سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مشایی و مهاجرانی

 

  9 شباهت «مشایی» با «مهاجرانی»/جریان انحرافی ادامه جریان فتنه است

تاریخ خبر:19/9/90

 

 

* جایگاه باعزت ملت ایران مدیون «ولایت» است

"آمریکا همه جور ساز و برگ دارد ولی یک چیز ندارد، اما ملت ایران آن‌را دارد و به خاطر همان به ‌عزتی رسیده است که ملت‌های دنیا امروز متأثر از ملت ایران در مقابل همه حکمرانان جبار خود تا پای جان ایستاده‌اند؛ این موهبتی که نصیب ملت ایران شده و توانسته این ملت را به آن جایگاه با عزت برساند، ولایت است."

رئیس اسبق ‌بازرسی ویژه ‌ریاست جمهوری اضافه کرد: برخی گروه‌های سیاسی نیز که ولایت را مانع تحقق اهداف و خواسته‌های نامشروع خود می‌دیدند و در مقابله با نظام و ولایت ابتدا از موضع سیاسی و فرهنگی شروع کردند و سپس وارد فاز نظامی شده و پیاده نظام استکبار شدند، نمی‌خواهند این عزت و بزرگی ملت ایران را ببینند.

داود احمدی‌نژاد یادآور شد: امام خمینی (ره) فرمودند ملت ایران باید "آقا" باشد و الان که 32 سال از آ‌ن‌روز می‌گذرد، این ملت ثابت کرده که می‌تواند ‌آقا باشد و ذلیل نباشد و مستشار آمریکا‌یی‌ها و اروپایی‌ها بر آنها حکومت نکند، البته نباید از شیطان غافل شد، چراکه ‌شیطان ما را رها نکرده و به دنبال آن است که این عزت را از ملت ایران بگیرد.

* جریان انحرافی با "لباس امام زمان(عج)" وارد میدان شده است

وی با اشاره به "جریان‌هایی که در تمام مقاطع انقلاب اسلامی از ابتدا تا امروز ‌علیه ‌نظام اسلامی و ولایت و ملت ایران فعالیت کردند"، ‌«جریان انحرافی» را ‌ادامه همین جریان‌ها دانست و تأکید کرد: جریان انحرافی با ‌حربه دیگری آمده است چراکه می‌داند اگر با همان حربه‌‌‌، ‌شکل و لباس جریان‌های گذشته وارد عرصه شود، ملت او را نمی‌پذیرد که البته ‌نخواهد نپذیرفت‌، لکن جریان انحرافی ‌با افراد، روش‌ها و شگردهای دیگری وارد میدان شده و ‌‌با لباس امام زمان (عج) آمده است.

* شباهت‌های «مشایی» با «مهاجرانی»

رئیس اسبق ‌بازرسی ویژه ‌ریاست جمهوری با تأکید بر اینکه "عطاءالله مهاجرانی‌ یکی از عوامل استکبار است که تا وزارت فرهنگ و ارشاد دولت خاتمی پیش رفت و امروز پناهنده استعمار پیر یعنی انگلیس ‌‌که درآمدش از حیله و نیرنگ است، شده"، به مقایسه لیدر جریان انحرافی با عطاءالله مهاجرانی و بررسی تشابهات این دو نفر پرداخت و دلیل این مقایسه را اینگونه تشریح کرد که "‌نیروی انقلابی در مسیر انقلاب باید بصیرت داشته باشد، چراکه تفاوت انسان به عنوان محور عالم با سایر موجودات در بصیرت بوده و این بصیرت است که به انسان‌ قیمت می‌دهد".

* جریان انحرافی توسط همان عوامل قبلی استکبار هدایت می‌شود

داود احمدی‌نژاد هدایت جریان انحرافی را در ‌دست همان عوامل قبلی استکبار دانست و تأکید کرد که جریان انحرافی سابقه نفاق دارد و با توبه تاکتیکی در سیستم نفوذ کرده است.

* برخی اعضای خانواه لیدر جریان انحرافی عضو جریان نفاق بودند

وی در بیان تشابهات لیدر جریان انحرافی با ‌‌عطاءالله مهاجرانی ‌گفت: ‌‌خانواده‌ مهاجرانی دل در گرو انقلاب نداشتند، لیدر جریان انحرافی هم برخی اعضای خانواده‌اش ‌‌عضو جریان ‌نفاق بودند و وابستگی به نفاق داشتند.

* لیدر جریان انحرافی مانند مهاجرانی در حوزه فرهنگ و هنر بحران‌سازی می‌کند

بازرس ویژه اسبق رئیس جمهور به بحران‌سازی‌های ‌‌عطاءالله مهاجرانی در حوزه فرهنگ‌ و هنر اشاره و تصریح کرد که لیدر ‌جریان انحرافی هم امروز همین کار را می‌کند.

* مهاجرانی و لیدر جریان انحرافی هر دو اهل اباحی‌گری و لیبرالیسم هستند

داود احمدی‌نژاد مهاجرانی را یک ‌لیبرال‌ و اهل اباحی‌گری خواند و با تأکید بر تشابه لیدر جریان انحرافی با مهاجرانی در این زمینه گفت: جریان انحرافی از نمایش‌های مسئله‌دار مثل هدی گابلر که یک تئاتر بسیار مبتذل ‌و باعث شرم بود و البته ‌سریعاً تعطیل شد، حمایت می‌کرد؛ حمل قرآن همراه با دف زدن نمونه دیگری است ‌که اعتراض همه علما را به دنبال داشت.

* عضویت مهاجرانی و لیدر جریان انحرافی در انجمن حجتیه

"‌مهاجرانی عضو انجمن حجتیه بود، لیدر جریان انحرافی هم عضو انجمن حجتیه و ‌‌‌‌شاگرد به اصطلاح عالمی است که ‌شب می‌خوابد و صبح بیدار می‌شود‌ و در مخالفت با ولایت فقیه از امام زمان روایت می‌گوید".

* سخنان ولایت فقیه را فصل‌الخطاب می‌دانند اما خلاف آن عمل می‌کنند

وی افزود: مهاجرانی سخنان مقام ولایت را فصل‌الخطاب می‌دانست ولی درست عکس آن عمل می‌کرد؛ به عنوان نمونه زمانیکه مقام ‌ولایت رسماً ‌‌با مذاکره با آمریکا مخالفت کرده بوددند، مهاجرانی در برخی مقالات‌ خود ‌بر مذاکره با آمریکا تأکید می‌کرد. جریان انحرافی نیز به ظاهر سخنان ولایت را ‌فصل‌الخطاب می‌داند ‌ولی در عمل راه دیگری می‌رود.

رئیس اسبق بازرسی ویژه ریاست جمهوری با بیان اینکه لیدر جریان انحرافی ‌‌در مقابل آمریکا و رژیم جنایتکار صهیونیستی سر تعظیم فرود می‌آورد، یادآورد شد: ملت ایران در یک حرکت زیبا در دفاع از مظلومیت فلسطین، ‌مردم دنیا را علیه بازوی استکبار یعنی اسرائیل متحد کرد اما یک عنصر به ظاهر داخلی و در باطن عامل استکبار که با نام ‌جریان انحرافی در کشور قدم می‌زند، ‌در مقابل اسرائیل سر تعظیم فرود آورد و از مردم اسرائیل ‌دفاع کرد یعنی تعریف کرد اما ولی فقیه به صحنه آمد و در دفاع از دستاورد ملت ایران فرمودند که "یک نفر پیدا می‌شود درباره مردمی که در اسرائیل زندگی می‌کنند، یک اظهار‌نظر می‌کند، البته این اظهار‌نظر، اظهار‌نظر غلطی است. اینکه گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم، این حرف درستی نیست، حرف غیرمنطقی است"، ‌بنابراین خواص باید حواس خود را جمع کنند، چراکه جریان انحرافی می‌خواهد تجمیع جهانی علیه اسرائیل که به وسیله ملت ایران بوجود آمده است را بشکند.

" مهاجرانی مردم اسرائیل را ‌دوست مردم ایران می‌دانست. آیا واقعاً اینها دوست مردم ایران هستند؟ این دوستی است که دانشمندان هسته‌ای ما را ترور می‌کنند؟ ‌این دوستی است که صدام حسین را تحریک کردند که آن همه جنایت در این مملکت آفرید؟ این دوستی است که هر روز کشورها را علیه ایران تحریک و ما را تحریم می‌کنند و‌ هزاران حرف ناصواب می‌زنند؟ آنها نمی‌خواهند‌ این مملکت رشد کند و به پله‌ها‌ی ترقی برسد و می‌خواهند ملت ایران جیر‌ه‌خوار آنها باشد. حالا جریان انحرافی هم ادعای دوستی با مردم اسرائیل می‌کند."

