت دیگری که فیلم قلاده های طلا بیان می دارد در خصوص کشته سازی ها در حوادث سال 88 بود که نقش عوامل دشمن در این کشته سازی ها به خوبی نشان داده می شود و همان که امام خمینی می فرمودند که منافقین خودشان کشته درست می کنند و یا فیلم از شکنجه هایشان تهیه می کنند و برای مظلوم نمایی این کشتار و شکنجه ها را به نظام اسلامی نسبت می دهند و این امر در این فیلم به خوبی به تصویر کشیده شده است.
دبیر سیاسی هفتنه نامه پرتو اظهار داشت: نکته ی دیگری که در این فیلم به درستی نشان داده شده است نقش خانواده آقای هاشمی در حوادث فتنه 88 می باشد که خود آقای هاشمی با نامه سرگشاده اش و خانواده ایشان، همسر آقای هاشمی و فائزه هاشمی در این فتنه نقش داشتند و حتی متروی تهران که در آن زمان توسط یکی از فرزندان آقای هاشمی اداره می شود نقش خوبی را برای اغتشاشگران ایفا می کند که در فیلم نیز به تصویر کشیده شده است.
وی گفت: البته حقیقت فتنه را نمی توان در یک فیلم سینمایی کاملا به تصویر کشید و نیاز به دها و صدها ساعت تولید فیلم دارد ولی با توجه به تهیه تنها یک اثر در خصوص فتنه 88 بهتر بود از زمینه های پیشین این فتنه هم چیزی به میان می آمد. در این فیلم عناصر وزارت اطلاعات به دنبال دستگیری عاملان نفوذی و عوامل بیگانه هستند ولی عناصر داخلی که پیدا و هویدا هستند همانند کسانی که فرمان حمله را صادر می کنند کسی به سراغ آنها نمی رود و برخوردی با آنها صورت نمی گیرد و در واقع عوامل اصلی داخلی فتنه را رها کرده و عوامل اجرایی درجه چندم را دنبال می کنند.
روانبخش در ادامه بیان داشت: حقیقت دیگری که در این فیلم به تصویر کشیده شده است نافذ بودن کلام رهبری در آحاد مردم ایران و همچنین با اهمیت بودن ترس دشمن از نفوذ کلام رهبر انقلاب در بین مردم ایران می باشد. حتی درگیری هایی که بین اعضای خانواده ها بر سر مسائل و حوادث انتخابات سال 88 به وجود آمده است با سخنان فصل الخطاب رهبری معظم پایان می پذیرد.
عضو شورای مرکزی جبهه پایداری با توجه به کمبود فیلم های سینمایی با محوریت موضوع انقلاب اسلامی افزود: در عصه سینما افراد کمی را می توان یافت که دغدغه هایشان متناسب با دغدغه های انقلاب باشد و حتی نیروهای انقلابی هم که به این عرصه ورود پیدا می کنند چندان مورد حمایت مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد واقع نمی شوند و لذا می بینیم با گذشت سال ها از جنگ هنوز در ساخت فیلم هایی با موضوع دفاع مقدس دچار کاستی های فراوانی هستیم.
وی گفت: پول های هنگفتی که وزارت ارشاد هزینه می کند در حمایت از فیلم های سینمایی باید در جهت حمایت از فیلم های تاثیر گذار و با محتوا باشد نه اینکه مروج پوچی و نا امیدی باشد.
قاسم روان بخش در ادامه سخنانش اظهار داشت: جبهه پایداری انقلاب اسلامی زمانی که گفتمان انقلاب اسلامی را مطرح می کند شعار نمی دهد بلکه هدف دارد در حوزه های مختلف با این گفتمان ورود پیدا کند و از امکاناتی که در کشور وجود دارد در جهت ترویج این گفتمان تلاش شود و مردم هم دوستدار این گفتمان هستند و مردم بر گفتمان امام و انقلاب پایداراند. حضور نمایندگان آرمانگرا انشاء الله می تواند در مجلس حرکت های جدی را در خصوص ترویج این گفتمان در عرصه فرهنگ و هنر صورت دهد.
