نگاهی به ماهیت بنیامیه و آل ابوسفیان
از جمله خاندانی که در زیارت عاشورا مورد لعن و نفرین خاندان پیامبر(ص) قرار گرفتهاند بنیامیه و آلابیسفیان هستند.
براساس پیشینه تاریخی، هویت فردی و اجتماعی بنیامیه و تقابل با اسلام و به شهادت رساندن مسلمانان و اهلبیت(ع) تحقیر مقدسات، ظلم و جور علیه انسانهای بیگناه... و در کارنامه اعمال بنیامیه به وفور مشاهده میشود.
«و لعنالله بنیامیه قاطبة»
بنیامیه چه کسانی بودند؟
بنیامیه خاندانی هستند که در دوران حکومت خود، لطمات بسیاری بر اسلام و مسلمین وارد ساختند و از هیچگونه ظلم و ستمی بر اهلبیت (ع) و شیعیان آنها دریغ نورزیدند.
در تفاسیر شیعه و سنی ذیل آیه شریفه: « وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآَنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا»1 آمده است: پیامبر(ص) در خواب دیدند که بنیامیه بر منبر ایشان همچون بوزینهها جست و خیز میکنند پیامبر(ص) از آن امر محزون گشتند و فرمودند: این بهره ایشان از دنیاست، به سبب اسلامی که به ظاهر اختیار کردند و در آخرت نصیبی جز آتش دوزخ نخواهند داشت. نقل شده است که پس از این واقعه دیگر کسی لبخند بر صورت پیامبر ندید تا ایشان از دنیا رفتند.2
پیامبر(ص) درباره بنیامیه چنین میگویند: اول کسی که سنت مرا تغییر میدهد مردی از بنیامیه است.3
وقتی از امام حسین(ع) درباره بنیامیه سوال کردند ایشان فرمودند: ما و آنان دو دشمنی هستیم که نزاعمان بر سرمساله خداست.4
بنیامیه پس از رحلت پیامبر(ص) در حدود نود سال خلافت کردند و در این مدت یکی پس از دیگری ظلمها و ستمهای بیشماری بر اهل بیت(ع) و شیعیان وارد ساختند.
از خلفای این شجره معلونه میتوان به معاویه، یزید، مروان، عبدالملک، ولید، سلیمان، عمربن عبدالعزیز، هشام و... نام برد.
صاحب کتاب مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم5 در باب تکالیف مومنین در عصر غیبت بر مداومت لعن بنیامیه اشاره مینمایند و به روایتی از امام محمد باقر(ع) اشاره میکنند که ایشان فرمودند: هر گاه نماز واجبی را به پایان بردی، جز با لعنت کردن بر بنیامیه از جای خود حرکت مکن.6
*آل ابی سفیان
اَللهُمَ الْعَنْ أباسُفْیانَ
با آغاز بعثت پیامبر (ص) موج مخالفت با ایشان نیز آغاز گردید. یکی از اصلیترین سردستههای مخالفین، ابوسفیان بود که جنگهای بسیاری را نیز علیه پیامبر رهبری کرد. در جریان فتح مکه بسیاری از مردم و از جمله خاندان ابوسفیان و خاندان بنیامیه میپنداشتند که پیامبر انتقام تمام دشمنیهای این چند ساله را از آنها خواهد گرفت. اما پیامبر رحمتللعالمین (ص) نه تنها از آنها انتقام نگرفت، بلکه خانه ابوسفیان را محل امن قرار داد، شاید با این لطف و مرحمت پیامبر، ابوسفیان دست از عداوت و دشمنی خود بردارد. ابوسفیان پس از این واقعه و از روی نفاق و دورویی، به ظاهر مسلمان شد، ولی هیچگاه دست از دشمنی با خاندان رسالت برنداشت.
دودمان ابوسفیان مشرک بودند و درگیری و مبارزه آنها با اساس اسلام؛ عامل لعن آنها در این زیارت است. پیامبر(ص) در مورد این شجره ملعونه فرموده بودند:«الخِلافَةُ مُحَرَّمَةُ عَلی آلِ اَبی سُفیان» خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.7
پس از اینکه عثمان به عنوان خلیفه سوم مسلمین انتخاب گردید، ابوسفیان در جمع خاندان بنیامیه چنین گفت: من در این مدت در آرزوی چنین روزی بودم. حال که قدرت به دست خاندان امیه افتاده است، سعی کنید که از آن به خوبی محافظت کنید و آن را بین خودتان موروثی نمایید. این سلطنت است نه چیز دیگر، من به بهشت و جهنمی باور ندارم.8
شرک و نفاق و دشمنی ظاهری و مخفیانه این خاندان به حدی بود که به راستی مصداق بارز شجره ملعونه در قرآن کریم قرار گرفتند و شایسته لعن ابدی بودند.
1- الاسراء 60
2- بحارالانوار، ج 31 ص514
3- ان اول من یبدل سنتی رجل من بنیامیه، شرح الاخبار فی فضایل ائمهالاطهار(ع) ج2، ص156.
4- انا و هم الخصمان الذان اختصما فی ربهم. حیاة الامام الحسین بن علی (ع)، ج2 ص234.
5- این کتاب به فرموده حضرت صاحبالامر(عج) به دست آیتالله سید محمد تقی موسوی اصفهانی نگاشته گردیده است.
6- مکیال المکارم، ج2 ص472، تهذیب، ج2 ص109؛ ح 179.
7- بحارالانوار، ج 44 (ص) 326؛ عوالم العلوم، ج 17 (ص) 175.
8- استیعاب،ج2ص690.
منبع:www.598.ir
چرا دشمن از هجوم به علامه خسته نمیشود؟! مستندی از هجوم و شکست دشمن در دافعه و جاذبه آیتالله مصباح یزدی
تیمور علیعسگری، مشاور پارلمانی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت اخیراً طی یادداشتی در یک روزنامه با طرح مسئله خوارج و بحث استبداد عوام" که قبلاً نیز توسط آیتالله هاشمی بهرمانی مورد اشاره قرار گرفته بود، با بیان اینکه عامیان بی عقل و شعور مربوط به اردوگاه عوامی استبداد عوامی است که پذیرای حق و حقانیت نیست، می نویسد: در سالهای اخیر و در مقطع التهاب سیاسی پیش آمده در کشور به وسیله سرحلقههای جریان تحجر و مخالفان تفکر امام خمینی بازسازی و به جریان افتاد؛ نفوذ فرهنگی آنان در حوزه و مراکز فرهنگی حساس دیگر، بسط پیدا نمود و طرح مطالبات دینی در شکل افراطی، التهابات اخیر را سبب شد.
علیعسگری در بخش دیگری از این یادداشت نیز که تلویحا به علامه مصباح یزدی اشاره دارد، مینویسد: نوع رفتار و شکل موضع گیری حضرات انقلابی نما که خود را صاحب بصیرت دینی دائمی می دانند، ثابت کننده این مطلب است که آنها حسرت ولایت دوران شاه را در سر می پروانند.
مشاور پارلمانی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت در انتها می نویسد: روزی احمدی نژاد را برای ایجاد التهاب و تخریب، مائده آسمانی معرفی می کنند و جهت پیروزی قهری و کامل او توصیه به دعا و روزه و نذری می کنند... و روزی او را در دام جریان انحرافی دیده و اسیر سحر ساحران می دانند.
به گزارش مشرق، تحلیلگران معتقدند که تیغ تند انتقادات شخص علیعسگری سکهایست که دو رو دارد.
یک روی این سکه، پرونده دامنهدار "کوبش شخصیتی و اعتقادی علامه مصباح یزدی" و روی دیگر یا رویهی اصلی سکه نیز "تخریب ساحت اسلام ناب محمدی با ترویج اسلام سکولاریزه" است.
پروندهای که سراغ آن را باید در حوالی سال 1378 و در دوران دولت اصلاحطلبان گرفت. سالهایی که اصلاحطلبان در ابتدا با جلوه دادن رویهی دیگری از اسلام شیعی با محتوای تلویحی "اسلام منهای احکام فقهی"؛ گامهایی را در جهت سکولاریزه کردن عقاید انقلاب اسلامی برمیداشتند.
هدف واضح این اقدام نیز که صریحا از مبانی تفکرات امام و عاشورا تبرّی میجست؛ ایجاد تفرقه در عقاید تشیع و جا زدن اسلامی به جای اسلام ناب محمدی بود که در صحبتهای امثال کدیور، مهاجرانی، عبدالکریم سروش، بشیریه و امثالهم ترویج میشد.
اسلامی که اصراری به اجرای احکام فقهیاش ندارد، درباره حکم قصاص احکام صریحی نداده است، نگاه متسامحانه و متساهلانهای به مسئله حجاب دارد، با استکبار جهانی نه سر محاجّه و مقاومت و جنگ که سر صلح دارد و ...
اصلاحطلبان در ادامه این راهبرد که فازهای سیاسی و فرهنگی آن را برخی چهرههای اصلاح طلب مدیریت میکردند اما به یک سد بزرگ برخوردند.
*سد محکمی به نام علامه مصباح یزدی
آیتالله مصباح همواره با روشنگریهای خود که در قالب سخنرانیها، کتابها، مناظرهها و تربیت شاگردانی که مورد تقدیر مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته بودند، جلوهگر میشد؛ سبب آن شده بود که اصلاحطلبان نتوانند در تهیسازی اسلام ناب محمدی در جمهوری اسلامی ایران موفق عمل کنند.
و این رخدادها سبب ساز کلید خوردن پروژه تخریب علامه شد.
در واقع، او میبایست حذف میشد تا کسی نتواند از مبانی اصیل اسلام ناب در ساحت انقلاب اسلامی ایرا دفاع کند و در ادامه نیز هیچکس را یارای تطبیق نگاه شیعی و انقلابی با مسائل روز از قبیل فرهنگ، سیاست و اقتصاد را نباشد.
اصلاحطلبان زخم خورده از تئوری "قلم بدستهای مزدور" علامه مصباح و یا مناظرههای او با عبدالکریم سروش در ابتدای دهه 60؛ در آن مقطع به سمت و سوهایی اشاره میکردند که علامه مصباح یزدی و روشنگریهای بصیرانه ایشان را مساوی با تحجر، انسداد فکری و بنیادگرایی سلفی میخواند. (نقشهای که بعدها نیز از سوی مصطفی تاجزاده ادامه یافت)
آنها به این مسئله نیز بسنده نکرده و در ادامه پروژه ترور شخصیتی آیتالله مصباح، کار را به جایی رساندند که کاریکاتوری توهین آمیز نسبت به علامه مصباح یزدی منتشر شد.
ماجرایی که با تجمع طلاب حوزه علمیه و اعتراض شدیداللحن به مهاجرانی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی همراه شد و دست آخر نیز به گفته حجتالاسلام ذوالنور، با پیغام "مالکها برگردید"! مقام معظم رهبری به طلاب حاضر، تجمع پایان یافت.
*ورود با صلابت مقام معظم رهبری برای حمایت از علامه مصباح
مقام معظم رهبری همواره حمایتهای صریحی را از علامه مصباح یزدی به عمل آوردهاند.
معظمله در مقطعی درباره ایشان فرمودند: "یک نفر مثل آقای مصباح یزدی مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرد. حرف رسا و منطق قوی و مستحکم هرجایی باشد آنجا را دشمن زود تشخیص میدهد. با مرحوم شهید مطهری هم همینجور برخورد کردند."
و یا در مقطع دیگری فرمودند:
" بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقاى مصباح را مىشناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام ارادت قلبى دارم. اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلإ آن عزیزان را در زمان ما پر مىکند."
*واگذاری پروسه تبلیغ اسلام تقلبی از اصلاحطلبان به حلقه انحراف
به گزارش مشرق، نیرنگ شومی که در ابتدا به آن اشاره شد اما در سالهای بعد نیز در قالبهای مختلفی ادامه یافت. قالبهای مختلفی که البته باز هم در چنگال روشنگریهای بصیرانه علامه مصباح یزدی و تنی چند از شاگردان ایشان گرفتار میآمدند و مضمحل میشدند.
اینبار نیز علاوه بر مجسمههای مومیایی شده اصلاحاتگران؛ حلقه انحرافی نیز به عرصه آمد و با تبلیغ تفکرات غلط خود، اسلامی را بر سر دست گرفت که با مبانی فقهی شیعه میانهای نداشت، عقاید غلطی را پیرامون ظهور مهدی منتظر (عج) ترویج میکرد و در مقابل ولایت نیز میایستاد.
حلقه انحراف نیز اما به سدّ بصیرتافزای علامه برخورد کرد و طرح مفهوم مشهور خطرناکتر بودن انحراف از فتنه توسط آیتالله مصباح یزدی، بنیاد منحرفین را بر باد داد.
و البته این همه ماجرا نبود.
طی سالهای اخیر تحرکاتی از سوی جبهه اصلاحات و یا نزدیکان آنها در کنار حلقه انحراف دیده میشود که هدف اصلی آن عمل به راهبرد آبا و اجدادی تنی چند از اصلاحاتگران یعنی "تهی سازی مفهومی اسلام ناب محمدی" و سکولاریزه کردن است.