* جریان انحرافی ‌می‌گوید ما مستقیم به امام زمان (عج) متصل هستیم و نیازی به ولی فقیه نداریم

داود احمدی‌نژاد با اشاره به اینکه ‌هم‌پالگی‌های مهاجرانی ‌اعلا‌م می‌کردند که ولایت فقیه باید ‌وکالتی ‌باشد و باید 4 سال به 4 سال مانند نمایدگان مجلس، ولی فقیه را انتخاب کرد، خاطرنشان کرد: لیدر ‌جریان انحرافی اصلاً اصل ولایت را قبول ندارد و ادعا می‌کند ‌امام زمان (عج) پای سفره ماست و او ما را هدایت می‌کند؛ یعنی ‌همانطور که ‌خوارج نهروانی ‌در زمان امیرالمؤمنین (عج) می‌گفتند ‌ما مستقیم از خدا دستور می‌گیریم و کاری به ‌علی (ع) نداریم، ‌‌جریان انحرافی هم همین ادعا را دارد که ما مستقیم به امام زمان متصل هستیم و نیازی به ولی‌فقیه نداریم.

* شباهت مشایی و مهاجرانی در پیشنهاد مذاکره با آمریکا

وی تشابه دیگر عطاءالله مهاجرانی با لیدر جریان مهاجرانی را این دانست که مهاجرانی پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا بر خلاف نظر ولایت فقیه را داد‌ و لیدر جریان انحرافی نیز پیشنهاد ارتباط مستقم با آمریکا را مطرح می‌کند. ‌

* تشابه مکتب ایرانی با گفت‌وگوی تمدن‌ها و جمهوری ایرانی

بازرس ویژه اسبق رئیس جمهور خاطرنشان کرد: آنها گفت‌وگوی تمدن‌ها راه انداختند که‌ در واقع اسلام را کنار بگذارند؛ جریان انحرافی هم نوعی گفت‌و‌گوی تمدن‌ها راه انداخته و شخصی به نام ‌‌<<ه.الف>> را مأمور کرده و مصوب کرده که ‌51 میلیار‌د هم پول در اختیار او قرار دهند تا ‌به کشورهای مختلف سفر کند که برود و بگوید مکتب ما ایرانی است و اسلام نیست؛ سند رسمی این موضوع هم موجود است.

"آیا ما از ‌مکتب ایرانی به این جایگاه رسیده‌ایم؟ خیر؛ از اسلام است که ملت ایران به این جایگاه رسیده و نقشه را‌ه ما را حضرت زینب (س) مشخص کرده و از کربلا اقتباس کرده است؛ ‌ما پیرو مکتب کربلا هستیم، نه مکتب ایرانی. ‌ما اگر به این عزت، آگاهی و بزرگی و عظمت دست پیدا کرده‌ایم، مدیون ‌اسلام‌ و مکتب امام صادق (ع) هستیم".

داود احمدی‌نژاد این را هم اضافه کرد که مهاجرانی شعار جمهوری ایرانی سر می‌داد، لیدر جریان انحرافی هم مکتب ایرانی را مطرح می‌کند.

*‌ ارتباط دلالان آمریکا با مهاجرانی و لیدر جریان انحرافی

وی همچنین گفت که به گفته رادیو اسرائیل نوری‌زاد که دلال آمریکا و استکبار است، از فعالیت مهاجرانی در دولت خاتمی ابراز خرسندی می‌کرد و الان نیز ‌از لیدر جریان انحرافی ‌دفاع می‌کند؛ هوشنگ امیراحمدی هم که دلال آمریکا و اسرائیل است، هم با مهاجرانی و هم ‌با لیدر جریان انحرافی ‌دائماً در ارتباط است و در همین همایش ایرانیان خارج هم دعوت شد.

* جریان انحرافی ادامه جریان‌های معاند گذشته ازجمله فتنه سبز است

تشابه جریان انحرافی با جریانات معاند گذشته ازجمله جریان فتنه 88 بخش دیگر سخنان داود احمدی‌نژاد بود که وی در این زمینه جریان انحرافی را ‌ادامه جریان فتنه سبز دانست و اینگونه ادامه داد که ‌جریانات معاند گذشته، بیشترین و آخرین تلاش خود را در ‌سال 88 یعنی فتنه سبز به‌کار گرفتند، لکن ‌‌هم سردمدارانشان و هم شگردهایشان برملا شدند، لذا باید افراد جدید با ‌‌شگردهای جدید روانه میدان کنند.

وی با بیان اینکه "حرکت‌های‌ امروز جریان ا‌نحرافی ‌‌کمتر ا‌ز حرکت جریان‌های معاند گذشته نیست و در برخی جاها خیلی هم بیشتر است"، تلاش جریان انحرافی برای برگزاری جشن جهانی نوروز در تخت جمشید را مورد اشاره قرار داد و یادآور شد: این جریان برای عید نوروز سال 90 خواست جشنی از نوع جشن‌های 2500 ساله ‌راه بیندازند و از ملک عبدالله اردنی ‌که ملت اردن علیه او تظاهرات کرده بودند‌ ‌نیز دعوت کرده بودند.

* چگونه باید ‌جریان انحرافی ‌مقابله کرد؟

"در مقابل جریان انحرافی چه باید کرد؟" رئیس اسبق بازرسی ویژه ریاست جمهوری این سؤال را مطرح کرد و در ادامه افزود: ‌بزرگترین انقلاب در ‌طول تاریخ بشر توسط موحدان دارد دنیا را ‌فرا می‌گیرد که هدایت این انقلاب هم با ولایت‌فقیه یعنی کسی است که خود نمی‌بیند و فقط خدا را می‌بیند‌، لذا باید امروز این درس را به همه بدهیم که برای رسیدن به رستگاری ‌دنیا و آخرت باید از منیت خود در برابر ولایت دست برداریم‌.‌

"‌یک معلمی از من سؤال کرد که ‌من چگونه مطمئن باشم که اگر د‌ر زمان حسین بن علی(ع) بودم، در رکاب ایشان حضور داشتم. به او گفتم اگر امروز در مقابل ولایت فقیه منیت نداشته باشی و پروانه شمعش باشی، باور داشته باش که در رکاب حسین بن علی(ع) بودی و اگر فردا حماسه دوم الهی خلق شود، در رکابش خواهی بود".

* باید نقش ولایت فقیه را برای نسل جوان تبیین کنیم

داود احمدی‌نژاد با تأکید بر لزوم تبیین و تشریح نقش ولایت فقیه در ‌پیروزی انقلاب، دوران دفاع مقدس و ‌‌مقابله نظام ‌جمهوری اسلامی ‌با ‌تهاجمات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی‌ برای نسل جوان، به ماجرای صدور فتوای قتل سلمان رشدی اشاره کرد و یادآور شد: ماجرای سلمان رشدی ماجرای ‌کوچکی نبود؛ بسیاری از سفرای کشورهای اروپایی و خارجی قهر کردند و رفتند، یعنی همه شمشیر کشیدند، ‌اما با سرپنجه تدبیر ولایت فقیه همه آنها مثل "گربه ماست ریخته" برگشتند؛ یا در جریان ‌دادگاه میکونوس بار دیگر این سفرا قهر کردند و رفتند ‌و ‌ارتباطات قطع شد اما با سرپنجه تدبیر مقام معظم رهبری همه آنها با ذلت ‌برگشتند، همچنین در ‌جریان فتنه سبز، اگر تدابیر ولایت فقیه نبود، معلوم نبود خیانت افرادی که همه استکبار پشت سر آنها بود‌‌ و زمانی در ‌جایگاه نخست‌وزیری، ‌ریاست مجلس و ریاست جمهوری این کشور حضور داشتند و بسیاری از اسرار نظام را می‌دانستند، چه سرنوشتی را رقم می‌زد. مخالفت مدبرانه مقام معظم رهبری با پیشنهاد برخی افراد برای مذاکره با آمریکا نیز نمونه دیگری از نقش مهم ‌ولایت فقیه است که باید برای نسل جوان تبیین شود، چراکه اگر ما با آمریکا سر یک میز می‌نشستیم، دیگر برای ملت‌های دنیا و آزادی‌خواهان جهان الگو نبودیم.
 
* انتخابات مجلس و برنامه‌های جریان انحرافی‌

وی ادامه سخنان خود را به موضوع انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره نهم و برنامه‌های جریان انحرافی برای این انتخابات و کسب صندلی‌های مجلس اختصاص داد.

* سازماندهی جریان انحرافی برای ورود افراد بی‌هویت و بی‌دین به مجلس با پول‌های کلان

بازرس ویژه اسبق رئیس جمهور در این زمینه اظهار داشت: جریان انحرافی با پول‌ها‌ی کلانی که از خزانه ملت برداشته است که یک نمونه‌اش فساد 3 هزار میلیاردی بود، می‌خواهد در انتخابات کسانی را به مجلس بفرستد که دل در گرو انقلاب و ولایت و اسلام نداشته باشند؛ می‌خواهد افرادی ‌بی‌هویت، ‌بی‌دین و ‌بی‌ولایت مثل خود را ‌وارد مجلس کند که برای این کار سازماندهی کرده و ‌پول کلان در اختیار دارد، لذا باید برای مقابله با آنها باید ‌باید دل‌های خود را یکی کرده و به هم نزدیک کنیم.