گفتگوی سایت رجانیوز با ابوالقاسم طالبی(قسمت هشتم-پایانی)
من از بچههای شورای اکران انتظارات بیشتری داشتم؛ ولی خب آنها هم برای خود محدودیتهایی دارند. ما در اکران خیلی اذیت شدیم. ما هر روز برای اکران یک مسئلهای داشتیم و مدام ما را به این و آن ارجاع میدادند. مثلاً به ما میگفتند شما به این دلیل فقط میتوانید با فلانی کار کنید و قرارداد ببندید . ما هم گفتیم ما با ایشان نمیتوانیم کار کنیم .
منظورتان دفتر پخش فیلم است؟
بله! ما قبول نکردیم و گفتند خب پس اگر می توانید خودتان یک دفتر پخش بزنید. آقای خزائی هم قبول کرد. مجدداً گفتند نمیشود. بالاخره ما رفتیم حوزهی هنری و اینها قبول کردند و الان هم دارند زحمت میکشند. آقای سرتیپی هم لطف کردند و اطلاعاتی را که داشتند، در اختیار مسئولین پخش حوزه قرار دادند و این دوستان را کمک کردند. البته به دلیل همین ماجراها، کار کپیها دیر شروع شد و چون لابراتورها در آستانهی تعطیلی بودند، ما هنوز هم در برخی شهرها مثل کرمان کپی نداریم و از این بابت ضربه خوردیم.
دشمن را زیاد نباید تحویل گرفت
واکنش رسانههای سینمایی و فرهنگی چطور؟
من تا پایان اکران فیلمهایم هیچ نقدی را نمیخوانم. چون اگر کسی بخواهد مرا راهنمایی کند، راهنمایی او برای فیلمهای بعدی من کارگشاست. اگر هم کسی بخواهد عصبانیم کند، ترجیح میدهم بعد از پایان اکران این اتفاق بیفتد.
شبکههای فارسی زبان خارجی چطور؟ چون در این چند روزه کلی میزگرد و ویژه برنامه دربارهی «قلادههای طلا» گذاشتهاند...
نظر این گروه اصلاً برای من اهمیتی ندارد. ماهواره هم ندارم که برنامهی اینها را ببینم. اصلاً این شبکهها برای من وجود ندارند. البته یک سری از اینها ایرانیهایی هستند که به خارج از کشور رفتهاند و باید گزارش کار بدهند و کاسبی کنند و زندگی خود را بچرخانند. از این جهت خوشحالم که میتوانند به وسیلهی فیلم من و فحش دادن به آن زندگیشان را اداره کنند. خلاصه اینکه نباید دشمن را زیاد تحویل گرفت.
ماجراهای پیرامون «گشت ارشاد» به ضرر فیلمم بود
پیشبینی استقبال به این خوبی و گستردگی را از فیلمتان داشتید؟
به هر حال اگر زحمت بکشید، زحمت شما بدون اجر باقی نمیماند. اجر آن را هم در درجهی اول خدا باید بدهد؛ که اگر اخلاص باشد، میدهد. بعد هم مردم باید فیلم را ببینند. حالا که فعلاً مردم استقبال خوبی کردهاند. من هیچ فیلمی را نداشتم که اکران بشود و از ان استقبال خوبی نشود. دوتا فیلمم که اصلا اکران نشد. «آقای رئیس جمهور» هم که هفت روز اکران شد. اما «ویرانگر» و «دستهای خالی» که اکران شدند، فروش مناسبی داشتند. سریال «به کجا چنین شتابان» هم که رکورد مخاطب در شبکهی پنج را هنوز هم دارد؛ در بین سریالهای خانوادگی شبکههای دیگر هم تقریباً جز رکوردداران است؛ مگر اینکه پای عشقهای مثلثی و مسائل مد روز در میان باشد. سعی کردم در فیلمهایم مسائلی مثل عشقهای مثلثی و امثال اینها نباشد و مخاطبم را بیشتر به فکر و اندیشه وادارم تا اینکه فقط او را سرگرم کرده باشم. البته تفریح و سرگرمی هم در سینما مهم است؛ اما همه چیز نیست.