* درباره علامه مصباح چه گفتند؟!؛ از تاج زاده تا روزنامه جمهوری اسلامی
در همین زمینه میتوان به گفتههایی که مصطفی تاجزاده اخیراً آنها را در گفتوگو با سایت ضد انقلاب کلمه پیرامون علامه مصباح یزدی بیان داشته است نیز اشاره کرد. او در این زمینه با ادامه خط اشاره شده در سال 78 میگوید:
" البته از معتقدان اسلام سلفی – مصباحی انتظار ندارم که از نظریات و طرح های اصلاحی استقبال کنند و آن را بدعت ضدانقلابی و ضدنظام نخوانند
او همچنین در مقطعی دیگر نیز با حمله به ساحت علامه مصباح یزدی و شاگردان ایشان، با طرح یک سخن بیاساس میگوید:
"آقای مهدوی کنی که نامزدیاش برای ریاست مجلس خبرگان باعث شده بود که آقای هاشمی از این سمت کناره گیری کند، به همراه دوستانش در انتخابات مجلس نهم توسط آقای مصباح و شاگردانش بی اعتبار شدند."
و یا روزنامه جمهوری نیز بعنوان یک رسانه نزدیک به اصلاحطلبان و آیتالله هاشمی بهرمانی چندی قبل طی یادداشتی با انتقادات از مواضع نظری آیتالله مصباح یزدی در دفاع از مفهوم ولایت فقیه، نوشت:
"اینکه عالمی محترم و استادی سرشناس، مثلا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را بدون امضای ولی فقیه، به صراحت کاغذپارهای بیش نداند! و یا ... اینک به هر دلیل، مثلا به خاطر تبدّل رأی، ولیّ فقیه را مافوق قانون و اختیارات را مطلق بداند، مطلبی است که میتوان با لحاظ برخی امور، امری طبیعی شمرد و در جای دیگر هم به بررسی آن پرداخت، اما آیا به کار بردن تعابیری چون "تالی تلو معصوم” برای اشخاص محترم دیگر، هرچند هم در نظر ما بزرگ باشند، ایجاد پرسش درباره مقامات حضرات معصومان (ع) نمیکند؟ آیا گفته چند روز پیش این استاد محترم، بنابر نقل "خبرگزاری فارس” و دیگر رسانهها، که "باید توجه داشت همانند مقام معظم رهبری (را) به هیچ عنوان نمیتوان بر روی زمین و آسمانها پیدا کرد، چرا که ایشان نمونه برجستهای از ائمه اطهار (ع) و اجدادشان است و یا این جمله که تنها کسی که میتوان به آنها (=انبیای الهی) تشبیه کرد امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری است، اگر به ظاهر جملات اخذ شود، قابل قبول و درست است؟ و به مصلحت و منطبق بر اعتقادات جامعه ما میباشد؟"
در همین زمینه اشارهای به یکی از گزارشهای سایت ضد انقلاب جرس نیز ضروری مینماید که از قول یک فعال فتنه در مقطعی نوشت: "تقصیر از خود ماست. برای چه آیت الله منتظری سالها در حبس بود؟ برای چه الان میرحسین موسوی همسرش و کروبی که از مهره های اصلی امام بودند الان باید در حبس باشند؟ و مصباح یزدی و ... که اصلا پا در انقلاب نگذاشتند و مهره های شاه بودند الان تئوریسینهای انقلاب می شوند و تمام مهره های انقلاب می شوند ضد انقلاب!...؟"
*آنچه علامه مصباح به دفاع از آنها پرداخته است
به گزارش مشرق، نکته اساسی در تمام گفتهها و نوشتههای اشاره شده، حمله به محلهایی است که تفکرات آیتالله مصباح یزدی برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مقابل آنها حصون حصین ایجاد کرده است.
نقاطی همچون جایگاه شامخ ولایت فقیه، حضور تکلیف گرایانه در عرصه سیاست دینی و دفاع اصیل و روشمند از مبانی فکری انقلاب اسلامی امام روحالله(ره).
این در حالی است که تحجر خواندن طرح مسائل بنیادی در ساحت اسلام ناب، تندروی خواندن حرکات مذهبی بصیرانه در سطح جامعه اسلامی ایران، خوارج خواندن حامیان مفهوم دولت اسلامی، طرح جداسازی رهبری معنوی از رهبری سیاسی، پوپولیستی خواندن حرکتهای سیاسی و مذهبی مردم ایران و ... در یک کلام قدمهایی هستند که تماما قصد دارند کارخانههای تولید فکر برای دفاع از انقلاب اسلامی را به ویژه در ساحت علامه مظلوم مصباح یزدی به تاراج بکشانند و به گفته استاد حسن رحیمپور ازغدی تقلا میکنند تا اگر بتوانند در سایه تخریب چهرههای فکری انقلاب اسلامی؛ "بر روی لبهای انقلاب ماتیک بمالند."
*ادامه پروژه ترویج اسلام سکولاریزه
اخیراً مشاهده شد که در ادامه گامگذاری در این پروژه شوم و سکولاریزه کردن اسلام شیعی؛ از جانب برخی چهرههای منتسب به بیت امام راحل مسئله "چادر" بعنوان حجاب برتر تقبیح شد.
در برخی رسانههای اصلاحطلب نیز دیده شده که حرکتهایی انتقادی نسبت به مبانی مجازات اسلامی و تقسیم بندی رهبری جامعه اسلامی به رهبری معنوی و رهبری سیاسی صورت گرفته است.
عدهای نیز تلاش میکنند تا با جااندازی ضرورت گفتگوی ایران با آمریکا و پشت پا زنی به تاکیدات معمار کبیر جمهوری اسلامی ایران، ماهیت استکباری و صهیونیستی کاخ سفید را در نظر مردم مسلمان ایران کمرنگ کنند.
چندی قبل بود که یکی از چهرههای سیاسی کشور در همین زمینه اعتراف کرد که برای برقراری رابطه با آمریکا و گفتگو با مقامات ایالات متحده، تلاشهایی را انجام داده است.
*و حملات علیه اسلام ناب با حمله به علامه مصباح یزدی به اوج میرسد
نقطه سرجمع این حملات را نیز میتوان در حرکت اخیری دید که در قالب نوشته تیمور علیعسگری و در یک رسانه اصلاحطلب برای حمله به علامه مصباح یزدی دنبال شد.
او اگرچه در سراسر نوشته خود هیچ نامی از علامه مصباح به میان نیاورد اما ناگفته پیداست که سمت اشارهی کنایههای ژورنالیستی علیعسگری کسی نیست جز علامه مصباح یزدی.
در واقع علیعسگری، بعنوان چهرهای نزدیک به آیتالله هاشمی بهرمانی سمت و سویی را آماج حملات خود قرار داده است که طی فراز و نشیب سخت سالهای انقلاب به دفاع از مبانی فکری و فقهی اسلام ناب محمدی و انقلاب اسلامی شهره بوده است.
*معانی خاص حمله به پشتوانههای فکری انقلاب اسلامی
ماجرای توهین به علامه مصباح یزدی نشانه وقوع توطئههای خطرناکی است.
توطئههای خطرناکی که شاید بتوان عقبهای بیست و چند ساله را برای آنها در نظر گرفت.
حسین صفارهرندی در همین زمینه به دوران ابتدای ولایت امر حضرت آیتالله خامنهای اشاره میکند و میگوید: دشمنان روی چهره های برجسته نظام طرح و برنامه داشتند و عنوان کردن رهبر معنوی و دینی به مقام ولایت و رهبر سیاسی به آقای رفسنجانی برای القای حکومت دوگانه در ایران بود که متاسفانه نه از سوی اطرافیان و نه شخص رفسنجانی این مسئله رد و یا اصلاح نشد.
نکته آنکه به نظر میرسد هجمه کنندگان به آیتالله مصباح برای تمام شخصیتها و پشتوانههای نظام جمهوری اسلامی ایران طرح و نقشههایی دارند و علامه مظلوم، مصباح یزدی سدی بر سر راه این نقشه شوم است که اگر شکسته شود سیلی بنیان برافکن به راه خواهد افتاد.
سیلی که حتما و فقط به یک نفر بسنده نخواهد کرد و تا زدن ریشه نظام آرام نخواهد نشست.
علیرضا زاکانی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در این زمینه با اشاره به دست نوشته تیمور علیعسگری به مشرق میگوید: به هیچ وجه نباید به بزرگانی همچون حضرات آیات یزدی، مهدوی کنی و مصباح یزدی جفا و اهانت روا داشته شود و میبایست قدر و منزلت آنها پاس داشته شود؛ این جنس گفتهها که اهانتهایی به آیتالله مصباح یزدی در آن برجسته است را نخواهیم پذیرفت.
وی میافزاید: البته باید دانست که این یک رویه بوده است که عوامل اصلاحات از طریق ویژگیهای بحث استبداد عوامی، طی سالهای متمادی هجمه هایی را علیه ارزشهای انقلاب مطرح و دوگانگی را القا کردهاند و آنها همواره در جایی که مردم به آنها پشت کردهاند؛ با توهین به مردم، حرکتهای آنها را حرکتهای پوپولیستی خواندهاند.
نماینده مردم تهران در مجلس نهم شورای اسلامی تاکید میکند: این قبیل شیوهها، روشهای نخ نمایی است که در گذشته هم توسط عناصری که بریدگی آنها از نظام اثبات شده بود به اجرا درآمده است
منبع:598
شوخی راتمامکنیم؛اقتصادمقاومتییعنی این..
کلیدواژه "اقتصاد مقاومتی" نیز مانند سایر کلیدواژه های امام خامنه ای پس از طرح با انبوهی از گزارش های سفارشی، برنامه های کارشناسی کلیشه ای و احتمالاً هم در آینده با همایش های رزومه پر کن و کتاب های امتیازآور مواجه خواهد شد. شاید بد نباشد حداقل اینبار که اثر تحریم های خارجی را به عینه مشاهده می کنیم، شوخی را کنار گذاشته و مبارزه را شروع کنیم. مبارزه با چه کسی؟ با خودمان؛ با آنچه باید در مورد آن به خود و هوای نفس خود «نه» بگوییم.
اقتصاد مقاومتی یعنی وقتی گوشی موبایلت سالم است و نیازهای روزانه ات را تأمین می کند، برای تفریح نروی گوشی یک ملیون تومانی اپل و سایر آی پدهای آمریکایی را بخری.
اقتصاد مقاومتی یعنی وقتی تلویزونت سالم است و دارد برنامه ها را پخش می کند، نروی جهت چشم و هم چشمی و یا لذت بیشتر بردن، تلویزیون 32 اینچی ال جی و سونی و سامسونگ و... بخری.
اقتصاد مقاومتی یعنی تا نیاز ضروری پیدا نکردی، کامپیوترت را هر ماه ارتقاء ندهی. وقتی همین کامپیوتر کارت را راه می اندازد، نیازی به پول دادن و ارتقاء دادنش نداری. اگر مانیتور غیرتختت سالم است، نیازی نداری یک صفحه تخت سامسونگ یا ال جی بخری.
اقتصاد مقاومتی یعنی اگر توستر، مایکروویو، دی وی دی پلیر و... لوازم ضروری زندگی نیستند، اصلاً آنها را نخری.
اقتصاد مقاومتی یعنی وقتی به مغازه می روی و می بینی نوشابه زمزم و پپسی و فانتا و سون آپ و کوکا موجود است، زمزم را بخری. حتی اگر فقط آمریکایی ها بود، به مغازه دیگری بروی تا جنس ایرانی اش را بخری و حتی اگر پپسی خوشمزه تر هم بود، به شکمت «نه» بگویی.
اقتصاد مقاومتی یعنی وقتی لوازم آرایش ایرانی و خارجی هست، حتی اگر جنس ایرانی قدری هم کیفیتش پایین تر بود، آن را بخری و یه این کارت افتخار هم کنی.
اقتصاد مقاومتی یعنی تا می توانی، پول به جنس خارجی ندهی. ولو مجبور شوی پول بیشتری خرج کنی یا جنسی کم کیفیت تری بخری.
اقتصاد مقاومتی یعنی بفهمی «آمریکا و اروپا دشمن اند و خرید کالایشان یعنی کمک به دشمن». اگر همین یکی را بفهمی، 95 درصد اقتصاد مقاومتی را فهمیده ای.
اقتصاد مقاومتی یعنی وقتی می توان بدون گوشت اتفاقاً سالم تر زندگی کرد، هفته ای چهارده مرتبه غذای گوشتی و خورش گوشت دار نخوری.
اقتصاد مقاومتی یعنی بفهمی «اسراف حرام است».
شیر آب را یک ثانیه هم اضافه باز نگذاری، به چاه رفتن جریان آب را ثبت ثانیه به ثانیه گناه تلقی کنی، اجاق گاز را بیهوده روشن مگذاری، تلفن را صرف حرف زدن های بی حاصل و اتلاف عمر و سرگرم شدن نکنی، وقتی چراغ اتاق روشن است و کسی در آن نیست، بروی و خاموشش کنی، وقتی می توان با مثلاً سه لامپ نور اتاق را تأمین کرد، ده لامپ روشن نکنی.