"انقلاب اسلامی با دل‌های ملت ایران پیروز شد، در حالیکه شاه ژاندارم منطقه بود و سیا، موساد و سرویس جاسوسی انگلیس پشت سرش بود. در جنگ همه دنیا علیه ایران بود؛ فرانسه با میراژ، آلمان با بمب‌های شیمیای، ‌انلگلیس با رادارها و ‌‌تجهیزات الکترونیکی، آمریکا با تجهیزات خودش، روسیه با میگ و سایر سلاح‌هایش، مزدورهای استکبار جهانی ‌هم بودند و شرق و غرب عالم همگی علیه ایران ‌بودند اما ملت ایران با تجهیزات بسیار کم در برابر همه آنها ایستاد و پیروز شد.‌ امروز هم باید در مقابل این هجمه جریان انحرافی که می‌خواهد انتخابات مجلس را به نفع خود ‌یعنی به نفع استکبار تمام کند، باید دل‌های خود را یکی کنیم، در این صورت عنایت حق تعالی شامل حال ما‌ خواهد شد و آن زمان برنده خواهیم بود؛ همانطور که وقتی استکبار با همه تجیهزاتش ‌به کمک صدام آمده بود، عنایت حق تعالی شامل حال ملت ایران شد."

داود احمدی‌نژاد در پاسخ به سؤلی درباره چگونگی شناسایی و تشخیص مهره‌ها و کاندیداهای ‌جریان انحرافی در انتخابات مجلس گفت: ان‌شاءالله شورای نگهبان مهره‌های جریان انحرافی را شناسایی و رد صلاحیت خواهد کرد اما مردم هم ‌‌باید دقت خود را بالا برده ‌و افرادی را انتخاب کنند که در صحنه و محیط اجتماعی خود رفتار او را دیده‌اند؛ ‌بنابراین اگر به ‌رفتار و اعمالی که کاندیداها در محیط اجتماعی دارند، ‌دقت کنند، به خوبی متوجه می‌شوند که چند‌ مرده حلاجند؟ مردم باید ببینند آیا کاندیداها ‌‌در شعار و عمل ساده‌زیست و ولایتمدار هستند یا خیر؟ مردم ‌همین مقدار دقت کنند، به افرادی رأی می‌دهند که در مسیر فرهنک و اعتقاد ملت هستند.

* امیدواریم 8+7 و جبهه پایداری با یکدیگر وحدت کنند‌

وی اضافه کرد: از آنجا که گاهی اوقات شناخت کمی سخت می‌شود، الان دو تیم ‌در صحنه حضور دارند که با کمک آنها می‌توانیم به راحتی کاندیداهای اصلح را انتخاب کنیم؛ یکی 8+7 به سرپرستی آیت‌الله مهدوی‌کنی و دیگری ‌جبهه پایداری به سرپرستی آیت‌الله مصباح یزدی که امیدواریم ‌با یکدیگر وحدت کنند. نا زمانی که ما پشت سر روحانیت بودیم ‌و به لیست مورد تأیید روحانیت رأی ‌دادیم، همیشه مشکل ما حل بود اما از زمانی که مقداری از روحانیت فاصله گرفتیم، هزار مشکل به وجود آمد، البته هیچ کدام از ما معصو‌م نیستیم و ممکن است در لیست آنها یک نفر باشد که مورد وثوق نباشد، ولی یادمان باشد اگر متفرق رأی دهیم، جریان انحرافی ‌پیروز می‌شو‌د چراکه آنها تمام عوامل خود را آماده کرده‌اند که به یک لیست رأی دهند، حالا اگر رأی ما متفرق باشد، جریان انحرافی رأی می‌آورد.

رئیس اسبق بازرسی ویژه ریاست جمهوری در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: جریان انحرافی وقتی منشور کوروش را از ‌سفیر انگلیس قرض گرفت، دو قول به او داد که یکی از قول‌هایش این بود که بخشی از این منشور که در موزه ایران است را به آنها می‌دهد تا لوح آنها کامل شود اما یکی نیست به او بگوید مگر ارث پدرت است که می‌بخشی؟ می‌دانی این تکه‌ای که پیش ماست، چند صد میلیارد قیمت دارد؟ او به چه حقی این قول را می‌دهد؟

وی همچنین از پول دادن لیدر جریان انحرافی به برخی هنرپیشه‌ها انتقاد کرد و گفت: این جریان هنرپیشه‌هایی را ‌به ‌‌مکه اعزام می‌کند که رفتار آنها در مکه به حدی نامناسب است که حتی ‌پلیس عربستان به رفتارهای آنها اعتراض می‌کند.

* موضع مقام معظم رهبری درباره جریان انحرافی بسیار روشن است

بازرس ویژه اسبق رئیس جمهور درباره موضع مقام معظم رهبری ییرامون ‌جریان انحرافی نیز گفت: موضع ‌مقام معظم رهبری بسیار روشن است؛ که یک نمونه آن واکنش ایشان به اظهارات لیدر جریان انحرافی درباره مردم اسرائیل و نمونه دیگر هم حکم معظم‌له برای برکناری او از معاون اولی رئیس جمهور بود، ‌البته ایشان در مقاطع دیگری هم موضع گرفته‌اند ‌اما این دو موضع ایشان بسیار روشن است.

"ایران مثل آمریکا نیست که با زور ‌سر‌نیزه اداره شود که برج‌های دو‌قلو منهدم شود و 6 هزار آمریکایی کشته ‌شوند تا دولتمردان این کشور به هدف خود برسند و یا ‌دیویدیان که یک انتقاد اساسی به دولت آمریکا می‌کند را با آتش بسوزانند؛ ‌در ایران ‌‌‌ملت ‌اختیار داشته و ‌حق انتخاب دارد؛ اینجا بصیرت است که مردم را پیش می‌برد، نه زور؛ ‌‌باید این بصیرت به یک حد نصابی برسد ‌و همه ما وظیفه داریم که این بصیرت را افزایش دهیم؛ آن زمان خود به خود هر میوه گندیده‌ای می‌افتد."

* چرا رئیس جمهور از مشایی حمایت می‌کند؟

داود احمدی‌نژاد درباره علت حمایت ‌‌رئیس جمهور از لیدر ‌جریان انحرافی اظهار داشت: ‌‌خاتمی در زمان خودش به توصیه رهبری در خصوص مهاجرانی توجه نمی‌کند و می‌گوید مهاجرانی همه دولت من است؛ حالا هم ولایت ‌‌می‌فرماند انتخاب او به مصلحت شما و دولتت نیست، اما ‌‌‌این طرف می‌گوید آن فرد ‌چشمه است، زلال است، پاک است، مؤمن است، کارآمد است، قله دست نیافتنی است.

* می‌خواستند در روز مقدس یهودی‌ها از امام زمان پرده‌برداری کنند

وی در بخش پایانی اظهارات خود گفت: لیدر جریان انحرافی یک زمانی گفت ‌امام زمان (عج) قرار است روز شنبه 14 خرداد سال 90 ظهور صغری کنند که همین موارد است که ثابت می‌کند این جریان، انحرافی است، چراکه ‌در همه روایات ‌ما ظهور صغری نداریم؛ غیبت صغری و کبری داریم اما ظهور کبری و صغری‌ نداریم، لذا این اتفاق نیفتاد چراکه ‌در قاموس شیعه امام زمان (عج) ‌جمعه ظهور می‌کنند اما جریان انحرافی می‌خواست ‌روز شنبه ‌که روز موعود و روز مقدس یهودی‌هاست، از امام زمان (عج) پرده‌‌برداری کنند
. منبع:خبرگزاری فارس


+نوشته شده در یکشنبه 90/11/9ساعت 1:59 عصرتوسط شاهد | نظر
مشایی و امیری فر

حامی سرسخت مشایی وی را رئیس‌جمهور آینده ایران می‌داند

تاریخ خبر: 2/2/90

عباس امیری‌فر رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست‌جمهوری و حامی سرسخت مشایی در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، با اشاره به استعفا و ادامه فعالیت حجت‌الاسلام مصلحی وزیر اطلاعات به دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی، گفت: مقام معظم رهبری نامه‌ای برای فعالیت وزیر اطلاعات صادر فرمودند و رئیس جمهور هم تمکین کرد.

* باید بررسی شود نظر رهبری حکومتی بوده یا نه :وی افزود: اما این نکته همچنان جای بررسی دارد که آیا دستور مقام معظم رهبری حکم حکومتی بوده است یا نه، ممکن است ولی‌فقیه در یک مورد توصیه کنند اما تکلیف نفرمایند نمی‌توان نظرات رهبری را حکم حکومتی توصیف کرد. به نظر من این موضوع باید بررسی شود چرا که برخی رسانه‌های اصولگرا نوشتند که این حکم حکومتی است.

* مشایی، زلال، پاک و ناب است: رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری با بیان اینکه اختلاف نظر بین رئیس جمهور و وزیر اطلاعات به مشایی ربطی ندارد، گفت که مشایی تفکری زلال، پاک و ناب دارد و حامیان وی به این موضوع اذعان دارند.