مسائلی که برای دو فیلم «خصوصی» و «گشت ارشاد» پیش آمد و اینکه گفته میشود که این دو فیلم از اکران نوروزی حذف شدهاند، به نفع «قلادههای طلا» تمام شد یا به ضرر فیلم؟
واقعاً به ضرر فیلم تمام شد و روی فروش فیلم ما تأثیر گذاشته است و در تهران فروش فیلم پایین آمده است. چرا که فیلم ما با فیلم آقای سهیلی سرریز داشت و اگر کسی میآمد برای دیدن «قلادههای طلا» و بلیط گیرش نمیآمد، به دیدن فیلم «گشت ارشاد» میرفت و برعکس.
چند سطر پایانی مربوط به سایر مسائل بود که در صورت تمایل از سایت رجانیوز مطالعه فرمائید.پایان
گفتگوی سایت رجا نیوز با ابوالقاسم طالبی(قسمت هفتم)
این عده که این انتقاد را میکنند، خیلی به عامل داخلی محوریت میدهند. ببینید شروع ممکن است دست کسی باشد و جرقهی اول را او بزند، اما احتمال دارد که در ادامه کار از دستش در برود. خب ما میدیدیم که اینها قبل از این وقایع هم کار خودشان را میکردند. به طور کلی به نظر من این یک مجموعه بوده و اینها هم جزیی از آن. اینکه آقایان موسوی و کروبی و رضایی و احمدینژاد چقدر مقصر بودهاند، هر کدام خودش یک فیلم است. متأسفانه برخی فکر میکنند که در این فیلم همهی حقایق سال 88 باید گفته میشده. خب هشت ماه این مملکت وضعیت عادی نداشته و بزرگترین واقعهی بعد از جنگ اتفاق افتاده که نزدیک بوده اصل نظام را به خطر بیندازد، همهی این وقایع را که نمیشود در یک فیلم خلاصه کرد.
مریلا زارعی گفت من انگیزهی شما را ندارم!
این که در مصاحبهها زیاد میگویید که فلان ماجرا خودش یک فیلم است، به معنای این نیست که این فیلمها را خودتان میخواهید بسازید؟
نه! این وقایع سال 88 مثل یک جریان است که باید مدام در مورد آن فیلم ساخته شود. درست مثل جنگ. شما که نمیتوانید در یک فیلم دفاع مقدس، به تمام عملیات، پیروزیها و شکستها و وقایع دیگر بپردازید.
دربارهی پروسهی انتخاب بازیگر «قلاده های طلا» حرف و حدیث زیاد بود. مثلاً اینکه خانم «مریلا زارعی» قرارداد بست و بعد قراردادش را کنسل کرد و رفت...
خانم زارعی بعد از خواندن سناریو، با ما قرارداد بست و چند ماهی هم سر قراردادش بود و حتی بخشی از مبلغ قرارداد را هم گرفت. در این میان سفر انگلیس رفت و ... خب نتوانست فشار فاشیستها را تحمل کند و آمد و گفت که من انگیزهی شما را ندارم و نمیتوانم که در مقابل این فشارها مقاومت کنم.
کاری نداشته باشید تا بفهمند که هیچی نیستند!
بقیهی بازیگرها چطور؟ در مورد آنها هم اعمال فشار از طریق این به قول شما فاشیستها مطرح بود؟
ببینید به همه فشار آوردند. چون فاشیستها فکر میکنند که هر کاری که دلخواه آنان است، دیگران هم باید انجام دهند و هر فیلمی که آنها میخواهند باید ساختهشود و برعکس. البته خیلی از آدمهای معروفشان هم جلو نمیآمد و مثلاً یکی از کسانی که ما را اذیت میکرد یک دائم الخمر بود که انتظار داشت ما با او برخورد بکنیم. من هم به دستیارانم گفتم که به او کاری نداشته باشید تا اینها متوجه شوند که هیچی نیستند.