اقتصاد مقاومتی یعنی وقتی می توانی مسیری را با اتوبوس یا مترو بروی، بنزین، این کالای استراتژیک را خرج جابجایی با ماشین تک سرنشینت نکنی. اگر عجله داری، زودتر اقدام به حرکت کنی.
اگر همین ها را انجام دهی، می توانی نام خود را «ولایت پذیر» بنامی.
منبع:598
قطیف؛بزرگترین تهدید برای آل سعود در طوائف سرزمین حجاز
با فراگیر شدن اعتراضات مردمی در عربستان سعودی و همچنین مرگ ولیعهد و برخی از شاهزادگان خاندان آل سعود هر روز شاهد وخیم تر شدن اوضاع سرزمین حجاز هستیم.
در ضلع شرقی شبه جزیره حجاز استان احساء قرار گرفته است که حضور جمع کثیری از شیعیان عربستان در شهر قطیف از دیرباز مشکلات عدیده ای را برای خاندان آل سعود ایجاد نموده است.
(موقعیت جغرافیایی شهر قطیف)
این شهر که محل عبور یکی از خط لوله های نفتی مهم عربستان به شمار می آید با جمعیتی در حدود نیم میلیون نفر اعتراضات بسیاری را در طول سال های مختلف نسبت به جنایات آل سعود در عربستان داشته است به طوری که با گسترش بیداری اسلامی در کشورهای عربی مردم این شهر نیز بارها با آمدن به خیابان ها مخالفت خود را با رژیم آل سعود اعلام نموده اند.
(اعتراض مردم قطیف به آل سعود)
چندی پیش روحانی شیعه عربستان سعودی در سخنرانی درباره ریشه های تاریخی تشیع در قطیف و بحرین (بحرین-قطیف-الاحسا) این چنین می گوید: ساکنان منطقه ای که در سواحل خلیج فارس واقع شده بودند و بعضا به نام های خط، بحرین و یا القطیف شناخته می شد را قبایل عبدالقیس و بکربن وایل منسوب به ربیعه، تشکیل می دادند. این منطقه به خاطر داشتن زمین های کشاورزی حاصلخیز و موقعیت خوب، از سوی ایرانیان که در آن زمان بزرگترین قدرت منطقه محسوب می شد، تصرف شد و پس از ترک آن، یکی از افراد خود به نام منذر بن ساوی العبدی را به عنوان والی آن منصوب کردند.
شیخ آل سیف روحانی شیعه قطیف عربستان در ادامه می گوید: قرامطه در حدود سال 285هجری به این منطقه وارد شدند و قطیف را اشغال کردند و به طرف اشغال احسا نیز حرکت کردند. در آنجا عده زیادی از عبدالقیس را کشتند. چیزی که همه را به شگفتی وامی دارد این است که عده ای ادعا کرده اند قرامطه شیعه بوده، در حالی که آنها شمار زیادی از شیعیان و رهبران آن را کشتند و زنده زنده سوزاندند. عیونیان که از شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) بودند، دربرابر قرامطه مقاومت کردند و توانستند آنها را پس از جنگهایی سخت به مدت هفت سال از این منطقه بیرون کنند و حکومت را به دست بگیرند.
(شیخ «فوزی آل سیف» استاد حوزه علمیه قطیف عربستان)
وی در ادامه بیان می دارد: در سال 1331هجری منطقه بحرین زیر سلطه عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود، بنیانگذار آل سعود رفت. ذکر یک نکته در اینجا ضروری است و آن حالت ملی گرایی و دینی حاکم بر این منطقه و علمای آن در این دوران است. قضیه از این قرار است که حمایت از ترک های حاکم، به کم ترین حد خود رسیده بود و این موضع باعث شد تا انگلیس از شرایط سوءاستفاده کند و با فرستادن یک کشتی به بنادر بحرین، شروع به حمایت از اهالی آن کند که کم کم دست از حمایت ترک ها بر می داشتند. همین موضوع باعث شد تا علمای بحرین، موضع دین گرایی طبیعی اعمال کنند و بین انتخاب اینکه انگلیس کافر است یا ترکها، حکومت را بدون جنگ و خونریزی به نماینده عبدالعزیز، واگذار کنند. همین موضع در احسا نیز به وجود آمد و علمای آن در چارچوب حفظ حقوق و آزادی های دینی، کشور را به آل سعود واگذار کردند.
همچنین مردم این شهر در اعتراض به بازداشت وحشیانه شیخ باقر النمرروحانی برجسته عربستانی به خیابان ها آمدند با اعلام عزای عمومی در شهادت جمعی از انقلابیون عربستان به اعتراضات خود ادامه می دهند.
(شهادت دو جوان در درگیری های سال گذشته قطیف عربستان)
بنابر اخبار منتشر شده در رسانه های عربی مراکز امنیتی آل سعود با اعزام نیروهای نظامی به شرق عربستان خود را برای سرکوب این اعتراضات آماده می کنند.
در همین خصوص خبرگزاری النخل عراق در خصوص ابعاد تازه جنایت آل سعود در سرکوی شیعیان قطیف این گون نوشت: " محمد ابراهیم" در خلال گفتگوی مطبوعاتی در این خصوص گفت: آل سعود و وهابی های سلفی در نظر دارند به شکلی هدفمند و از پیش تعیین شده منطقه شرق عربستان را هدف قرار دهند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه دستگیری آیت الله نمر باقر النمر اوضاع منطقه شرق عربستان را بی ثبات کرد، نسبت به بحرانی شدن اوضاع در استان قطیف هشدار داد.
این فعال عربستانی همچنین در ادامه به شهادت رسیدن 3 جوان عربستانی به دست نیروهای آل سعود را در حین تظاهرات مردمی که در اعتراض به دستگیری شیخ نمر باقر النمر برگزار شد، گواهی بر ادعای خود دانست.
این درحالی است که سران آل سعود که از افشاگری ها و انتقادات شدید آیت الله نمر به تنگ آمده و در هراس بودند بارها تصمیم به دستگیری و ترور وی گرفته بودند اما مقامات آمریکایی هرگز به آنان اجازه چنین اقدامی را نمی دادند البته نه به این علت که کاخ سفید مدافع حقوق بشر است بلکه تنها به این علت که نسبت به بحرانی شدن اوضاع امنیتی استان قطیف که چاههای فراوانی از نفت را در خود جای داده است، نگران بوده و هستند.
این در حالی است که منابع آگاه در دستگاه دیپلماسی غربی تاکید کردند که تصمیم آل سعود برای دستگیری آیت الله نمر باقر النمر روحانی برجسته شیعیان عربستان با موافقت آمریکایی ها به مرحله اجرا در آمد.
به گفته دیپلماتهای غربی "سلمان بن عبدالعزیز" ولیعهد عربستان هفته گذشته با " توماس ویلیام" کاردار سفارت آمریکا در ریاض تماس گرفت و این دیپلمات آمریکایی را از دسیسه آل سعود برای کشتن آیت الله نمر باقر النمر مطلع کرد، این دیپلمات آمریکایی هم به وی قول داد که موضوع مذکور را به اطلاع مقامات کاخ سفید برساند. سرانجام موافقت واشنگتن را با تاکید بر دستگیری این روحانی برجسته شیعه و نه کشتن وی اعلام کرد.
لازم به ذکر است که شیعیان شهر قطیف آتش زیر خاکستری می باشند که هر لحظه می توانند خطرات جدی را برای ادامه فعالیت حکام عربستان سعودی به همراه داشته باشند.
منبع:598
راز تاکید چندباره رهبر معظم انقلاب بر وحدت مسئولان در چیست؟ وحدت سران قوا؛ خط قرمزی که این روزها به راحتی شکسته می شود
به گزارش رجانیوز، رهبر حکیم انقلاب در این دیدار بخشی از صحبت های خود را به ضرورت حفظ وحدت میان سران قوا اختصاص دادند و با تاکید بر دوری سه قوه از ورود به حواشی، فرمودند:
"دولت، مجلس و قوه قضاییه، همه در جبهه واحد دفاع از اسلام، ملت ایران و استقلال و هویت کشور در مقابل تلاش همه جانبه قدرتهای استکباری، قرار دارند و باید با پرهیز از مسائل حاشیه ای و اختلافی، به یکدیگر کمک کنند. هرگونه واگرایی نیروها و قوای سه گانه از یکدیگر، به ضرر کشور است."
ایشان تأکید کردند: "دولت، مجلس و قوه قضاییه، همه در یک جبهه و آنهم جبهه دفاع از اسلام، ملت شریف ایران و استقلال و هویت کشور قرار دارند و بر همین اساس، کمک به یکدیگر باید اصل قرار گیرد و برخی بگومگوها و خدشه ها در کار یکدیگر، حذف شوند.اگر هر یک از طرفها بخواهد دائماً به کار طرف دیگر بپردازد، مشکل حل نخواهد شد، بنابراین هر یک از قوا از جمله قوه قضاییه باید وظیفه خود را بطور کامل انجام دهند و با قوای دیگر همکاری کنند."
این سخنان مهم که این روزها و در دیدارهای مختلف رهبر معظم انقلاب به یکی از مهم ترین مطالبات ایشان تبدیل شده، در حالی ایراد می شود که تنها یک روز پیش از این دیدار، روسای سه قوه در همایشی که به مناسبت هفته قوه قضاییه برگزار شده بود، به ایراد سخنرانی پرداخته بودند؛ سخنانی که اگرچه چارچوب و محتوای هر یک از آنها درست بود اما بازتاب آن در افکار عمومی و اصحاب رسانه، متاسفانه ادامه تقابل مسئولان ارشد کشور را تداعی می کرد.
در این همایش، ابتدا رییس جمهور پشت تریبون رفت و با بیان اینکه مبادا ارزشهای انقلاب و حقوق مردم در پس کوچه های گرایشات و ادبیات قدرت و ثروت به لق لقه زبان ها و تعارفات سیاسی تبدیل شود و یا فرهنگ حقیقی اسلام و انقلاب در جامعه و حکومت مهجور گردد، گفت: "مبادا جناح بندی های قدرت و ثروت جای حق و باطل بنشیند و تعصبات گروهی و حزبی، مشروعیت یافته و مانع از مشاهده حقیقت شود."
وی ادامه داد: "زمانی بود که پارتیبازیها و تبلیغات پرخرج ضد ارزش تلقی میشد و افراد با مشاهده تضییع حقوق و بیعدالتی فریاد بلند میکردند مبادا که این ارزشها از بین برود به دلیل اینکه نظام ما در پایبندی به همین ارزشها حفظ خواهد شد و حفظ عدالت حفظ کشور و نظام است. نظام بدون عدالت و حفظ حقوق مردم نظام نیست و قرار نیست مسئولان برای کارهای خود انسانی را قانع کنند بلکه باید از خدا بترسند و بدانند نمیشود خداوند را فریب داد و ساکت کرد."
اما بعد از رییس جمهور، آیت الله آملی لاریجانی رییس دستگاه قضا به پشت تریبون رفت و گفت: "ما در قوه قضائیه خط قرمز نداریم کتاب رسولالله خط قرمز ندارد کجای سیره الهی برای کسی خط قرمز توهمی ایجاد شده است."
وی با بیان اینکه همه اینها توهم است گفت: "ما نمیتوانیم تابع توهم خط قرمز برخی باشیم از روزی که آمدم گفتم اینجا محل خط قرمزها نیست. من در قوه قضائیه دوست، آشنا، برادر و فرزند نمیشناسم در قوه قضائیه همانطور که قضات باید برخورد کنند از دوست و آشنا و فرزند خبری نیست."
و این در حالی بود که 364 روز قبل، رییس جمهور در 8 تیر ماه 90 در جلسه هیئت دولت با خط قرمز دانستن کابینه خود اعلام داشته بود:
"کابینه خط قرمزی است که اگر بخواهند به آن دستاندازی کنند، دیگر من باید وظیفهی قانونی خود را انجام دهم و این حتما به کشور آسیب میزند."
اما در عین حال بازتاب نامه نگاری ها و مراودات رییس مجلس و رییس جمهور طی روزهای اخیر نیز می تواند تا حد زیادی با نگرانی های رهبر معظم انقلاب مرتبط باشد، تا جایی که ادبیات بخشی از نامه دو روز قبل رییس مجلس خطاب به رییس جمهور پیرامون لغو مصوبه نیروهای شرکتی بسیار معنادار بود:
"متعاقب بررسیها و اعلام نظر مقدماتی "هیات بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین" و مستنداً به صدر ماده واحده و تبصره 4 الحاقی به "قانون نحوه اجرای اصول 85 و 138 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اصلاحات بعدی" و ماده 10 آیین نامه اجرایی آن ، مراتب متضمن اعلام نظر قطعی جهت اقدام لازم در مهلت مقرر قانونی و اعلام نتیجه به این جانب ابلاغ میگردد."