 * مشایی نماز شبش‌ ترک نمی‌شود و روزانه یکی‌دوساعت بیشتر نمی‌خوابد: امیری‌فر با بیان اینکه مشایی هیچ کاری و هیچ حرفی بدون هماهنگی با رئیس جمهور نمی‌کند و نمی‌زند، خاطرنشان کرد: بنده که از نزدیک با آقای مشایی کار کرده‌ام معتقدم که ایشان شخصیتی خاص دارند. نماز شب آقای مشایی هیچ‌گاه ترک نمی‌شود و در شبانه‌روز یک یا دو ساعت بیشتر نمی‌خوابد. پیش‌نماز مسجد نهاد ریاست‌جمهوری با بیان اینکه رئیس جمهور اعتقاد خاصی به مشایی دارد و مشایی نیز متقابلاً رئیس‌جمهور را قبول دارد، تصریح کرد: یکی از خوبی‌های مشایی این است که از هیچ‌کس شکایت نمی‌کند در حالی که خیلی‌ها به وی فحاشی و اهانت می‌کنند. دبیرکل تشکل موسوم به "جامعه وعاظ ولایی" در پاسخ به این سؤال که چرا مشایی از آقای ارضی شکایت کرده است در حالی که شما می‌گویید ایشان از هیچ‌کس شکایت نمی‌کند، گفت: خوب آقای ارضی مطالبی را مطرح کردند که حد دارد و این مداح رسما به رئیس دفتر رئیس جمهور اهانت کرده‌اند. امیری‌فر در پاسخ به این سؤال که چرا جریان اصولگرایی مشایی را به عنوان یک فرد منحرف در جامعه مطرح می‌کند، گفت: در جلسه‌ای این سؤال را از آقای احمدی‌نژاد پرسیدیم ایشان گفتند هدف کسانی که به مشایی حمله می‌کنند و می‌خواهند او را تحقیر کنند خود من هستم. پس باید گفت مشخص است که چرا اصولگرایان به احمدی‌نژاد حمله می‌کنند.

 * جریان اصولگرا خاصیت سیاسی خود را از دست داده است: وی با بیان اینکه جریان اصولگرا و جریان راست سنتی خاصیت سیاسی خود را از دست داده است، گفت: علت تخریب‌ دولت توسط جریان اصولگرا کاملا مشخص است و قطعا هر چقدر انتخابات مجلس نهم نزدیک‌تر خواهیم شد، شکاف بیشتری را مشاهده خواهیم کرد.

* شریعتمداری، زاکانی، رسایی و توکلی از ابتدا حامی احمدی‌نژاد نبوده‌اند :رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری با طرح این ادعا که افرادی چون حسین شریعتمداری، حمید رسایی، زاکانی، توکلی، مطهری و دیگر کسانی که مشایی را مورد تخریب قرار می‌دهند، به هیچ عنوان از ابتدا طرفدار رئیس جمهور نبوده‌اند، گفت: اگر کسی بگوید طرفدار احمدی‌نژاد است اما مشایی را قبول نکند،‌قطعا دروغ می‌گوید چرا که مشایی و احمدی‌نژاد تفاوتی با یکدیگر ندارند هر چه مشایی می‌گوید مورد تأیید احمدی‌نژاد است و هر چه احمدی‌نژاد می‌گوید مشایی آن را قبول دارد. با اهانت‌هایی که کیهان به رئیس دفتر رئیس‌جمهور می‌کند چطور می‌توان گفت که شریعتمداری حامی دولت است؛ اظهارات رسایی را بررسی کنید تا مشخص شود که او حامی دولت نیست.

* یاران احمدی‌نژاد در انتخابات آتی مجلس با اصولگرایان رقابت خواهند کرد: امیری‌فر با اشاره به انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی که قرار است اسفند ماه سال جاری برگزار شود،‌ خاطر نشان کرد: دولت یعنی رئیس جمهور و یارانش که آقای مشایی هم جزو آن است، برنامه مدونی برای انتخابات آتی دارند و قطعا در رقابت با اصولگرایان، این جریان را شکست خواهند داد. پیش‌نماز مسجد نهاد ریاست‌جمهوری افزود: جریان اصولگرایی با کاندیداهای مورد حمایت دولت در انتخابات آتی رقابت خواهند کرد و با توجه به شناختی که بنده از فضای سیاسی کشور دارم، انتظار جز این نیست که حامیان دولت اکثریت مجلس نهم را تشکیل بدهند. عضو اصلی تجدید نظر تخلفات کارکنان ریاست جمهوری در پاسخ به این سؤال که رقابت بین آنچه شما میگویید حامیان دولت با جریان اصولگرایی درون گفتمانی خواهد بود یا بیرون گفتمانی، گفت: رقابت قطعا شکل خواهد گرفت و علت این تخریب‌ها و اهانت‌هایی که از سوی روزنامه‌های اصولگرا و سایت‌های این جریان علیه دولت می‌شود، خود یک رقابت انتخاباتی را آغاز کرده است.

* تخریب مشایی به محبوبیت دولت می‌افزاید: امیری‌فر با بیان اینکه جریانی که در انتخابات آتی با حمایت افرادی چون علی لاریجانی، رسایی، زاکانی و شریعتمداری در انتخابات آتی به صحنه خواهد آمد در ذیل حامیان دولت تعریف نخواهند شد چرا که این افراد تناسبی با دولت ندارند، اظهار داشت: متاسفانه جریان اصولگرا برای رقابت با جریان حامی دولت اقدام به تخریب آقای مشایی کرده است و این خود به محبوبیت جریان حامی دولت اضافه خواهد کرد.

* کیهان و مشرق من را جهانی کردند: وی همچنین افزود: به طور مثال باید بگویم چه کسی امیری‌فر را می‌شناخت اما امروز به دلیل اهانت‌ها و تخریب‌های روزنامه کیهان و سایت مشرق بنده مشهور شدم و شهرت جهانی پیدا کردم. این موضوع در مورد افراد دیگر نیز صدق می‌کند اصولگرایان هر کسی را بیشتر تخریب کند، ‌آن فرد محبوب‌تر خواهد شد.

* جریان انحرافی را نمی‌شناسم :این حامی سرسخت مشایی در پاسخ به این سؤال که اگر جریان انحرافی در مقابل انقلاب بایستد، شما چه تصمیمی خواهید گرفت، گفت: جریان انحرافی چه کسانی هستند. ما این جریان را نمی‌شناسیم. امیری‌فر افزود: ما تابع ولی فقیه هستیم و از دولت و یارانش حمایت می‌کنیم. شخص بنده اگر رهبر انقلاب حکم دهند که همسرم بر من حرام است، علیرغم تمامی علاقه‌ای که به همسرم دارم، از ولی فقیه اطاعت می‌کنم. وی در توضیح بیانات رهبر معظم انقلاب مبنی بر اصلی و فرعی کردن مسائل گفت: ما باید مسائل را اصلی فرعی کنیم و به مسئله اصلی بپردازیم. مسئله اصلی جریان فتنه و خواص بی‌بصیرت است.

* مشایی اصلاً مسئله نیست که فرعی باشد: دبیرکل تشکل موسوم به "جامعه وعاظ ولایی" در پاسخ به این سؤال که آیا شما قبول دارید که بحث مشایی به عنوان یک مسئله و آن هم مسئله فرعی از سوی مقام معظم رهبری مطرح شده است، گفت:‌این تحلیل و نظر شماست. اصلا بحث مشایی برای کشور مسئله نیست.

* مشایی کاندیدا شود، رئیس جمهور بعدی ایران خواهد بود: امیری‌فر در پاسخ به سؤالی درباره احتمال کاندیداتوری اسفندیار مشایی برای ریاست جمهوری دوره بعدی،‌گفت: خود ایشان گفته‌اند 6 ماه مانده به انتخابات اظهار نظر می‌کنم اما به نظر من کاندیدای مورد حمایت شخص احمدی‌نژاد اگر آقای مشایی باشد، قطعا ایشان رئیس جمهور بعدی ایران خواهد بود.

* شورای نگهبان چرا باید مشایی را رد صلاحیت کند : وی در پاسخ به این سؤال که اگر مشایی می‌خواهد رئیس‌جمهور شود باید مورد تائید شورای نگهبان باشد به نظر شما ایشان می‌تواند از شورای نگهبان صلاحیت بگیرد، گفت: مگر آقای مشایی چه کار کرده که شورای نگهبان صلاحیت ایشان را رد کند. برخی‌ها که صلاحیت نگرفته بودند، از طریق حکم حکومتی صلاحیت گرفته‌اند. اینکه آقای جنتی گفته نظرش بوده و شورای نگهبان رد صلاحیت مشایی را تائید نکرده است.

* کرسی‌های مجلس نهم مهم هستند:  این حامی مشایی در پاسخ به این سؤال که آیا ضرورت حفظ کرسی‌های مجلس نهم را برای ریاست جمهوری مشایی در دور دهم احساس می‌کند یا نه،‌ توضیح داد: قطعا این موضوع مهم است اگر مجلس نهم حامی دولت باشد قطعا رئیس‌جمهور دهم شخص مورد حمایت احمدی‌نژاد خواهد بود.