داوودآبادی را به این دلیل انتخاب کردم
انتخاب آقای «حمید داوود آبادی» و یا «عباس شوقی» برای بازی در نقشهای فرعی فیلم، به خاطر کمبود بازیگر بود یا اینکه علت دیگری داشت؟
آقای شوقی که سابقهی بازیگری دارد و قبلاً در «اشک سرما» و دهها فیلم دیگر هم بازی کرده بود. این نقش را هم خودش انتخاب کرد و من هم دیدم که خوب است و اتفاقاً خوب هم بازی کرد. اما چون تخصص اصلی او در جلوههای ویژه است، خیلی به بازیگری اهمیت نمیدهد.
آقای داوودآبادی را هم خودم انتخاب کردم. چون میخواستم که یکی از بچههای دفاع مقدس که در آن زمان در جنگ بوده و شناسهی دفاع مقدسی دارد، در این پایگاه بسیج حضور داشته باشد تا پیوند بین این بسیج و بسیج دوران دفاع مقدس را نشان دهم. آقای داوودآبادی یک بسیجی شناخته شدهی اهل قلم، یک جانباز و ایثارگر و فرد بسیار شاخص و قابل احترامی است. من از ایشان خواهش کردم که در این قضیه به ما کمک کند و ایشان هم قبول کردند تا ما بر خلاف بسیاری از فیلمها که میخواهند نشان دهند، بسیجی خوب، بسیجی شهید شده است، ثابت کنیم که این طور نیست.
هنوز هم در برخی شهرها کپی نداریم!
آقای طالبی! حدود دو هفته از اکران «قلادههای طلا» میگذرد. جدا از استقبال مردمی، واکنش جامعهی سینمایی به فیلم چطور بوده است؟
گفتگوی سایت رجانیوز با ابوالقاسم طالبی(قسمت ششم)
یکی دیگر از بخشهای درخشان فیلم، راهپیمایی 25 خرداد بود و تأکید چندباره بر اینکه اینها هم مردم بودند. یعنی خیلی خوب مردم را از ضدانقلاب جدا کردهاید. جالب آنکه برای اولین بار تصویر هلیکوپتری این راهپیمایی در فیلم شما دیده شد. چرا این سکانس را گذاشتید؟
این اتفاق افتاده بود. قرار است که من همه چیز را بگویم. قرار نیست یک چیز را بگویم و یک چیز را نگویم. من همه اتفاقات را با تاریخ و ساعت میگویم، حتی میگویم چه ساعتی سنگ زدند، چه ساعتی راهپیمایی شروع شد، چه ساعتی راهپیمایی تمام شد. میتوانستم یک راهپیمایی بگذارم با 200 نفر و سکوت، ولی باید میگفتم که چنین راهپیمایی در تهران راه افتاد. عدهای گفتند 200 هزار نفر، یک عده گفتند600 هزار نفر و حتی یک میلیون و امثال آن هم شنیده شد. خب من باید میگفتم که چنین چیزی بوده و اتفاق افتاده. آن تصویر هوایی از تظاهرات 25 خرداد را هم کار کردم تا بگویم اگر شما تصویر هوایی آن را ندارید، من آن را هم به شما میدهم که نخواهید بروید 22 بهمن را بردارید و پرچمش را سبز کنید و قلابی کار کنید! این تصویر واقعیاش. ولی باید بفهمیم اینها چه کسانی بودند. ضد انقلاب که سکوت نمیکند. او آن قدر کینه دارد که چنین موقعیتی را از دست نمیدهد و حمله میکند، پس معلوم است که اینها ضد انقلاب نیستند. به اینها گفتهاند تقلب شده، باور کرده و آمدهاند از جمهوریتشان دفاع کنند تمام! این را باید بگوییم و تازه باید بگوییم که غیرت دارند، چون کسانی که برای دفاع از جمهوریت خودشان به خیابان میآیند و حاضرند صدمه ببینند، آدمهای غیوری هستند و خیلی بهتر از آدمهایی هستند که توی خانه مینشینند و هر اتفاقی که افتاد، برایشان فرقی نمیکند.