به نظر می رسد بروز اختلافات میان سران قوا که طی ماه های اخیر به طور آشکاری در رسانه های جمعی بازتاب داشته است، نه تنها در میان مردم و توده های ملت امیدوار کننده نیست بلکه پیش از هر چیز مقدمات استفاده دشمنان انقلاب اسلامی از این موضوع را نیز فراهم می کند، تا جایی که شبکه تلوزیوتی بی بی سی فارسی متعلق به رژیم سلطنتی انگلیس در گزارشی ویژه به این مساله پرداخت و با استناد به سخنان روسای قوا در همایش های مورد اشاره مدعی شد:
«این تبدیل به یک سنت شده است که در جلساتی که روسای سه قوه حضور دارند، حرف های مستقیم و کنایه ای که در چارچوب اختلافات سیاسی بگنجد می زنند همچنان که یک ماه پیش هم در اجلاس ارتقای سلامت اداری که روسای هر سه قوه حضور داشتند مسئولین کشور هر چه از دهانشان درآمد به یکدیگر گفتند!»
در ادامه این عنصر ضدانقلاب با بحرانی جلوه دادن روابط بین مسئولین ایران! عنوان داشت: «آقای صادق لاریجانی هم صحبت های تندی را بیان کرد، آنجا که گفت " کسانی یک خط قرمزهای توهمی را برای خودشان ترسیم کرده بودند و گفته بودند که قوه قضائیه از این خط قرمزها نباید عبور کند ولی ما با آنها برخورد کردیم." این صحبت ها اشاره ای واضح بود به صحبت های پارسال آقای احمدی نژاد که گفته بود " کابینه من خط قرمزم هست".
تاکید جدی رهبر معظم انقلاب در فرمایشات و دیدارهای اخیر خود بر لزوم حفظ وحدت میان سه قوه که خصوصا در دیدار با نمایندگان مجلس نهم نیز به صورت جدی به بیان تفاوت آن با مبحث "استقلال مجلس" پرداختند، حکایت از اهمیت این موضوع برای ایشان و با توجه به شرایط خاص ایران در مسائل بین المللی دارد. امری که روز گذشته و با تاکید خاص رهبر معظم انقلاب مبنی بر فریضه بودن حفظ آن، به خط قرمزی جدی برای سران سه قوه تبدیل شده است و لازم است نه تنها از سوی سران قوا به صورت جدی مراعات شود بلکه از سوی دلسوزان انقلاب اسلامی نیز به صورت جدی پیگیری و مطالبه شود.
عــراق ؛
در این کشور کار باید روی جذب نیروهایی از نیروهای سابق «بیداری» متمرکز شود. کسانی که با سرویس اطلاعاتی عربستان سعودی در ارتباط بودند تا قاچاق مقادیر زیاد سلاح و عناصر القاعده را از الانبار عراق به سوریه تسهیل کنند و در مبارزه با ارتش سوریه در خاک این کشور سهیم باشند. اینها همچنین افغانهای عرب را و افغانهای جنگجو را که از لحاظ فکری و روانی برای جنگ و کشتار در سوریه مبنی بر اینکه اینجا اسرائیل است و آزادی قدس از همین مرزهای عراق آغاز میشود، آماده شده بودند.
خیلی جالب توجه است که برخی از این افغانها که دهها سال است در کوه و غارهای افغانستان زندگی کردهاند و چیزی جز زبان افغانی نمیدانند، بر این اساس ترببت شدهاند که هر کس جز به این زبان حرف بزند کافر است و باید کشته شود. این افراد دو ماه متوالی در پایگاههای آموزشی شاهد صحنههایی از ارتش سوریه و عناصر و ابزارهای آن بودهاند به این عنوان که این تصاویر، تصاویر ارتش اسرائیل است. ایمن ظواهری نیز همه معاونان خود را به کار گرفته است تا این افراد را از لحاظ روانی برای جنگ آماده کند در حالی که گروهک القاعده در عراق نیز خود را برای انتقال اسلحه و تجهیزات از عراق به سوریه آماده میکند تا عناصر خود و کسانی را که در سوریه علیه ارتش عملیات مسلحانه میکنند، یاری برساند. القاعده اکنون سرگرم خرید و تامین سلاح از داخل عراق است.
گروهک القاعده امروز کنترل دارد و روند قاچاق سلاح از عراق به سوریه را اداره میکند. این کار در دو راستا انجام میشود؛ اول تجهیز عناصر خود در سوریه به نیمی از محمولههای سلاحی که آن را قاچاق میکند و دوم فروش نیمی دیگر به مخالفان مسلح سوری. القاعده اکنون متمرکز است بر عملیاتهای منحصر به فردی که در خدمت راهبرد آن است. همه این اقدامات با هماهنگی و همکاری دستگاه اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) انجام میشود که بسیاری از سران این گروهک در عراق را در سالهای گذشته به خدمت خود در آورده است.
قیمت سلاح در دوره اخیر در عراق افزایش پیدا کرده است. این افزایش به دلیل افزایش درخواست است. قیمت هر قبضه کلاشینکف حدود 750 دلار رسیده است. پیش از این بیشتر از 300 دلار نبود. سایر سلاحها نیز گران شده است. مثلا پرتابکنندهها و تفنگهای تکتیراندازی، راکتهای کاتیوشا و خمپارهانداز و امثال آن.
گروهک القاعده نیمی از محموله سلاحی را که قاچاق میکند، برای پول بیشتر میفروشد. با این کار سلاح را به طور رایگان برای عناصر خود تهیه میکند. زیرا سلاح معارضان سوریه را دو برابر آنچه خریده است، میفروشد. این گروهک تفنگ کلاشینکف را حدود 1500 دلار میفروشد. همینطور سلاحهای دیگر. حال آنکه معارضان سوریه در هر دیداری که با عناصر القاعده برگزار میکنند، خواستار خرید سلاح و مهمات بیشتر هستند.
گروهک القاعده اکنون مشغول جمعآوری سلاح در سراسر عراق است. این سلاحها را از مردم و تجار استان بصره، العماره، موصل، الانبار، دیوانیه، دیالی و دیگر استانها میخرد.
همه این اقدامات به لطف تلاش شاهزاده سعودی بندر بن سلطان است. بیش از دو ماه پیش مامور هماهنگی با القاعده است. القاعدهای که توانست عناصر خود را با وابستگان جماعت اخوان المسلمون داخل سوریه و وابستگان جریان افراطی لبنان یعنی حزب آزادیبخش اسلامی که همه تحت نام «جبهه النصره» گرد هم آمدند، متحد کند. این اتحاد تحت نام النصره را القاعده پسندید و کار را پس از توافق با بندر بن سلطان آغاز کردند. او همچنین توانست برخی شیوخ را در دو طرف مرز سوریه و عراق برای قاچاق سلاح به خدمت بگیرد.
اکنون القاعده سلاح را از موصل، الانبار و از راههای مطمئن قاچاق میکند. قاچاقچیان از مرز عراق بسادگی میگذرند بدون اینکه مشکلی داشته باشند. اما عناصر القاعده پس از ورود به سوریه با مشکلاتی روبهرو میشوند زیرا نیروهای امنیتی سوریه مستقر هستند. گروهک اکنون برای اجرای عملیات قاچاق از طریق موصل به سوریه آماده میشود. این عملیات شامل انتقال نصف تجهیزات و سلاحهای عناصر القاعده و مخالفان مسلح در سوریه میشود.
کشته شدن برخی عناصر القاعده که مشغول قاچاق سلاح از عراق به سوریه بودند، به معنای توقف طرح نیست و این امر القاعده را بازنمیدارد که از حجم قاچاق سلاح کم کند بلکه القاعده اکنون بر عملیات بزرگی در اجرای راهبرد در عراق است زیرا بسیای از عناصر خود را برای جمعآوری سلاح و انتقال آن به سوریه بسیج کرده است. همزمان با آنکه کوشش زیادی میشود که ارتش آزاد سوریه را قدرتی کوبنده و مهم در اجرای عملیات علیه ارتش سوریه نشان بدهند، تلاش میکنند که زیرساخت و بنیه ساختاری آن را قدرتمند کنند تا نامی تحرکآور برای گروهکهای سلفی و تکفیری شود که در سوریه سلاح در دست دارند به طوری که قطر و عربستان و ترکیه تعدادی از شیوخ اخوان المسلمون و سران القاعده را ناظر بر اقدامات مختلف این گروهکها قرار دادهاند.
اردن ؛
در این کشور کار روی تاسیس اردوگاههای آموزشی و پایگاههای نظامی و حمایت لوجستیکی تحت پوشش برپایی چادرها و اردوگاههای پناهجویان سوری در مناطق مرزی اردن با سوریه در حال جریان است. فضاهای بزرگی از خاک اردن در مرز سوریه برای سه اردوگاه اختصاص یافته است. هر یک برای هزار چادر جا دارد. این کار با حمایت مالی عربستان، قطر و اردن انجام میشود که در همه مناطق هممرز با اردن صورت گرفته است. این روزها مرز اردن با سوریه از عناصری با ملیتهای مختلف موج میزند.
صدها لیبیایی تحت عناوینی مانند «گروههای گردشگری» وارد امان پایتخت اردن میشوند تا برای مشارکت در عملیات تخریب و تروریستی در سوریه آماده شوندو این عناصر اکنون در چندین هتل و همچنین حومه امان ساکن شدهاند. از جمله هتل مرمره در خیابان مدینه منوره و حومه عبدون در پیرامون پایتخت. قرار است بار دیگر عملیات آشوب و کشتار در استان درعا در جنوب سوریه (شمال اردن) و منطقه اللجاه که دارای طبیعتی صعبالعبور است از سر گرفته شود. سپس عملیات نفوذ به استان آرام قنیطره و در مرز سوریه با فلسطین اشغالی آغاز شود تا ناآرامی ساختگی و مشکلات امنیتی در آن خلق شود سپس این گروهکها به سوی ناظران بینالمللی حاضر در استان بروند و بر اساس قانون بینالمللی خواستار ایجاد گذرگاه انسانی برای این گروهکها از طریق رژیم صهیونیستی شوند.
رژیمی که با اعزام گروه های خرابکار جدید از طریق گذرگاهی که از سواحل مدیترانه تا این مناطق کشیده شده و بیش از 20 کیلومتر نیست، ارتباط دارد.
رئیس دستگاه جاسوسی اسرائیل موافقت اولیه خود را با این پیشنهاد اعلام کرده و منتظر موافقت سران سیاسی این رژیم است که میترسند اگر سوریه بخواهد مانع این طرح شود، موشکهایش در این رژیم فرود بیاید.
(این پایگاه خبری تاکید کرد که همه اطلاعات ذکر شده در این گزارش از طریق یکی از افسران همراه رئیس دستگاه عربستان سعودی به دست آمده است).
منبع:598
زمان :22 فوریه 2012؛ مکان:ریاض پایتخت عربستان سعودی که چندی پیش میزبان جشنواره اطلاعاتی براندازی الجنادریه بود.
در تاریخ مذکور، شهر ریاض میزبان نشست محرمانه رؤسایی از سرویسهای اطلاعاتی عربستان، قطر، آمریکا، انگلیس، فرانسه، اسرائیل و ترکیه و اردن بود. در این نشست رئیس یکی از شعبههای اطلاعاتی لبنان و همچنین رئیس سرویس امنیت ویژه کردستان عراق نیز حضور داشتند.
این نشست دو روز طول کشید. در این نشست که عنوانش «تعیین سناریو جدید سوریه» بود برای دستیابی به مکانیزمی جدید برای تعامل با موضوع سوریه بحث و بررسی شد تا بتواند ارتش سوریه را تضعیف و قدرت نظام سوریه را که در ماههای گذشته انعطافپذیری و تجربه بینظیر خود را در دور زدن سرویسهای امنیتی متحد شده در برابر خودش را به اثبات برساند، متزلزل کند.
این نشست در زمانی برگزار شد که غربیها نتوانستند پوششی بینالمللی از طریق سازمان ملل برای قانونی جلوه دادن اقدام نظامی احتمالی خود علیه سوریه کسب کنند؛ این به معنای شکست سناریوی تشکیل جبهه نظامی با پیشگامی عربستان و قطر و پشتیبانی نیروهای چند ملیتی از ناتو بود که هدفش ایجاد گذرگاههایی نظامی-اطلاعاتی در سوریه تحت پوشش گذرگاههای انتقال کمکهای بشردوستانه به درون خاک سوریه بود که قرار بود تعهد بدهند که با ارتش سوریه درگیر نشوند تا این اطمینان را به دولت سوریه، چین و روسیه داده باشند که درگیری روی نخواهد داد اما این طرح و سناریو در شورای امنیت به جایی نرسید و سقوط کرد و اکنون نشست ریاض برای تعیین سناریو جدید برگزار شده است که نکات ذیل حاصل آن است:
- دولتهای فرانسه و انگلیس و آمریکا تلاش خود را در زنده نگاه داشتن پرونده سوریه در جلسات شورای امنیت و سازمان ملل و سازمانهای تابعه از جمله سازمان حقوق بشر ادامه میدهند تا کشورهایی را که از سوریه حمایت میکنند با مشکل روبهرو کنند. این سه کشور همچنین متعهد شدند که تحریمهای اقتصادی و سیاسی را برای خفه کردن اقتصاد سوریه ادامه بدهند. در کنار این موارد، اقدامات لوجستیک، نظامی و رسانهای علیه سوریه انجام خواهد شد تا تلاش ارتش سوریه و مقامات امنیتی و سران سیاسی آن در کنترل اوضاع به جایی نرسد و روحیه مردم تضعیف شود و نوعی بیثباتی و اعتراض و نارضایتی در مردم به دلیل اوضاع نابسامان و ناامنی و شرایط سخت اقتصادی ایجاد شود.