  * قرار نیست آیت‌الله مصباح هرچه گفت درست باشد : امیری‌فر با اشاره به هشدار آیت‌الله مصباح یزدی مبنی بر نفوذ جریان انحرافی در بین خودی‌ها و تشکیل جریان فراماسونری در کشور گفت: آیت‌الله مصباح که رهبر انقلاب ایشان را مطهری زمان نامیده‌است برای ما محترم هستند. اما باید گفت که ایشان به لحاظ اعتقادی مورد تایید قرار گرفته‌اند نه اینکه در همه امور مورد تایید باشند. وی ادامه داد: نباید اینگونه تصور شود که هرچه آیت‌الله مصباح در امور سیاسی می‌گوید پس درست است؛ ما مرجع تقلید داریم و در امور سیاسی از مراجع خودمان تقلید می‌کنیم؛ اگر یک روزی هشدار آیت‌الله مصباح را مقام معظم رهبری ارائه کردند می‌‌توان به آن استناد کرد؛ مشخص است که آقای مصباح نظرمنفی به آقای مشایی دارد و حرف من این است نمیشود کسی حامی رئیس جمهوری باشد که دنیا را متحوال کرده اما با مشایی مخالف باشد. * احمدی‌نژاد یعنی مشایی؛ مشایی یعنی احمدی‌نژاد: این فعال سیاسی با بیان اینکه جریان‌های سیاسی همواره باید فعالیت سیاسی منظمی داشته باشند، اظهار داشت: وقتی می‌گویم، احمدی‌نژاد یعنی مشایی و زمانی که می‌گویم مشایی یعنی احمدی‌‌نژاد. پس این دو فرد خالص و زلال از یکدیگر جدا شدنی نیستند. امیری‌فر که دبیر کل جامعه وعاظ ولایی نیز هست،‌ در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر اینکه تشکل متبوعش چه برنامه‌ای برای انتخابات آتی مجلس دارد، گفت: ما برای کمک به احمدی‌نژاد و یارانش قطعا برای مجلس برنامه‌ خواهیم داشت. اما اینکه چه برنامه و چگونه فعلا در مورد آن اظهار نظر نمی‌کنیم.

* تکلیف شود در انتخابات مجلس شرکت می‌کنم :وی افزود: اینکه گفته می‌شود بنده در لیست حامیان دولت قرار خواهم گرفت، مشروط به این است که بنده در انتخابات شرکت کنم؛‌هنوز تصمیم برای حضور در انتخابات نگرفته‌ام اما اگر تکلیف شود چنین کاری را خواهم کرد. پیش‌نماز مسجد نهاد ریاست جمهوری گفت: ممکن است از اعضای جامعه وعاظ ولایی برخی‌ها برای انتخابات آتی مجلس کاندیدا شوند و قطعا این افراد در لیست حامیان دولت قرار خواهند گرفت. ما با حامیان دولت رقابت نخواهیم کرد رقابت ما با جریانی خواهد بود که نام خود را اصولگرا گذاشته است. امیری‌فر همچنین گفت: کسانی که با فعالیت جامعه وعاظ ولایی مخالفت می‌کنند و آنرا غیرقانونی می‌دانند بهتر است بدانند که جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز فاقد مجوز قانونی برای فعالیت هستند؛ اگر این احزاب می‌تواند بدون مجوز فعالیت کنند چرا ما نباید بکنیم.

* هراس اصولگرایان از مشایی: امیری‌فر در پایان گفت که مشایی مورد تأیید احمدی‌نژاد است و علت اصلی مخالفت و اهانت اصولگرایان به وی، هراس از رئیس‌جمهور شدن آقای مشایی است؛ اصولگرایان به جای اهانت‌های پیاپی به مشایی بهتر است بیایند و حرف‌های او را بشنوند و اگر حرف‌های مشایی قابل نقد بود به نقد آن بپردازند.

* گفت‌وگو از مهدی مشکینی

نظر مدیر وبلاگ:

1- آقای امیری فر یادشان رفته آن کسی که  امام علی(ع) را در محراب عبادت به شهادت رساند ، نماز شب خوان که بماند،حافظ قرآن بود و اگر ملاک حق بودن صرف نماز شب خواندن باشد او از مشایی نماز شب خوان تر بود!

2- آقای امیری فر ضمن تاکید بر سخن امام خامنه ای درباره علامه مصباح میگوید:(ایشان به لحاظ اعتقادی مورد تایید قرار گرفته‌اند نه اینکه در همه امور مورد تایید باشند. وی ادامه داد: نباید اینگونه تصور شود که هرچه آیت‌الله مصباح در امور سیاسی می‌گوید پس درست است.) گویا ایشان فراموش کرده اند:سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست.مفهوم سخن ایشان قرابت زیادی با سخن معتقدین به جدایی دین از سیاست دارد.

3-نکته جالب در سخنان ایشان  قرار دادن لاریجانی و مطهری در کنار رسایی و  و شریعتمداری است.گویا ایشان از اوضاع سیاسی مملکت هیچ خبر ندارد.

 

 4-نمیشود کسی حامی رئیس جمهوری باشد که دنیا را متحوال کرده اما با مشایی مخالف باشد:

آقای امیری فر گویا فراموش کرده اند که ما در این انقلاب از همان ابتدا قائل به شخص نبوده و نیستیم.ملاک در مسیر انقلاب و آرمانهای ان بودن است.هر کسی تا زمانی که در این مسیر باشد مردم ولایتمدار هم از او حمایت خواهند کرد ولی زمانی که از مسیر حقیقی که همان خط ولایت است فاصله گرفت تکلیف مردم با ایشان روشن است.آقای منتظری زمانی قائم مقام رهبری بود، مورد علاقه خاص امام خمینی(ره) بود،مردم در شعارها میگفتند:آیت حق منتظری ، اما زمانی که معلوم شد ایشان نسبت به انقلاب زاویه پیدا کرده اند امام خمینی وی را از قائم مقامی رهبری عزل کردند.

5- قابل توجه کسانی که اخیرا جبهه پایداری متهم به همراهی با جریان انحرافی می کنند:آقای امیری فر جریان متبوع خود را در مقابل کل جبهه اصولگرایی میداند و هیچ تفکیکی بین لاریجانی و رسایی و شریعتمداری و مطهری قائل نیست!


+نوشته شده در جمعه 90/11/7ساعت 12:4 عصرتوسط شاهد | نظر
علامه مصباح -3

مصاحبه علامه مصباح با هفته نامه 9 دی

قسمت سوم

  * تکلیف مردم با این دسته از خواص چیست؟ آیا اگر امروز مواضع انقلابی داشتند، ما باید رفتار اینها را در دوره فتنه فراموش کنیم؟ باید دوباره به اینها اعتماد کنیم و اینها را خواص قابل مشورت خودمان بدانیم؟ سئوال اصلی این است که اساسا ما باید با اینها وحدت کنیم، چه تکلیفی داریم؟
برخورد با این مساله وجوه مختلفی دارد. در حد اینکه کسی اعتراف کرد که من پشیمان شدم ما باید از او بپذیریم و این  را حمل بر صحت کنیم و بگوییم ان شاءالله پشیمان شده؛ اما مسئله این است که حالا که پشیمان شد و توبه کرد توبه اش هم قبول شد، معنایش این است که ما او را مثل آن کسی که بصیرت داشت و فتنه را شناخت و فریاد زد و به کمک رهبری آمد، حساب کنیم و آن اعتمادی که به او داشتیم، به این فرد هم داشته باشیم، یا نه؟ این  را گاهی در عرایضم عرض کرده ام که اگر ما یک امام جماعت عادلی داشتیم و مدت ها پشت سرش نماز خواندیم، بعد فاسق شد، بعد از فسقش توبه کرد، قبول می کنیم توبه کرده و دیگر هم ما غیبتش را جایز نمی دانیم اما معنایش این نیست که به او اعتماد کنیم و کارهایمان را مجددا به دست او دهیم.
 
پس نمی توانیم همان جایگاه قبل را به او بدهیم تا مطمئن شویم که واقعا همه چیزش تغییر کرده. هر وقت تشخیص دادیم و واقعا ثابت شد که تصمیم دارد جبران کند، آن وقت البته این شخص می شود یک فرد صالحی که می توان به  او اعتماد کرد و الّا تا این ثابت نشده به صرف توبه کردن یا اظهار پشیمانی، معنی اش این نیست که ما بتوانیم در پست های حساس به او اعتماد کنیم و اختیارمان را به دست او دهیم و به او رأی دهیم.
 