آدمهای غیوری که به مرور هم تعدادشان کم شد.
بله! بیست و پنجم که اتفاق افتاد، در بیست ششم و بیست و هفتم و بیست و هشتم هنوز یک مقدار درگیری بود. بیست و نهم «مقام معظم رهبری» خطبه خواندند و دیگر اینها از حالت صد هزارتایی و دویست هزارتایی افتادند و شدند جمعهای پنج، شش هزار نفری و در پنج نقطهی تهران تجمع کردند. حداکثر دیگر میشدند 10 هزار نفر. هر چه هم که قضایا جلوتر رفت، یعنی بعد از قتل «ندا آقاسلطان» و اتفاقاتی که افتاد و قصهی «سعیده پورآقایی» و «عاطفه امام» و بعد هم «ترانه موسوی» و کهریزک و ... معترضین به تدریج کمتر شدند.
و رسیدند به 13 آبان و...
نماز آقای هاشمی، 13 آبان، 16 آذر، روز قدس. در آن روز من خودم شاهد بودم که کل جمعیت کسانی که شعارهای هنجارشکنانه و براندازانه میدادند، به جرئت میتوانم بگویم هفت، هشت هزار نفر بود که به آقای هاشمی فحش هم میدادند و میگفتند هاشمی سکوت کنی خائنی! بعد اتفاقات دیگری رخ داد تا رسید به قصهی پاره کردن عکس «حضرت امام (ره)» و تاسوعا و عاشورا و 9 دی و 22 بهمن که اینها را باید یک نفر پیدا شود و هی فیلم بسازد. برای هر قصهای یک فیلم. مثلاً قصهی «سعیده پورآقائی» واقعاً یک فیلم سینمایی است. «عاطفه امام» همین طور، آن پسری که13 سال داشت و مال ساوه بود. اینها خودش همه یک فیلم است.
کار از دست عامل داخلی در رفت!
برگردیم به فیلم. چرا بعد از مشخص شدن هویت فرد نفوذی در انتهای فیلم، اصلاً به اینکه به چه علت و چطور او جاسوس شده و انگیزهاش چه بوده، نپرداختهاید؟ فکر نمیکنید که شخصیت پردازی او ناقص است؟
ببینید فیلم من دربارهی فتنه است و نه دربارهی این فرد جاسوس. یک موقع است که ما دربارهی چگونگی جاسوس شدن یک فرد صحبت میکنیم. خب در این صورت باید بیاییم و قضیه را کاملاً واکاوی کنیم. اما اینجا که این طور نیست. البته یک اشارههایی هم در فیلم به سفرهای خارجی او وجود دارد که تمام کشورهای خارجی را برای بچهدار شدن رفتهاند و قاعدتاً همانجا جذب شده است. اما به هر حال محوریت فیلم من یک شخص نیست؛ بلکه وقایع سال 88 است. شخصیت پردازی ما در این حد است که خانوادهی این فرد را نشان میدهیم و اینکه او به زودی صاحب بچه خواهد شد؛ اما خداوند این بچه را از او میگیرد.
یکی دیگر از انتقاداتی که به فیلم میشود این است که چرا نقش عامل داخلی (سران فتنه) را در این فیلم کمرنگ نشان دادهاید و محوریت کار با دشمن خارجی است؟
حضرت آقا یک بار فرمودند که ساده نباشید. قصه این طور نیست که دو نفر از داخل بر علیه نظام اقدام کنند و باقی ماجرا. ببینید این سران فتنه فکر میکردند که کار کاملاً در کنترل خودشان است؛ اما کار از دست اینها در رفت. من بعید میدانم که مثلاً این عوامل داخلی میخواستند به بسیج با نقشهی قبلی حمله کنند وآن را خلع سلاح کنند.