شاید مهمترین اقداماتی که در این نشست بر آن توافق شد، 2 مأموریت زیر باشد:
1- عربستان و قطر تلاش خود را ادامه میدهند تا موضوع سوریه همچنان مطرح بماند. این کار را از طریق تامین انواع حمایت مالی و رسانههای و ارسال سلاح برای گروههای ضدسوری انجام میدهند. این در حالی است که عربستان در چهار سال گذشته میلیاردها لیره سوریه را خریداری و در بانک ملی عربستان در جده ذخیره کرده است و اکنون با ریختن آن در بازارهای کشورهای همسایه نرخ لیره سوریه را هدف گرفته تا قیمتها در سوریه افزایش پیدا کند از جمله نرخ دلار تا اینکه هر دلار معادل 100 لیره بشود. از طرف دیگر عربستان ارتباط خود را با افراد مسلحی که گروه آنان را از «صحوات» (نیروهای بیداری در عراق) تاسیس کرده و قبلا هم در عراق این کار را کرده بود ادامه میدهد. افراد مسلحی از عشایر و رهبران محلی قبایل در استان الانبار که برای ناامن کردن راههای زمینی که کالاهای سوریه از آن گذر میکرد، با آنان هماهنگی شده بود تا اقتصاد سوریه دچار مشکل شود و نتواند از بازار عراق به ارز دسترسی پیدا کند و همزمان با این کار ارتباط خود را با شخصیتهای معارض سوری ادامه میدهد تا با انتشار شایعات برای بالا بردن قیمتها در داخل سوریه و خرید بیش از اندازه کالاها جهت انبار کردن آن از بیم روزهای آینده، روحیه مردم را تخریب کند.
2- حمایت لوجستیکی و امنیتی که مهمترین توافقات صورت گرفته به شرح ذیل است:
ترکیه؛ علاوه بر تسهیل کار نفوذ جنگجویان خارجی به خاک سوریه و قاچاق انواع سلاح از مرز خود به سوریه در منطقه باب الهوی، و مناطق هممرز با استان ادلب (در شمال سوریه) که این کار به دلیل وضعیت جغرافیایی منطقه، سادهتر از نقاط دیگر است، سنگرهای بزرگ و عریضی و پناهگاههایی برای تانکها و توپحانه نیروی ترکیه در منطقه مرزی در موازات قامشلی (در سوریه)تا تلابیض (تپه سفید) سوریه حفر میکند و ادوات نظامی سنگین و تانکهای ارتش ترکیه را به این منطقه منتقل میکند تا این کار بر «کُـرد»های سوریه تاثیر بگذارد و آنان را تحریک کند تا موضع ضد نظام بگیرند و این پیام به آنان القاء شود که سقوط نظام سوریه دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و ترکیه برای اقدام نظامی علیه سوریه آماده میشود. همزمان با این کار، رهبران محلی کردستان عراق ارتباط خود را با همتایانشان در مناطق کردنشین سوریه افزایش میدهند تا آنان را به بهانه تشکیل کشور بزرگ کردستان و حفظ منابع آینده از طریق توافق با ترکیه علیه دمشق تحریک کنند.
قرار بود آغاز این اقدامات 15 مارس [گذشته] باشد و پس از عید نوروز تشدید شود و شهر انتاکیه در استان اسکندرون (که در اشغال ترکیه است) مقر فرماندهی ارتش قرار بگیرد. این کار به خواست قطر انجام شد و شیخ خالد هنداوی که از حیث سیاسی و عقیدتی فردی به ظاهر موجه است در رأس آن قرار گرفت تا ارتباط این ارتش با دولت قطر باشد. همچنین شیخ زهیر عمر عباسی نیز مسئول امداد و پشتیبانی شد.
شیخ لؤی الزعبی یکی از سرشناسترین دوستان اسامه بن لادن در سودان ست. او به مثابه رئیس ستاد مشترک شد در حالی که شیخ ایمن الحریری مسئول عملیات قرار گرفت. که زهیر صدیق کلاهبردار بینالمللی او را کمک میکرد.
با انتصابهای اینچنینی، [سرهنگ فراری] ریاض الاسعد صرفا در ویترین [گروهک] ارتش آزاد سوریه باقی میماند تا اینکه گروه شکل گرفته رنگ و بوی یک سازمان نظامی ملی [سوری] را به خود بگیرد و اینگونه به افکار عمومی القاء نشود که این گروه، صرفا گروهی تکفیری است. این انتصابها صورت گرفته است اما در رسانهها اعلام رسمی نشد و حداقل در آینده نزدیک اعلام نخواهد شد و دلیل آن ذکر شد.
اما افراد تعیین شده و این شیوخ که هستند؟
شیخ خالد الهنداوی، وارث مروان حدید و سعید حوی: اطلاعات موجود نشان میدهد او از سرشناسترین جنگجویان اخوان المسلمون و شاخه نظامی «طلیعه جنگجوی اسلامی» در شهر حماة در آن درگیری است که میان آن و حکومت سوریه در اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد درگرفت. پس از شکست طرح «جهاد» اسلامی در سوریه، شیخ الهنداوی مانند خیلیها، به سراغ نظریهپردازی و کارهای فقهی رفت و در تاسیس اتحاد جهانی علماء مسلمان که قطر از طریق شیخ یوسف قرضاوی در سال 2004 در راستای بازار اسلامی سیاسی تکفیری، برای رقابت با وهابیگری عربستانی سعودی، تاسیس شد، مشارکت کرد.
علاوه بر این، او عضو موسس «انجمن علمای سوریه» نیز هست که شیوخ اخوان المسلمون و محافل وابسته به آنان آن را تاسیس کردند بخصوص شیخ الحلبی محمد علی الصابونچی. اما شکلگیری سیاسی و فقهی خالد الهنداوی به دورهای برمیگردد که او آن را نزد ائمه و سران اسلام سیاسی مسلحانه در سوریه گذراند. و مشخصا نزد شیخ محمد الحامد و شیخ مروان حدید و شیخ سعید حوی –ناظر کل اخوان المسلمون و رهبر تشکیلات نظامی آنان در سالهای 1979 تا 1982. این سه، پدران معنوی الهنداوی منبع الهام دیدگاه اسلامی سیاسی جهادی او هستند. الهنداوی الان یک پایش در قطر و یک پایش در (بخش اشغالی خاک سوریه یعنی) اسکندرون در ترکیه است.
لبنــان:
شعبه اطلاعات، ماموریت تسهیل تردد و وارد کردن سلاح و کمک به برخی شخصیتهایی را دارد که طبق برنامه تعیینشده و از قبل هماهنگ شده در داخل لبنان هستند و این هماهنگی با کمک افسران و شخصیتهای امنیتی و دینی قطری و عربستانی که حامی مالی فعالیتهای جریان وهابی در لبنان و سوریه هستند، انجام میشود.
در این خصوص قطریها شیخ اسیر شخصیت اطلاعاتی که فعالیت امنیتی در صیدا دارد، انتخاب کردند. این آدم، مرد اول قطر در جنوب لبنان برای ایجاد درگیری شیعه و سنی در صیدا –منطقه صیدا- است در حالی که سرویس اطلاعات قطر بر شیخ صلاح الدین محمود فراج مرد شماره دو القاعده در لبنان و رهبر جماعت دعوت و تبلیغ و مامور قطر برای جذب گروههای سلفی به دور از نفوذ سیاسی لبنان در این کشور است. او اکنون با حمایت و پول قطر برای تحقق این هدف فعالیت میکند ولی ماموریت اصلی او تبدیل القاعده در لبنان به یک گروه شبهنظامی با بنیه نظامی است که امکان نفوذ نظامی به قطر در لبنان را بدهد که این نفوذ نیز به نوبه خود امکان تحت کنترل در آوردن گروههای لبنانی و غیرلبنانی در لبنان را به قطر بدهد تا اردوگاه و حوزه نفوذی نظامی برای قطر در آینده لبنان باشد و این تشکیلات نظامی، شمال لبنان و شرق این کشور در مرز با سوریه را تحت نفوذ قطر قرار بدهد. به محض اینکه این حوزه نفوذ شکل بگیرد، آنگاه قطر میتواند اوضاع نظامی در سوریه را برای مدتی طولانی از لبنان متشنج کند. در این صورت نیروی نظامی شکل گرفته در لبنان که تحت کنترل قطر است، جانشین خوبی برای حضور مسلحانه کنونی در سوریه است و علاوه بر این این امکان را دارد که از خارج از سوریه، اهداف داخل سوریه را بزند و حتی هنگام فرا رسیدن عملیات اصلی به هنگام ساعت صفر، فعالیت کند. در چنین حالتی میتوان ارتباط با گروههای داخلی لبنان را حفظ کرد و با حمایت مالی و تسلیحاتی از آنان وضعیت لبنان را در صورتی که حزبالله بخواهد علیه اسرائیل دخالتی کند یا تهدید به دخالت کند، متشنج کند. بنابراین میتوان دست لؤی الزعبی را که از دامان اسامه بن لادن و سرویس اطلاعاتی اردن جدا شده است، در دست جریان المستقبل لبنان (به ریاست سعد الحریری) و شعبه اطلاعات قرار داد.
اما شیخ لؤی الزعبی؛
اطلاعات رسیده حاکی است که او سرشناسترین جهادیهای سلفی در سوریه و اعرابی است که به اسامه بن لادن و گروهک القاعده پیوستند. بخصوص وقتی که اسامه بن لادن در سودان زندگی میکرد. زمانیکه سرویس اطلاعاتی اردن با همکاری برخی همتایان عرب خود و سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و فرانسه کار جذب اسلامگراهای [سلفی] عرب را آغاز کردند و برای مبارزه با شوروی و نظام ملی بابراک کارمل به افغانستان اعزام کردند، لؤی الزعبی پیشگام اعزام به افغانستان در اواخر دهه 80 بود که از طریق کانال سرویس اطلاعاتی اردن به افغانستان رفت چرا که او اهل حوران سوریه بود و مورد اعتماد شدید آمریکاییها و فرانسویها و یکی از معدود جهادیهای عرب-افغان بود که روابطش با دستگاه اطلاعاتی که او را اعزام کرده بود، حفظ کرده بود. او روابطش با سرویس اطلاعاتی اردن را تا زمانی که با دوستانش در القاعده اختلاف پیدا کرد و به بوسنی رفت تا در جنگ علیه صربها در سال 1995 شرکت کند، حفظ کرد. او در بوسنی رابطه خود را با سرویس اطلاعاتی اردن که در زمره نیروهای حافظ صلح در دهه 90 فعالیت میکرد، حفظ کرد.
پس از بازگشت به سوریه، بازداشت و 6 سال زندان بود. اما به هنگام آزادی ناپدید شد تا اینکه سرانجام اکتبر گذشته با مصاحبه با روزنامه تایمز انگلیس ظاهر شد. الزعبی در دوره پس از آزادی در اردن بود. او اواخر تابستان گذشته به لبنان اعزام شد. زمانیکه قطر و سازمان اطلاعات فرانسه و آمریکا افتتاح «دفاتر قدیمی» و جذب نیرو از سلفیها و تکفیریها از طیفهای مختلف القاعده و شبیه آن را آغاز کردند تا مانند آنچه برای افغانستان و لیبی رخ داد، به سوریه اعزام کنند.
در اینجا، الزعبی انتخاب شد تا به لبنان برود. اینجا بود که رسانههای وهابی همزمان الزعبی را پوشش دادند و او را در رسانهها ظاهر کردند. 26 سپتامبر گذشته (شهریور 90) روزنامه سعودی الشرق الاوسط چاپ لندن مصاحبهای با او انجام داد و خیلی اصرار کرد که به مکانی که با او دیدار کرده است، اشارهای نکند. اما آنچه در مصاحبه گفت، و تیتری که الشرق الاوسط برای آن، برگزید، جالب توجه بود. الزعبی سموم مذهبی و طائفی خود را مقدمه حضور آشکار خود قرار داد و فقط چند هفته پس از این مصاحبه جیزیل خوری مجری برنامه «استودیو بیروت» در شبکه العربیه میزبان او بود.
این شبکه هم اصرار داشت که به مکان مصاحبه اشارهای نکند و تنها اعلام کرد که این کار در جایی در خاورمیانه انجام شده است. در حالی که مکان مصاحبه جایی جز منزل یکی از نمایندگان جریان المستقبل لبنان [که وابسته به غرب هستند] در طرابلس در شمال لبنان نبود؛ جایی که الزعبی زندگی میکند و از همانجا آنچه «ارتش آزاد» (سوریه) نامیده میشود، هدایت میکند و سلاح آمده از لبنان و خارج از آن را انبار میکند و به سوریه ارسال میکند.