شاید همانطور که فرمودید یکی از دلایل تغییر مواضع این افراد و موضع گیری های دو پهلوی این افراد در مقاطع مختلف همین مسائل سیاسی و به دست آوردن نتایج انتخابات باشد، حالا مردمی که 9 دی را آفریدند و در تمام شهرها حضور خیابانی داشتند و برای مقابله با فتنه خون دل خوردند، می بینند که همین خواص ساکت و همسو با فتنه پشت تابلوی وحدت قرار گرفته اند تا کسی مواضع آنها را یادآوری نکند. البته برخی از بزرگان با رویکرد خیرخواهانه و مصلحت جویانه، بحث وحدت را مطرح می کنند ولی بعضی ها آن نیت مصلحت جویانه را ندارند بلکه به این اعتبار پشت این تابلوی وحدت ایستاده اند تا به نوعی فراموش شوند و عملکردشان یادآوری نشود، اینها در ظاهر هم ادعا می کنند که طرح آن مباحث برخلاف وحدت است، خب الان این موضوع به عنوان یک شبهه عمومی برای متدینین و مردمی که 9 دی را خلق کردند، بوجود آمده که ما باید با این افراد وحدت کنیم یا نه؟

مسئله وحدت و استفاده کردن از شعار وحدت در مواقع مختلف یک بحث گسترده ای دارد و مجال بیشتری می خواهد که اطراف آن سنجیده شود؛ گاهی کسانی از شعار وحدت استفاده می کنند، معنایش این است که هرچه من می گویم همه قبول کنید تا وحدت ایجاد شود. این نوع وحدت می شود عین دیکتاتوری. چون اگر این کاری که می گویم قبول نکنید من می روم کنار، دیگر وحدت نمی شود، شما تابع من شوید تا وحدت شود. گاهی وحدت را کسانی مطرح می کنند که شکست خورده اند و از چشم مردم افتاده اند، مردم به آنها اعتماد و اصلا توجهی ندارند.  اینها برای اینکه بیایند خودشان را مطرح کنند با شعار وحدت می آیند، برای اینکه در جامعه اصلا جای پایی پیدا کنند، بتوانند حرفی بزنند. گاهی طرح شعار وحدت از طرف منافقین است تا بتوانند در صفوف مؤمنین رخنه کنند و عامل نفوذی شوند و البته گاهی ، وحدت روی اغراض صحیحی است و منظور وحدت با کسانی است که دلائل عقلی و شرعی ایجاب می کند که ما با آنها وحدت و هماهنگی داشته باشیم،  این شکل از وحدت هم عقلی است و هم شرعی.
خب آنهایی که فراست دارند، باید ببینند مدافعان شعار وحدت چه کسانی هستند و با چه انگیزه ای این موضوع را مطرح می کنند، چون شاید انگیزه همه آنها یکی نباشد. این یک مسئله مهمی است و البته مسئله طولانی است و به این آسانی در چند کلمه همه جوانب آن را نمی توان بررسی کرد. 
 
*حاج آقا الان متاسفانه برخی تلاش می کنند تا القا کنند که مرزبندی بین جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان وجود دارد. اتفاقا در رسانه های همین جریان ساکتین در فتنه هم تلاش می شود تا اینگونه القا شود که هر کس به جبهه وحدت با ما نپیوندند، در حال مرزبندی با اصولگرایان است!؟

من این تعبیر مرزبندی بین جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان را اصلا نمی پسندم. تا آنجایی که بنده اطلاع دارم و اعضای جبهه پایداری را می شناسم، اینها از اول به  عنوان دایره ای در درون جبهه اصولگرا متولد شدند و هیچ وقت خودشان را از جبهه اصولگرا جدا نمی دانند. تعبیری هم که بنده در روز اعلام موجودیت این جبهه بیان کردم و همه جا پخش شد این بود که: «ما دوایر متحدالمرکزیم» در درون یک دایره  بزرگ دایره کوچکتری رسم می شود. کسانی افکارشان به هم نزدیکتر است، سلیقه شان به هم نزدیکتر است و این معنایش این است که خارج از دایره بزرگ اصولگرایان نیستند؛ بنابراین مرزبندی ای وجود ندارد. بله اگر مرزبندی به این معنا باشد که این دایره کوچکتر، ویژگی هایی دارد و حساسیتش نسبت به بعضی از خطرها بیشتر است، این درست است. 
 
*خیلی ها نظر حضرتعالی برایشان مهم است. خب برخی از نزدیکان و شاگردان شما در این جبهه هستند، تعریف شما از این دایره که فرمودید چه چیزهایی است؟ ویژگی اعضای جبهه پایداری را حضرتعالی در چه چیزی می بینید؟

آن اندازه‌ای که بنده احساس کردم، ویژگی اینها در حقیقت این است که نگران هستند افراد نفوذی ای در جبهه اصولگرایان وارد شوند و از موقعیت نام اصولگرایان و از سوابق درخشانی که داشته اند و از شخصیت های ارزشمندی که در بین آنها وجود دارند، سوء استفاده کنند و خودشان را مجددا به مکان مهمی چون مجلس برسانند در حالی که آن اعتقاد لازم را به موضوع حساسی مانند ولایت ندارند که نمونه اش در فتنه 88 دیده شد.
 کسانی بودند که در فتنه شریک بودند، حمایت کردند، حالا یا با مواضع دوپهلوی شان یا با سکوتشان و در این باره سوابقی دارند، درک من از اعضای جبهه پایداری این است که اینها نگرانند که چنین چیزی شود و یک عده هم برای حفظ وحدت، آنها را بپذیرند و بعد در لیست هم وارد شوند و مردم عادی هم به عنوان اینکه این لیست اصولگرایان است به اینها اعتماد کنند. نگران این هستند که اگر چنین چیزی شد ما جواب خدا را چه بدهیم. به چه دلیل بگوییم این کسانی را که یا اطمینان داریم یا ظن این را داریم که اینها در فتنه سهیم بودند، ما چطور به اینها مجال بدهیم که بیایند سرنوشت مردم را تعیین کنند؟! نگران این هستند، برای همین آمدند یک مثلثی را تعریف کردند: «اول اطاعت مطلقه از رهبری، دوم مبارزه با فتنه جویان، سوم مبارزه با خط انحرافی که در کنار دولت تشکیل شده.» و این چیز خوبی است که باید در این مقطع شکل می گرفت.
 
* اتفاقا برخی از این افراد روی همین ضلع اول مثلثی که شما نام بردید، دست می گذارند و می گویند مگر شما نمی خواهید مطیع رهبری باشید، وحدت و حضور در ترکیبی که ما تعیین کرده ایم، امر رهبری است.
ما هم همین را می گوییم که نظر رهبری برای ما مهم است. بنابراین اگر جایی اختلافی باشد باید به بیانات صریح ایشان استناد کنیم حتی به عنوان سربازان ایشان باید سعی کنیم نظر مقام معظم رهبری را به دست بیاوریم. بله قطعا رهبری در خصوص انتخابات فرمایشاتی خواهند داشت که ان شاءالله برای همه روشنگر و سرنوشت ساز خواهد بود. 
 *همه ما شما را از یاران نزدیک و مورد اعتماد رهبر معظم انقلاب می دانیم و نظر حضرتعالی برای بسیاری از خواص جامعه می تواند یک شاخص باشد، آیا حضرتعالی قرینه ای یا اشاره ای از طرف رهبری برای تنازل از پافشاری و پایداری بر این اصول و الزاما یکی کردن سلیقه ها در جریان اصولگرایی دارید؟

من به حضرت آقا چیزی نسبت نمی دهم و هیچ وقت مایل نیستم از جیب ایشان برای تشخیص خودم سوء استفاده کنم. ولی اعتقاد شخصی خودم این است و دوستانی هم که در جبهه پایداری هستند و من آنها را می شناسم، صریحاً  گفته اند که آقا هرچه بفرمایند ما اطاعت می کنیم؛ اگر گفتند جبهه پایداری فردا منحل شود ما بلافاصله آن را منحل می کنیم، اگر تشخیص ایشان یکی شدن جریانات بود، ما هم همان را اطاعت می کنیم؛ چون هم ایشان حاکم شرع و نائب امام زمان(عج)  است و اطاعتش واجب است، و هم تجربه نشان داده است که تشخیص ایشان از همه صائب تر است. به این دلیل، ما هم اگر چیزی از ناحیه ایشان بفهمیم هیچ  وقت مخالفت نخواهیم کرد. اما اینکه ما بگوییم تا الان هر کاری کرده ایم ایشان مشخصا فرموده اند، چنین ادعایی را نمی کنیم ولی این ادعا را داریم که بر اساس تشخیص خودمان در جهت اهداف و منویات ایشان حرکت می کنیم.
 
*ما البته می دانیم که حضرتعالی از هیچ فرد یا جریانی به صورت مطلق و همیشگی حمایت نمی کنید حتی از جبهه پایداری و در ابتدای همین مصاحبه هم به خوبی این موضوع را تبیین فرمودید، اعضای جبهه پایداری هم چنین ادعایی ندارند که خودشان را مطلق بدانند برای همین هم آنها شما و برخی از علمای بابصیرت و خوشنام دیگر را به عنوان راهنمای خود پذیرفته اند تا اگر در فعالیت های سیاسی دچار انحراف شدند با هشدار شما به خود بیایند. البته برخی هم تلاش می کنند که ثابت کنند هیچ ارتباطی بین این جبهه و حضرتعالی وجود ندارد و حتی برخی در رسانه هایشان یا درگوشی به این و آن می گویند که آیت الله مصباح بارها عنوان کرده که من کاری با جبهه پایداری ندارم. با این همه، امروز نام جبهه پایداری به نوعی با نام آیت الله مصباح پیوند خورده و شما را به عنوان بزرگتر این جریان که تاکید هم دارد یک حزب سیاسی نیست، می شناسند.