روشن است که یکی از انبارهای سلاحی که الزعبی در اختیار دارد، 10 می (ماه گذشته) در منطقه «ابی سمرا» در طرابلس منفجر و سه نفر از عناصر «گردان حمایت لوجستیک» وابسته به ارتش مذکور کشته شدند.
اما شخصیت دیگر، ایمن الحریری است.
او رزمنده استانپیماست (!). این مرد هنوز مبهمترین شخصیت در میان گروه شیوخ تکفیریهایی است که به گروهک ریاض الاسعد پیوست. هرچند که برخی او را «عدنان عقله- چاپ دوم» مینامند و منظورشان عدنان عقله خونریزی است که یکی از رهبران «الطلیعة الاسلامیه المقاتله» است که به خونریزی و وحشیگیری معروف شده است.
اما اطلاعاتی که تاکنون به دست آمده است، نشان میدهد او متولد شهر حلب (سوریه) است و با سرویس اطلاعاتی ترکیه روابط زیادی دارد. او چند ماه در کنار ریاض الاسعد سرکرده ارتش آزاد سوریه در منطقه اشغالی اسکندرون بود قبل از آنکه چند ماه پیش به شمال لنبان برود و از آنجا اداره عملیات ترور و انفجار در سوریه را زیر نظر داشته باشد. عملیاتهای منحصربهفردی مانند دو انفجار اخیر حلب و عملبات ترور نظامیان که بدقت انتخاب میشوند به او نسبت داده میشود.
اما شخصیت سوم، زهیر عمر عباسی؛
کسی که عملیات ترور شیخ محمد احمد صادق را یکی از اولین کارهای جهادی [!] خود میداند. هنوز روشن نیست که زهیر عمر عباسی کیست ولی معروف است که او یکی از موسسان شورایی است که «شورای عالی اسلامی در سوریه» نامیده میشود.
از صفحه یوتیوب او روشن است که یکی از طیفهای القاعده و از وابستگان جنبشهای وهابی است. از همین صفحه روشن است که روابط مستحکمی با فردی به نام عمار قربی و دیگرانی دارد که خواستار دخالت نظامی در سوریه هستند حتی اگر این دخالت، دخالت نظامی ناتو یا اسرائیل باشد. یکی از نکات مهم درباره او، این است که او کسی است که خواستار قتل رجال دینی اهل سنت شد که در وزارت اوقاف سوریه شاغل هستند کسانی که از نظام سوریه جدا نشدند و از نظر او، این افراد از شرع خدا خارجاند و بندگان طاغوت.
روشن است که تنها جرایانی که مسلمانان اهل سنت را تکفیر میکند، القاعده و برادران القاعده مانند جنبشهایی هستند که آبشخورشان وهابیت است. اطلاعاتی در دست است که تروریستهایی با این شورا و با یکی از رهبران آن به نام شیخ احسان بعدرانی در «تنسیقیة المیدان» در دمشق در ارتباط است. اینها همانهایی هستند که شیخ محمد احمد صادق را مقابل مسجد جامع انسبنمالک کشتند. شورا، اولین جایی بود که از این اتفاق استقبال کرد و وی را جنایتکار و بنده طاغوت نامید.
ادامه دارد...
در سال 1902 خانواده "آل سعود" به رهبری "عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود" بر ریاض حاکم شد.
بین سالهای 1902 تا 1932 میلادی، ملک عبدالعزیز تمام دشمنان خود را شکست داد تا با تصرف "الاحساء" در شرق و "عسیر" و "حجاز" در غرب کاملاً عربستان را به تصرف خود درآورد.
اواسط قرن هجدهم عبدالوهاب و بنیانگذار سلسله آل سعود اتحادی به وجود آوردند که در پس آن شیوخ و مفتیها به حکومت آلسعود مشروعیت بخشیدند و از آن تاریخ، آلسعود قبضه قدرت را در عربستان به دست گرفت.
یهودی بودن ریشه آلسعود
"مستر همفر" جاسوس مشهور انگلیسی طی سالهای ابتدایی قرن هجدهم برای نخستین بار به ریشههای آلسعود میپردازد که برخلاف ادعای عبدالعزیز و براساس اعتراف شجرهنویسان سعودی، اصل و نسب آنها به یک فرد یهودی به نام "ابراهیم موشه" میرسد.
اسناد به دست آمده درباره شجره آلسعود بر این نکته تأکید میکنند که در قرن نهم هجری مطابق با قرن پانزدهم میلادی، شخصی به نام "مانع احسایی" جد نخست آلسعود از قبیله یهودی "عنیزه" زمینی را در نجد عربستان به دست آورده است.
دروغ بزرگ آل سعود
مُردخای ابراهیم موشه و فرزندانش با تغییر نام و انتخاب اسامی عربی، خود را در میان مسلمانان جا زدند از جمله اینکه با پرداخت مبلغی به مدیر کتابخانههای کشور سعودی در سال 1322 هجری قمری، آلسعود و آلعبدالوهاب را به نبی اکرم(ص) منسوب کردند.
حاکمیت این خاندان
موضوع جانشینی و ولیعهدی در خاندان آل سعود با دیگر کشورهای سلطنتی دنیا تفاوت دارد. عبدالعزیز بن سعود سنتی را بنیان نهاد که براساس آن سلطنت از برادر به برادر برسد؛ نه از پدر به پسر.
او مقرر کرد در صورت زنده بودن پسرهایش هیچکدام از نوههایش نمیتوانند به حکومت برسند. این سنت تا امروز حفظ شده و پادشاهی عربستان به پسران عبدالعزیز رسیده است.
ولیعهد سعودی پس از مرگ "سلطان بن عبدالعزیز"؛ "نایف بن عبد العزیز" بود که از سال 1975 میلادی وزیر کشور عربستان و معاون دوم ملک عبدالله بود و غرب به خاطر دیدگاههای محافظهکارانهاش که مخالف هرگونه اصلاحات بود، به شدت از وی حمایت میکردند.
چالش بزرگ " کسب قدرت " در خاندان سعودی
بسیاری از کارشناسان بر این باورند، مرگ "سلطان بن عبد العزیز" ولیعهد سابق عربستان موجب تشدید جنگ قدرت در خاندان سعودی شده بود؛ بسیاری از شاهزادگان سعودی هم اکنون به نظام انتخاب ولیعهد در این خاندان معترض هستند و اعتقاد دارند، این نظام موجب میشود تا قدرت همواره در دست نسل اول خاندان یعنی پسران ملک عبدالعزیز باقی بماند و هیچگاه قدرت در این خاندان به نسل جوان آن یعنی نوادگان عبدالعزیز نخواهد رسید و همین موجب شده تا هم اعتراضها به شیوه انتخاب ولیعهد و هم جنگ قدرت در آلسعود به شکل قابل ملاحظهای تشدید شود و موجبات نگرانی ایالات متحده آمریکا- اسرائیل را فراهم آورد.
تکیه زدن فردی کهنسال و بیمار بر مسند قدرت برای ثبات سیاسی کشور عربستان مخاطره آمیز است.
این نکته حائز اهمیت است، غیر از 10 شخصیت مزبور در خاندان سعودی تعدادی از پسران کهنسال و بیمار عبدالعزیز را ملاحظه میکنیم که در صف انتظار پادشاهی بسر میبرند. این درحالی است که تکیه زدن فردی کهنسال و بیمار بر مسند قدرت برای ثبات سیاسی کشور عربستان مخاطره آمیز بوده و در این میان منافع غرب را نیز به خطر میاندازد. به خصوص اینکه پادشاهان کنونی سواد آکادمیکی ندارند تا از آن در اداره کشور استفاده کنند.
نایف بن عبد العزیز
نایف بن عبد العزیز بن عبد الرحمن آل سعود به سال 1934 در شهر طائف متولد شد. او هشت ماه ولیعهد عربستان سعودی بود. او همچنین نایب دوم رئیس مجلس وزیران عربستان سعودی و همچنین وزیر داخله عربستان نیز بود.
"نایف بن عبدالعزیز" یکی از 7 عضو باقی مانده از خانواده "السدیری" بود که به اصطلاح همه آنان فرزندان "ملک عبدالعزیز بن سعود" به شمار میآمدند و و مادرشان "حصه"، دختر "احمد السدیری" بود که پنجمین و محبوبترین همسر ملک عبدالعزیز از میان 22 زن دیگرش بود.
او فرزند ملک عبدالعزیز (پادشاه پیشین عربستان سعودی) میباشد وهمچنین برادر فهد بن عبدالعزیز (پادشاه پیشین عربستان سعودی) میباشد عبدالله بن عبدالعزیز (پادشاه کنونی عربستان سعودی) برادر اوست. او در 27 اکتبر 2011، پنج روز پس از درگذشت سلطان بن عبدالعزیز، توسط عبدالله بن عبدالعزیز به عنوان ولیعهد عربستان سعودی انتخاب شده بود.
گفتنی است وی عامل پشت پرده بسیاری از اقدامات علیه شیعیان عربستان سعودی بود. وی در پروندههای مختلف علیه شیعیان در سراسر جهان و به ویژه در عراق نیز تحرکات بسیار زیادی داشت.
انتخاب نایف بن عبد العزیز به ولی عهدی
انتخاب نایف به ولیعهدی در واقع تاکیدی بر این نکته بود که همه قدرت در دست فرزندان "حصة بنت احمد السدیری"، مادر نایف، سلمان، سلطان و فهد است و سدیریها همه کاره مملکت هستند و همین موضوع آتش درگیریها را داغتر کرده بود و برخی از شاهزادههای جوانتر که خود را در صف قدرت دیده و توان رسیدن به آن را نداشتند، باد به آتش این اختلافات میدمیدند، به ویژه آنکه غرب نیم نگاهی به نوادگان عبد العزیز هم دارد که در میان آنها همانطور که اشاره شد، بندر بن سلطان از نفوذ بیشتری برخوردار است و غرب نیز از مواضع وی حمایت می کند.
مسئولیت های نایف بن عبد العزیز
نایف بن عبدالعزیز در طول زندگی خویش سمتهای ذیل را برعهده داشته است؛ استاندار ریاض از 1953 تا 1954، معاونت وزارت کشور در سال 1970، رئیس شورای عالی اطلاعات در سال 1970 و وزیر کشور از سال 1975 تا لحظه مرگ و خیلی از پست های تشریفاتی و افتخاری دیگر
تفکرات نایف بن عبدالعزیز
نایف بن عبدالعزیز یکی از شاهزادگان سعودی بود که تمایلی برای ظهور اصلاحات در عربستان نداشت و اصلاح طلبان عربستانی از به قدرت رسیدن وی ابراز نگرانی کرده بودند.
وی در اظهار نظری در مارس 2009 که در روزنامه الجزیره درج شد گفته بود: عربستان نیازی به نمایندگی زنان در مجلس مشورتی ندارد و عربستان نیازی به انتخابات ندارد، زیرا انتصاب به مراتب بهتر است.
نایف بن عبدالعزیز از طرفداران روحانیون دینی و پلیس افراطی مشهور به هیئت امر به معروف و نهی از منکر بود که زندگی را بر عربستانی ها سخت کرده است.
نایف قاتل 18 ایرانی
لازم به یادآوری است که شاهزاده «نایف» دستور مستقیم اعدام 18 تن از هموطنانمان در طول دو ماه گذشته را صادر کرده بود. او عامل پشت پرده بسیاری از اقدامات علیه شیعیان عربستان سعودی بود.
ضمناً از نایف بن عبدالعزیز به عنوان عامل اصلی کشتار وحشیانه حجاج ایرانی در حج خونین سال 66 یاد میشود.
دوام نچندان طولانی در مسند ولیعهدی "نایف بن عبدالعزیز"
نایف بن عبدالعزیز سرانجام در 15ژوئن 2012 در سن 79 سالگی و در کمتر از هشت ماه به عنوان ولیعهدی پادشاه عربستان به علت کسالت در بیمارستانی در ژنو سوئیس در گذشت.
تحلیل های کارشناسان پس از مرگ نایف بن عبد العزیز
برخی از کارشناسان اتفاق نظر دارند که با مرگ ولیعهد عربستان آخرین مهره جناح لیبرالها در این کشور با دنیای سیاست وداع کرد و صحنه جدیدی از کشمکش قدرت در این کشور بروز خواهد کرد و وهابیت در عربستان در وضعیت بسیار سختی قرار گرفت.
بعد از مرگ نایف...
*نقش عربستان در تخریب سوریه و جنگ علیه جنبش آزادی بخش بحرین تضعیف خواهد شد زیرا بیرق جنگ علیه مردم سوریه و بحرین به دست عبدالعزیز بوده است.
*نقش عربستان در یمن پس از مرگ ولیعهد این کشور تضعیف خواهد شد؛ زیرا او کسی بود که یمن را از زیدی به وهابیت سیاسی تبدیل کرد.
*پادشاه کنونی عربستان لیبرال منش است و تفکر میل به همکاری با آمریکا را در تمام امور خود دنبال می کند بنابراین از این به بعد نیازش به آمریکا بیشتر خواهد شد. و این تضعیف قدرت مانور عربستان در معادلات منطقه ای و اقلیمی را به همراه خواهد داشت. بدین معنی که عربستان در وضعیت داخلی راه را برای معارضین و اپوزیسیون و گروه های مختلف سیاسی و مذهبی معارض مانند شیعیان، جنبش الحجاز و جنبش اسماعیلی ها، اخوان المومنین، حزب الامّه، بازتر خواهد کرد. و عملاً قدرت حاکمیتی دولت با نیروهای اقلیمی کاهش پیدا می کند.
*این اتفاق قدرت منطقه ای عربستان را در روابطش با ایران، قطر و به طور کلی کشورهای همراه یا مخالف تغییر میدهد و آمریکا در نهایت به عربستان وابستهتر خواهد شد زیرا نیاز مبرمی به اتکا به واشنگتن پیدا کرده است.
گزینه احتمالی ولیعهدی "سلمان بن عبد العزیز"
ظاهرا شاهزاده سلمان ولیعهد دوم این کشور است که وزیر دفاع و امیر ریاض هم هست، اما اختلافات زیادی بین آنها وجود دارد؛ زیرا بن عبدالعزیز که برادر بزرگتر نایف است و از سلمان نیز بزرگتر است قطعاً ادعای ولیعهدی را خواهد داشت همانطور که در مورد نایف نیز ادعا را داشت و به حالت قهر شورای بیعت را ترک کرد و استعفا کرد و اما به هر حال بستگی به این دارد که توازن قوای داخلی و اراده پادشاه و ارتباط آن مسائل با تبعیت حکومت و دولت چقدر طلال بن عبدالعزیز مقبول باشد یا سلمان که از نظر قانونی ولیعهد است این موضوع جدال برانگیز است.
شورای بیعت باید تشکیل جلسه دهد و از نظر ظاهری هم سلمان ولیعهد دوم است. پادشاه باید انتخاب کند که در شورای بیعت انتخابات برگزار کند یا اینکه ولیعهدی را به سلمان تحویل دهد. عوامل زیادی در این باره تأثیر گذار است. باید دید که تا چه اندازه آمریکا اجازه خواهد داد که پادشاه خود در این باره تصمیم بگیرد
خوشحالی مردم منطقه علل خصوص شیعیان بحرین از مرگ نایف
ملت بحرین از برنامهها و توطئههای نایف بسیار خون دل خورده و هیچ چیزی به اندازه شنیدن این خبر آنها را خوشحال نمیکند.
نایف در رأس هرم فتنه علیه انقلاب ملت بحرین بود و وی در اعزام نیروهای اشغالگر موسوم به سپر جزیره برای اشغال بحرین نقش اساسی را ایفا می کرد و در ادامه دستور به آتش کشیدن قرآن کریم، تخریب مساجد و کشتار بیگناهان از سوی وی صادر شده بود که توسط نیروهای اشغالگر عربستانی و نیروهای آل خلیفه اجرایی می شد.
با مرگ این ولیعهد سعودی توطئه الحاق بحرین به سعودی نقش بر آب میشود.
و این حکومت مستبد به پایان راه رسیده است
کارشناسان منطقه در تحلیل های خود به این نتیجه رسیدند که شاهزادگان سعودی فرتوت و بیمار هستند و تاکید کردند که رژیم آل سعود که با زور و ظلم بر مردم شبه جزیره عربی حکمرانی می کند نمی تواند دوام چندانی داشته باشد و به پایان راه نزدیک شده است.
منبع:598
دیکتاتوری "آل سعود" در پایان راه
دیدار با دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)
ماجرای شب نامه های متعدد توهین آمیز منتسب به دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) علیه حضرت علامه مصباح یزدی در ایام انتخابات اگرچه با واکنش حضرت آیت الله مهدوی کنی و تکذیب دانشجویان این دانشگاه روبرو شد اما هیچ برخوردی با عوامل این حرکت غیراخلاقی از سوی نهادهای امنیتی و قضایی صورت نگرفت تا اینکه جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) از مدتها پیش برای عرض ارادت به مطهری زمان و کسب فیض از محضر وی درخواست وقت ملاقات کرده بودند و این دیدار روز گذشته با حضور جمعی از دانشجویان نخبه دانشگاه امام صادق (ع) در دفتر حضرت علامه مصباح یزدی صورت گرفت و حضرت علامه نیز در این دیدار سخنان مهم و روشنگرانه ای را مطرح کردند.
علامه مصباح یزدی اظهار داشت: متأسفانه در انتخابات مجلس نهم، گاهی نظرات اشخاص حقیقی به جای تصمیم شخص حقوقی جامعه روحانیت و جامعه مدرسین بیان میشد.
رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در این دیدار با اشاره به نعمت عظیم رهبری انقلاب اسلامی توسط امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری ابراز داشت: خداوند نعمت وجود مردم و جوانانی پاک و انقلابی نیز به کشور ما ارزانی داشته است که حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری بیش از همه قدر این نعمت را دانستند.
علامه محمدتقی مصباح یزدی با اشاره به دغدغه نیروهای انقلابی و متدین برای حفظ و تقویت روح انقلابی در کشور ادامه داد: شناخت صحیح و اراده مقاوم و خستگی ناپذیر، دو عامل مهم برای تبلور روح الهی انقلاب است که تقویت این دو عنصر امید به آینده را بیشتر میکند و تضعیف آن، سبب نگرانی میشود.
وی با بیان اینکه اگر کسی مانند معصوم شناخت کاملی از اسلام و عدالت، و تقوایی شبیه عصمت داشته باشد، از انحراف در این راه مصون است، ادامه داد: اما چنین چیزی ممکن نیست، هرچند گاهی خداوند به دلایلی به برخی افراد فوق العاده و برجسته عنایت خاصی میکند که شبیه معصوم هستند و در زندگی عملاً بسیار کم اشتباه میکنند و یا اشتباه نمیکنند، که نمونه آن در این عصر حضرت امام خمینی(ره) است.
عضو خبرگان رهبری با اشاره به وجود این کمبودها در همه اشخاص ادامه داد: اما در انتخابات و برای تصدی پستها باید افرادی انتخاب شوند که نسبت به دیگران اصلح باشند و تشخیص آن با توجه به عملکرد و سابقه و شناخت تفکر آنها امکان پذیراست و برخورد ابتدایی به هیچ وجه نمیتواند برای تشخیص اصلحیت مناسب باشد، چرا که به عنوان نمونه کسانی در فتنه 88 منحرف و فتنه گر شدند که ظاهرا چهرههای موجهی داشته و بعضاً خیرخواه نظام تلقی میشدند.
علامه مصباح یزدی ادامه داد: مروری بر تاریخ انقلاب اسلامی در طول 33 سال گذشته نشان داده که هرگز اهداف انقلاب در سطح آرمانی در جامعه تحقق نیافته است و مقطع ایده آلی وجود نداشته است.
وی افزود: حتی از همان اوایل انقلاب، نخست وزیر موقت تمایلی به ایستادگی در برابر آمریکا نداشت و رئیسجمهور اول نیز بیشتر از اینکه تفکر اسلامی داشته باشد، تفکر لیبرالی داشت.
علامه مصباح یزدی افزود: در دورهای نیز فردی روحانی با وجهه خانوادگی، با شرایطی خاص و تبلیغات مردم گرایانه و رفتار ساده زیست توانست به ریاست جمهوری برسد، ولی از همان اول مسأله جامعه مدنی را مطرح کرد (که در عرف و ادبیات سیاسی معادل سکولاریسم است) و باوجود آنکه با انتقادات بسیار زیادی مواجه شد، بر آن پافشاری کرد، البته بعدها منظور خود را از مدنی، مدینه النبی عنوان کرد، اما در عمل، همان خط فکری غربی را دنبال کرد.
وی افزود: در دوران بعد، افرادی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به میدان آمدند که شناخته شده و دارای سوابق مختلف سیاسی و مبارزاتی و مدیریتی بودند، اما فرد برنده انتخابات فردی تقریبا گمنام بود که پول و تبلیغات نداشت، اما تنها امتیازش احیای شعارهای انقلابی بود که تا حدی در عمل نیز صداقت خود را نشان داد و مردم هم به خاطر همین شعارهای انقلابی به ویژه در مقایسه با شعارهای کاندیداهای دیگر، به وی رأی دادند.
وی با تأکید بر اینکه علت عمده پیروزی این شخص در انتخابات شعارهای انقلابی او بود و مردم احساس کردند که او میتواند انقلاب را زنده کند، ادامه داد: هر چند وی تا حدی به این شعارها جامه عمل نیز پوشانید، اما او نیز معصوم نبوده و بالاخص در دوره دوم ضعفهای او در شناخت و اراده بیشتر نمایان شد.
علامه مصباح یزدی ادامه داد: در این دوره، رئیسجمهور به تنهایی به اندازه چند دولت کار و تلاش کرد و امتیازات زیادی در زمینههای مختلف داشت، اما نقایص زیادی نیز داشت.
استاد اخلاق حوزه علمیه افزود: اگر اکنون نیز منتظر باشید تا رئیسجمهوری بر سرکارآید که هیچ ضعفی در دو زمینه شناخت و اراده نداشته باشد، زود سرخورده خواهید شد، چرا که وقتی حضرت امام خمینی(ره) با آن بصیرت و شناخت عمیق خود نسبت به اسلام و آن اراده مستحکم و تقوای الهیاش در مواردی هرچند بسیار اندک به اشتباه خود اذعان میکند، نباید از دیگرانی که مسلما شناخت و اراده آنها به اندازه امام(ره) نیست، انتظار داشت هیچ اشتباهی نداشته باشند. لذا انتظار پیدا کردن فردی بیهیچ عیب و نقص، اشتباه است و باید اصلح نسبی را انتخاب کنیم.
وی با بیان اینکه اصلح نسبی کسی است که نقصهای کم و امتیازات بیشتری داشته باشد، افزود: البته باید توجه داشت تعداد نقایص مهم نیست، بلکه کمبودها را باید از لحاظ کیفیت و تأثیرش در سرنوشت انقلاب ارزیابی کرد.
وی با اشاره به اینکه گاهی کمبودها و نقصها در عمل است و گاهی در تفکر ادامه داد: اگر کسی فکرش این باشد که راهی جز سازش با آمریکا وجود ندارد، این کمبود بسیار بزرگی است و نباید آن را در برابر دیگر امتیازات او، ناچیز به حساب آورد و اتفاقا امروزه کمتر سیاستمداری وجود دارد که خواهان رابطه با آمریکا نباشد، اما برخی صریحا میگویند، برخی پشت پرده و برخی نیز از ترس سلب اعتماد مردم به زبان نمیآورند، و حتی در سالهای اخیر در موضع گیریهای غیر رسمی آنها، چنین گرایشهایی قابل مشاهده بوده است.
علامه مصباح یزدی با بیان اینکه کسی که نسبت به تفکر انقلاب اسلامی نقص داشته باشد، برای ریاست جمهوری صلاحیت ندارد، ادامه داد: برخی در سخنانشان ایران را جایگزین اسلام میکنند و مواردی چون تمدن ایرانی و آثار باستانی ایران را مورد توجه قرار میدهند، در حالیکه با نگاهی به سخنرانیهای امام(ره) مشاهده میکنید، مهمترین مسأله از دیدگاه ایشان، اسلام بوده است.
وی افزود: شمارش نقصها مهم نیست، بلکه باید دید برآیند نقصها در سرنوشت انقلاب اسلامی چه تأثیری خواهد گذاشت، لذا امام راحل برای آینده ایران از هیچ چیزی نگران نبودند، حتی از محاصره اقتصادی، و تنها عامل نگرانی خود برای ایران اسلامی را وابستگی فرهنگی میدانستند.
علامه مصباح یزدی دومین ملاک برای شناختن اصلح نسبی را تفکر افراد نسبت به مسأله ولایتفقیه دانست و افزود: علاوه بر اینکه قوام جمهوری اسلامی مبتنی بر تئوری ولایتفقیه است، در عمل نیز مشخص شده است، بیشترین نقش در حفظ و بقای نظام اسلامی و پیشرفت آن را امام(ره) و مقام معظم رهبری داشته اند، لذا همواره جهت گیری همه دشمنان، به سمت رهبری بوده است.
وی ادامه داد: عمل و کارآیی و مدیریت خوب نیز ملاک سوم برای شناخت اصلح است.
رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) افزود: در انتخابات گذشته مجلس عدهای در سایه انتساب به نام اشخاص بزرگوار و محترمی که دست آنها را میبوسیم، کارهای خطرناکی را انجام داده و برنامههای مخربی را طراحی کردند که بسیار خطرناک است.
وی با اشاره به اینکه جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین دو نهاد مهم و مقدس در کشور اسلامی هستند که سابقهای بیش از انقلاب اسلامی دارند، خاطر نشان کرد: قرار بود این دو نهاد مقدس برای تقویت اصولگرایی در تصمیم گیریها با یکدیگر تعامل داشته باشند، اما متأسفانه گاهی نظرات اشخاص حقیقی به جای تصمیم شخص حقوقی جامعه روحانیت و جامعه مدرسین بیان میشد و این روند در حال ادامه پیدا کردن بود.