بنده هیچ  وقت نگفتم که با جبهه پایداری کاری ندارم؛ چیزی که گفتم این بود که من لیدر اینها نیستم بلکه لیدر همه ما رهبر معظم انقلاب است. من نه یک آدم سیاسی به معنای رایج اهل سیاست هستم، نه ایجاد حزب کردم، نه کسی به من سر سپرده و نه من توقعی از کسی دارم که سرسپرده من باشد. دوستانی هم که در جبهه پایداری هستند و من می شناسم شان از خیلی دوستان دیگری که آنها را می شناسم، افکارمان به هم نزدیکتر است؛ خب این دوستانی که اسم جریان فکری خودشان را گذاشته اند جبهه پایداری گاهی با من مشورتی می کنند، چیزی می پرسند و من هم چیزی که در نظرم هست به آنها می گویم.
با اینها ارتباط داریم و این افرادی که بعضی از آنها را می شناسم و امروز به عنوان چهره های شاخص جبهه پایداری مشهورند را از خیلی ها سالم تر می دانم. اما این به معنای آن نیست که اینها همیشه اینطور بمانند و من هم همیشه همین نسبت و رابطه را با آنها داشته باشم. در حال حاضر جهتگیری درستی دارند، من هم حمایتشان می کنم ولی در آینده آنها چطور می شوند، من درباره امروزشان قضاوت می کنم و الا احتمال خطا و تغییر درباره همه و از جمله دیگر افرادی که امروز به عنوان جبهه پایداری شناخته نمی شوند هم هست.
 ولی من نه حزبی دارم و نه آنها از من توقعی دارند و نه من از آنها توقعی دارم که حرف مرا گوش کنند و نه آنها تکلیفی دارند که هر چه من بگویم عمل کنند. ما با اینها دوستیم، رفیقیم، اصل مسئله این است که دخالت من در کارهای سیاسی به خاطر مسائل دینی و فرهنگی است؛ اصلا حمایت بنده هم از جریان جبهه پایداری به خاطر مبارزه اینها با فتنه و مبارزه با خط انحرافی است و نگرانم مبادا همراهان فتنه، نفوذی هایی در مجموعه اصولگرایان بفرستند و ما را در مقابل خطر بزرگتری قرار دهند، در بین افرادی که به عنوان اصولگرا مشهورند، بنده افرادی با این تفکر که روی اصول پافشاری بیشتری دارند را بیشتر قبول دارم. 
 * بالاخره جامعه و بدنه جریان اصولگرایی حضرتعالی را به عنوان یک شاخص می شناسد ولی برخی از افراد و برخی از رسانه های آنها تلاش می کنند تا موضوع را طور دیگری القا کنند و این رابطه منطقی و حمایت دلسوزانه و البته مشروط شما از شاخصه های موجود در دوستان جبهه پایداری را طور دیگری تفسیر کنند. حتی برخی از آنها می گویند جبهه پایداری متصل به حلقه انحرافی است! نشانه این اتصال به انحراف را هم حمایت های مستدل و منطقی اعضای شاخص جبهه پایداری از خدمات دولت می دانند در حالی که این حمایت همسو با حمایت هایی بود که رهبری از شاخصه های مثبت در دولت داشتند و هنوز هم ما احساس می کنیم آن جاهایی که دولت در مسیر حق و رهبری باشد، وظیفه داریم از آن حمایت کنیم و آنجاهایی که انحراف باشد، صراحتاً  در برابرش می ایستیم ولی عده ای همین ویژگی را دست مایه تخریب این جبهه می کنند.

من اول عرض کردم، که از منحرفین در انواع و اقسام آن، نباید هیچ توقع صفا و صمیمیت و درست اندیشیدن داشته باشیم. یک مثل معروفی هست که یک نفر بار باروتی داشت و می خواست از گمرک عبور بدهد که جلوی او را گرفتند و گفتند تو الان داری باروت می بری؟ گفت نه این سیاه دانه است، گفتند سیاه دانه نیست، این باروت است! گفت نه، نیست سیاه دانه است! یک مقدار از باروت را ریختند کف دست خودش و آتش زدند، آتش گرفت و دستش سوخت. باز هم طرف گفت: دیدید سیاه دانه بود! حالا شما هزار بار بگویید این جبهه اصلا برای مبارزه با خط انحراف به وجود آمده، خب آن کسی که نمی خواهد بپذیرد یا به نفعش نیست که بپذیرد، می گوید: دیدید سیاه دانه بود!
 
* البته حاج آقا برخی از شخصیت های موجه که رأی و نظرشان برای بخشی از جامعه قابل اعتماد است، ادعای یکی بودن جبهه پایداری با حلقه انحرافی را مطرح می کنند بعد هم همان ها برای درست کردن ادعای خودشان می گویند آیت الله مصباح هم اعلام کرده که با این جبهه کاری ندارد!
خب آدم های موجه هم گاهی در اظهار نظرشان دقت نمی کنند، یا به برخی اظهار نظرهای اطرافیان اعتماد می کنند، گاهی هم ممکن است هوای نفسانی بر این افراد غالب  شود.
 
* وظیفه جبهه پایداری در برابر این تخریب ها با توجه با هجمه ای که الان هست چیست؟ آیا باید میدان را خالی کنیم؟
ما باید هر کاری که انجام می دهیم برای خدا باشد. وظیفه همه ما انجام تکلیف است و برای انجام تکلیف باید در برابر برخی تخریب ها هم پایداری کرد.
 
 خیلی ممنون از اینکه وقت شریفتان را در اختیار ما گذاشتید.

پایان


+نوشته شده در پنج شنبه 90/11/6ساعت 11:15 عصرتوسط شاهد | نظر
علامه مصباح - 2

مصاحبه علامه مصباح با هفته نامه 9 دی

قسمت دوم

*برخی ها این رویکرد گذشته آقای احمدی نژاد را ظاهر سازی می دانند، آیا شما نشانه ای از ظاهری بودن این شعارها داشتید؟

حالا هرچه بود، طرح این شعارها به نفع جامعه بود؛ شما فرض کنید که گوینده اش از روی سیاست این حرف ها را گفته باشد، خب این فرد نسبت به بقیه، سیاست عاقلانه  تر  مبتنی بر دین را  در پیش گرفته بود، چون هم جامعه این چیزها را می خواست و هم ما وظیفه داریم این امور را ترویج کنیم. البته بنده باور نمی کنم که مجموعه آن سخنرانی ها و افکار احمدی نژاد ظاهرسازی بوده باشد.

بالاخره این شخصیت با سوابق و رفتاری شناخته شده بود. وقتی که فرماندار بود،  استاندار اردبیل بود، در بسیج اساتید بود بعدها در مسجد رسالت که ما برنامه داشتیم، شرکت می کرد. نمونه های خوبی از رفتارهای اخلاقی و پاکی رفتار در زندگی  اش بود. بعد هم در عمل ثابت شد که ایشان امتیازاتی دارد که دیگران نداشتند. پرکاری ایشان،  صلابت ایشان و خیلی چیزهای دیگر که بارها مقام معظم رهبری روی آن تأکید فرمودند، تشویق کردند، اینها ثابت کرد که واقعا ایشان نسبت به دیگران اصلح است؛ این یک مورد است که ما  چرا مایل بودیم ایشان انتخاب شود.

و اما اینکه بگوییم این ویژگی  های مثبت، معنایش این است که ایشان هیچ نقصی ندارد؟ چنین تصوری برای هر کسی از اینجا ناشی می شود که آدمیزاد را درست نشناسد. هیچ آدمیزادی نیست که تمام ابعاد وجودیش منسجم و همیشه صددرصد در یک جهت صحیح باشد، غیر از معصومین؛ یا کسانی که 30، 40 سال در مکتب معصومین ریاضت کشیده باشند، از یک دانشجویی که بعد از انقلاب فرماندار و بعد استاندار شده، توقع نمی رود که مثل امام امت تزکیه شده باشد و هیچ هوای نفسی هم نداشته باشد و یا هیچ انحرافی در فکرش پیش نیاید، این توقع بی جایی است. چیزی که آن وقت از این شخص در مقابل رقیب هایش انتظار می رفت، این بود که بتواند شعارهای انقلابی و اسلامی را زنده کند و کرد.