علامه مصباح یزدی ادامه داد: گاهی نیز تنها به خاطر نفوذ شخص و داشتن امکاناتی از وی حمایت میشد و مثلا از امکانات شهرداری برای انتخابات هزینه میشد که چنین عملی با هزینه بیت المال شرعا جایز نیست و این انحراف از تفکر انقلابی و اسلامی است، اما برخی نه تنها از این امکانات در انتخابات استفاده کردند، بلکه به برخی تنها به خاطر اینکه به چنین امکاناتی دسترسی دارند و میتوانند از آن استفاده کنند و آن را نقطه قوت خود تلقی کردند، اجازه دخالت در تصمیم گیریها داده شد.
وی با اشاره به اینکه فتنه اخیر خطر بزرگی برای انقلاب اسلامی بود، ادامه داد: برخی نه تنها در مقابل فتنه موضع نگرفتند، بلکه با فتنهگران رابطه داشتند، لذا اینها نقصهای بسیار بزرگی است که نمیتوان آن را در انتخابات نادیده انگاشت.
عضو خبرگان رهبری ادامه داد: عدهای نیز علاوه بر اینکه اعتقادی به ولایتفقیه و مقام معظم رهبری ندارند، آن را مانع و رقیب خود میدانند و رفتار و سخنانشان را به گونهای طراحی میکنند که هم از لحاظ تئوریک، ولایتفقیه را زیر سئوال میبرد و هم در عمل در جهت تضعیف مقام معظم رهبری برآمدند، لذا اگر چنین افرادی صحنه گردان انتخابات شدند، نباید فریب آنها را خورد.
وی در خصوص تشکیل جبهه پایداری خاطر نشان کرد: در این شرایط و اوضاع ما چارهای ندیدیم جز اینکه صدای دیگری هم بلند شود ولذا با سه شعار تبعیت محض از ولایت مطلقه فقیه، مقابله با فتنه گران، و برائت از خط انحراف این جبهه تشکیل شد، چرا که ما معتقدیم اگر قرار باشد به خاطر وحدت، نیروهای حزب اللهی و مخلص، فدای نیروهایی شوند که دارای نقصهای مختلف به ویژه فکری هستند، چنین وحدتی بیفایده است و لذا این حرکت انجام شد و چه بسا اگر این اقدام صورت نمیپذیرفت، انتخابات به شکل دیگری رقم میخورد.
حضرت علامه مصباح ادامه داد: البته ما معتقد نیستیم که همه نیروهای معرفی شده معصوم هستند و هیچ خطائی ندارند، اما سعی شد افراد اصلح معرفی شوند.
استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: اما باید توجه داشت همه کاره خداست و ما باید از خودمان شروع کنیم، یعنی اگر از اسلام دم زدیم، اول خودمان در عمل به آن پایبند باشیم، نه اینکه تنها اسلام را برای مردم بخواهیم، و از طرف دیگر باید توجه داشته باشیم که ما صاحبی داریم که از همه کارهای ما اطلاع دارد و برای کارهای خیر ما دعا کرده و در بزنگاهها به ما کمک میکند، و باید دل خود را به او بسپاریم و به امکانات و تبلیغات دیگران دلخوش نباشیم، چرا که تجربه نشان داده است، هراندازه بیشتر به طرف امام زمان(عج) رفتیم، کمکهای بیحسابی از ایشان شامل حالمان شده است.
گفتنی است این دیدار 25 خردادماه در سالن تشریفات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.
منبع:598
انگلیس چگونه بر موج فتنه سبز سوار شد؟
دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گرچه عرصهای برای به میان آمدن دیدگاهها و خطوط فکری جریانهای عمده سیاسی کشور شد اما به موازات خود، جریانهای هدایتگری را نیز تجربه کرد. بخش عمده و اساسی این هدایتها و کنترلها بیشک، «قدرت پشت گفتمانها» یعنی «رسانهها» بودند.
رسانهها این خطوط ناخودآگاه اربابان خط و ربط سیاسی، چنان نقشی را در فضای انتخابات ایفا کردند که ازخلال آنها تلاش آنان برای «میانداری» نیز قابل رصد بود. درحوزه رسانههای خارجی اما این شبکه خبری بی بی سی فارسی بود که طی ماههای گذشته چالشهای نرمیرا درزمینه مقابله با ارزشهای ایدئولوژیکی تدارک دید. اصولا این شبکه با دو تاکتیک وارد فضای انتخابات ایران شد. نخستین تاکتیک، حواس پرتی جمعی (mass distraction ) بود که براساس آن سعی شد پیامها از محتوا تهی شده و ارزشهای خبری دیگری دراذهان شکل بگیرد. تاکتیک دیگر هم تزریق زیرپوستی (hypodermic needle ) بود که طی آن تلاش شد برخی از پیامهای هدفگذاری شده با دزهای مختلف به ببیندگان و مخاطبان القا شود. با توجه به دو مورد ذکر شده و با بررسیهای صورت گرفته میتوان گفت که ورود این شبکه به فضای انتخابات ایران در سه فاز طراحی و پیگیری شد.
الف – فازاول، عدم مشارکت «نمایان»
در این فاز با توجه به فضای گنگ بودن احتمال حضور کاندیداها درعرصه رقابتها به سنت انتخابات گذشته سعی شد که مشارکت بالای مردم در این انتخابات عملی نشود. فضا سازی متناسب با تحولات صحنه و نیز سوق دادن مردم به بیتفاوتی حضور در انتخابات سخت مورد تأکید قرارگرفت تا «نقدینگی اعتماد مردمیبه نظام» به چالشی جدی دراین زمینه تبدیل شود.
ب- فازدوم- تلاش برای «تغییر»
پس از آنکه کاندیداهای دیگر نیز به میدان آمدند و فضای رقابتها نیز رو به گرمیرفت، این شبکه با تغییر رویکرد سعی در مصادره فضای سیاسی کشور در جهت اهداف بنگاه سیاسی خود نمود. برجسته ساختن انتقادات علیه دولت مستقر، به کاربستن رویکردهای «عاطفی»، «ناسیونالیستی»، «ترغیبی»، «القایی» با تکیه بر«فضای وانموده» برای معکوس ساختن حقایق و وقایع ازجمله مواردی بود که در این فاز بشدت دنبال شد. دراین بخش بهطورکلی شبکه بی بی سی فارسی برای مقابله با دولت نهم و نیز بالانس رسانهای جریان مقابل سه تکنیک را دردستور کار خود قرارداد.
الف-1- تکنیک پارازیت روانشناختی
در این تکنیک سعی گردید مجموعه اقدامات دولت مستقر به چالش کشیده شده و حتی مجموعه اهداف، پیامها و اقدامات آن به نوعی دستکاری و تحت الشعاع قرارگیرد. بیان این نکته که «دولت موجود در سیاست هستهای خود موفق نبوده»، «وضعیت اقتصادی مطلوب نیست»،
«خرافه گرایی جان گرفته»،«افتتاح پروژهها نمایشی» میباشد و... از عمده محورهایی بود که به همان شیوه تزریق زیر پوستی در برنامههای این شبکه دنبال شد.
الف-2- تکنیک اسطوره سازی
دراین روش سعی شد از برخی کاندیداها به شکل غیرمستقیم شخصیتهایی ساخته شود که در مقایسه با سایر نامزدها از ویژگیهای خاصی برخوردار باشند. درحقیقت با خلق شخصیت بیهمتا برای برخی کاندیداها سعی شد دراین فضا اسطورهای برای نجات خلق شده و حالتی قابل پرستش بگیرد. این اسطوره قرار بود خیلی چیزها را تغییردهد و حتی نسبت به رقیب اصلی قراربود ریل سیاستهای گداپرورانه را تغییردهد. این اقدامات در حالی صورت میگرفت که به موازات آن سعی شد این شبکه در طول برنامههای خود نقش سخنگویی جامعه را برعهده گرفته و انرژی روانی لازم را به جامعه تزریق کنند. همچنین دراین میان با دنبال ساختن فضای رعب تبلیغاتی تلاش شد کاندیدای اسطوره پیشاپیش پیروز انتخابات معرفی شده و عدم قطعیت این موضوع با احتمال تقلب در انتخابات سوئیچ شود. این روند البته با به کاربردن آخرین متدهای رسانهای با زیرکی دنبال شد و این شبکه با اخبارگیری داخلی سعی کرد در قالب سخت خبرو نرم خبر به القای پیامهای خود بپردازد. دراین میان همچنین با توجه به حضور برخی از خبرنگاران اصلاحطلب در کادر این شبکه و نیز ارتباط گیریهای داخلی برای دریافت اخبار نشان داد که این شبکه با نیت و قصد قبلی برای تأثیر گذاری برانتخابات ایران تأسیس و فعال شده است. آموزش عمومی برای برخی خبرنگاران ایرانی در قالب اردوهای رسانهای در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس آنهم در شرایطی که وزرات امور خارجه انگلیس با کسری بودجه مواجه شده و برخی از شبکههای بی بی سی درتعدادی از کشورها نیز تعطیل شد، نشان داد که انگلیس بیش از هرچیزی به تحولات خاورمیانه بویژه ایران سخت چشم دوخته است.
فازسوم – اغتشاشات و اعتراض به روند انتخابات
زمانی که برای پوشش اخبار انتخابات گروهی 55 نفره از رسانههای انگلیس به ایران عزیمت کردند، میشد حدس زد که این انتخابات برای خیلیها سرنوشت ساز است. نتایج انتخابات که مشخص شد این گروه 55 نفره رسانهای به دلیل اینکه نتیجه انتخابات مطلوب آنها نقش سخنگویی جریان اعتراض و سپس اغتشاش را برعهده گرفتند. دراین مقطع بی بی سی فارسی در برنامههای خود ضمن برگزار ساختن میزگردهای مختلف نظرات کارشناسان را همچون تأکید برآمدن به خیابانها برای بیان اعتراضات، کوتاه نیامدن در برابر کودتا و تقلب در انتخابات و... به اذهان القاء و برعدم انقیاد به قانون تصریح میکردند.
این شبکه همچنین با درخواست از بینندگان خود میخواست که با موبایلهای خود تصاویر درگیریها را به این شبکه mail کنند.
هدف عمده از این اقدام به باور کارشناسان عملیات روانی، این بود که 1- با توجه به اینکه تصاویر با دوربینهای غیرحرفهای گرفته میشوند، وجود سانسور و فضای امنیتی را برجسته سازند و 2- با توجه به میزان pixel دوربینهای تلفنهای همراه تصاویر را مستندترو حجیم انتشار دهند. در این میان ارتباط ستاد قیطریه کاندیدای اصلاح طلبان با شبکه بی بی سی و پوشش برخی از تولیدات آن در قالب «شایعات»، «اخبار با منابع سیاه و خاکستری» انتشاراطلاعیهها و emailها مورد قابل کتمانی نمیباشد مضاف براینکه ستاد مزبور ارتباط کاملاً «آنلاین» با شبکه خبری بیبیسی داشته و عمده اطلاعات را برای پوشش خارجی و ایجاد هیجانات به این شبکه مخابره میکرد.
کشف دوربینهای فوقحرفهای، سیدیهای تبلیغاتی و تخریبی و نیز دستگاه ارسال کننده ماهوارهای نیز قرینههایی دیگر برای این ارتباط میباشند. اما به لحاظ تکنیکی نیز این شبکه از تکنیک«تراکم شناختی» بهره برد. این روش به این واقعیت اشاره دارد که بیبیسی فارسی اخبار، اطلاعات خود را برای انتقال درزمانی محدود،به شکلی فشرده ارائه داد.
وقت اندک برای فکر کردن به موضوعات شیوهای بود که از سوی این شبکه دنبال شد تا ضمن منفعل ساختن مخاطب، به دزهای بالای اطلاعات دارای معنای مطلق، قطعه قطعه، بسته بندی شده، و از قبل هضم شده عادت کند. در مجموع میتوان گفت که این شبکه در راستای بیثباتسازی داخلی که یکی از روشهای جنگ نرم است تلاشهای بسیاری را سامان داد. قتل یک شهروند مظلوم ایرانی برای تهیه مستند یکی از روشهای غیر انسانی آنان بود.
تهیه فیلم از این قتل دلخراش آنهم با کیفیتی بالا و بدون شلوغیهای رایج در صحنه اعتراضات، موضوعی است که شکهای جدی ای را دراین زمینه برمیانگیزد. قتل در فرعیهای خیابان امیرآباد بهدور ازراهپیمایی اصلی مسائلی هستند که هنوز جوابهای صریحی را طلب میکند. گرچه دراین میان برخی نهادهای مسؤول به سرنخهایی دراین زمینه دست یافتهاند اما برخی اخبار دیگر مبنی بربرنامهریزی این شبکه برای پوشش خبری – تصویری ترور احتمالی یکی از نزدیکان میرحسین موسوی در روزهای پیش از انتخابات ازسناریویی پرده برمیدارد که نقش بی بی سی فارسی درآن قابل کتمان نیست.
منبع:فارس