در عمل هم برنامه هایی را که پیشنهاد کرده بود اقدام کرد، اقدامات دلیرانه و شجاعانه ای هم کرد. اما این معنایش این نیست که هیچ اشتباهی نداشته باشد. بعضی از اشتباهاتش را که از همان اوایل متوجه شدیم سعی کردیم تا از ظهورش جلوگیری بشود ولی تأثیری نداشت. عمده چیزی که مانع از اصلاح آن اشتباهات شد، دلبستگی  ایشان به یک شخص خاصی بود، که هنوز هم برای بنده این یک معمایی است که این چنین آدمی با این فراست با این هوش با این کارآمدی، چطور شیفته یک نفری می شود که از خودش ضعیف تر است و صدها نقطه ضعف در آن قابل رؤیت است. برای بنده هنوز این معما باقی است! اما به هر حال یک واقعیتی است.
 
* نامه مقام معظم رهبری در ابتدای شروع به کار دولت دهم درباره معاون اولی مشایی را در همین راستا ارزیابی می کنید؟ یعنی تلاش برای جلوگیری از تکرار اشتباهات.

شاید مقام معظم رهبری برای دوره دوم ریاست ایشان وقتی متوجه شدند که می تواند این فرد (مشایی) یک منشأ خطری شود، خواستند جلو آن را بگیرند؛ نامه ای که نوشتند برای معاون اولی در واقع معنایش همین بود و این برخورد رهبری خیلی چیز عجیبی بود!  سابقه ندارد که ایشان مثلا برای یک پستی که وزارت هم نیست - پست وزارت را که مجلس باید رأی اعتماد بدهد - چنین اظهار نظری کرده باشند.
 
*به عقیده شما این نامه بیشتر برای حفظ خود احمدی نژاد بود؟

البته اول حفظ اسلام و انقلاب، بعد ایشان به عنوان خادم اسلام و انقلاب باید حفظ می شد و الّا ایشان (رهبر معظم انقلاب) عاشق شخص خاصی نیستند. هدف ایشان حفظ اسلام و انقلاب است منتهی کسی که متصدی این کار بود و توان این کار را داشت که انجام بدهد و این مسئولیت را برای خدمت بپذیرد احمدی نژاد بود؛ خب ایشان هم باید حفظ می شد. ولی با اینکه صریحا آن نامه را نوشتند و بعدش هم جریانات دیگری اتفاق افتاد که همه می دانیم، تأثیر مطلوبی نبخشید و ایشان همچنان روی گرایشی که داشت اصرار کرد و عمده این اشتباهات از همین جا ناشی می شد.
 
*حاج آقا چه کار کنیم این ریزش ها و تغییر مسیرها به آن شعارها آسیب نزند؟  چون با این اتفاقات یک نگرانی ای که در بین متدینین و مردم هست، این است که دلزدگی به بعضی از شعارها ایجاد شود.

بله، چیزهایی که در عالم ممکن است واقع شود زیاد است، ما از یک طرف باید سعی کنیم که سطح فرهنگی جامعه را هرچه بیشتر بالا بیاوریم؛ الحمدالله سطح فرهنگی کشور و سطح سیاسی و دینی  مردم بیش از آنچه انتظار می رفت بالا هست، بهترین نمونه اش همین داستان 9 دی است که یکی از تاریخی ترین روزهای تاریخ این کشور است؛ هنوز اهمیتش آن طور که باید شناخته نشده است.
 
در حالی که اتفاق این روز نشانه درک صحیح مردم و رشد سیاسی مردم، همت، پایداری و استقامت مردم بود و خیلی معنا داشت. وجود اینها خیلی امیدبخش است البته بعد از لطف خدا و عنایت آقا امام زمان(عج) این استقامت مردم خیلی امیدبخش است. «هوالذی أیّدکَ بنصره و بالمومنین» خود قرآن هم با اینکه همه چیز را منسوب به نصر الهی می داند در عین حال اینجا را تأکید می کند «و بالمومنین».

و الحمدلله مقام معظم رهبری علاوه بر آن نصرت های الهی و الهامات الهی، از این نعمت عظیم حمایت مردمی، حمایت آگاهانه و هوشیارانه و در عین حال عاشقانه برخوردار هستند و از این جهت ما هیچ نگرانی ای نسبت به آینده نداریم. کسانی که غفلت می کنند خودشان اشتباه می کنند از گردونه خارج می شوند.
 
 *من به یاد دارم در سال های اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بود که هنوز خیلی ها موضوع مشایی و انحرافات فکری این فرد و تأثیرگذاریش را درک نکرده بودند و نمی دانستند، چون هنوز چیزی در ظاهر پیدا نبود اما شما همان زمان هشدارش را به حلقه ای از شاگردان و دوستانتان داده بودید؛ بعد که کم کم این انحرافات ظهور کرد، حضرتعالی هم خیلی صریح به میدان آمدید؛ مانند انحرافات در دوره سازندگی و اصلاحات که حضور شما در مقابله با انحرافات دوره اصلاحات بیشتر از سازندگی بود به این دلیل که حملات به مبانی دینی در دوره اصلاحات صریح تر شده بود با این تفاوت که آنجا شما از روی کار آمدن کسی حمایت نکرده بودید ولی در اینجا شما در پیروزی آقای احمدی نژاد نقش داشتید. برای همین بعضی ها این توقع و انتظار را نداشتند که در خصوص رفتارهای این دولت شما اینقدر صریح موضع بگیرید.

بله، شاید علت اینکه من از اول از شخص حمایت صریح نکردم، تجربه ای بود که راجع به اشخاص گذشته داشتم که وجود یک صفات مطلوب در فردی، معنایش این نیست که هیچ عیب و نقصی در کار نیست؛  آدم باید در حمایت از اشخاص محتاطانه برخورد کند. باید از کار تعریف کرد. تا کار، کار خوبی است آدم تعریف می کند، حمایت می کند، کمک می کند؛ اگر رفتار غلطی شد با همان رفتار مخالفت می کند، انتقاد می کند.
 
این که برخی می گویند نباید آن روز حمایت می کردیم، چنین انتظاری مبتنی بر اصول نیست. چون وقتی کسی کار خوبی انجام می دهد و ما هیچ نشانه ای بر این نداریم که او نیت خیانت دارد، عقل و دین می گوید از چنین فردی باید حمایت کرد و البته هر جا انسان متوجه شد که این فرد پایش را از اصول و مبانی کج گذاشته، باز تکلیف دینی  و عقل می گوید که باید برای جلوگیری از انحراف در برابرش ایستاد تا اصول حفظ شود.
 
* ما می بینیم که شخصیت  های سیاسی وقتی از یک فرد یا جریانی حمایت می کنند، معمولا به اشتباهاتش که می رسند در صدد توجیه برمی آیند تا به نوعی خراب تر نشود و به اصطلاح، جریانشان را حفظ کنند. نمونه بارزش حمایت برخی افراد از سران فتنه است که حتی تا امروز هم برخی چهره ها حاضر نشدند واژه فتنه را در مورد آنها بکار ببرند. این روحیه شما برای برخی که اینطور نیستند، گران آمد، چون افکار عمومی مقایسه می کند؛ البته همین ها در رسانه هایشان نوشتند که آیت الله مصباح حق انتقاد از انحراف را ندارد بلکه باید بیاید جواب هم بدهد که چرا روز اول حمایت کرد. حالا سئوال این است که چه اتفاقی افتاد که شما صراحتاً علی رغم اینکه قبلا حمایت کرده بودید - هرچند اسم نیاورده بودید - اینجا به میدان آمدید و با همان صراحت نقد کردید و هشدار دادید؟ البته این روحیه خودش یک شاخص است تا ما بتوانیم راحت تر افراد را به عنوان چراغ و الگوی خودمان انتخاب کنیم.

اینکه چرا اشخاص در این برخوردها مختلفند،  قابل بررسی است. حالا من نمی خواهم در مورد دیگران قضاوت کنم اما تحلیلی وجود دارد که اگر انگیزه آدم در فعالیت های اجتماعی و سیاسی، پیروزی سیاسی باشد، لوازمی دارد. حالا ممکن است کسانی پیروزی سیاسی را وظیفه شرعی خودشان بدانند، آن هم یک مبنایی است! اینکه این مبنا درست است یا نه یک حرف دیگری است. ولی به هر حال دو جور برخورد داریم.

یک کسی که وارد فعالیت های سیاسی اجتماعی می شود مثلا حزبی تشکیل می دهد یا عضو حزب یا جمعیتی می شود این فرد بنا را بر این گذاشته که این حزب یا جمعیت را پیروز کند؛ خب ممکن است انگیزه اولیه  اش هم حمایت از دین بوده اما به هر حال حفظ این شخص یا گروه برایش اصالت پیدا می کند. آن وقت لازمه اش این است که وقتی محبوبش اشتباهی هم مرتکب می شود، توجیه کند. چون حفظ این شخص یا حفظ این گروه برایش اصالت دارد. حتی در مقابل همه می ایستد می گوید همه اشتباه می کنید من درست می فهمم.

این کار درست است یا نادرست؟ بنده اینطور نبودم و الان هم نیستم. بنده هیچ وقت نه عضو گروه و حزبی بودم حتی در حزب جمهوری اسلامی افتخار نداشتم که عضویت پیدا کنم؛ و نه عضو هیچ جمعیت سیاسی دیگری. این است که انگیزه ای هم ندارم به شخص یا گروهی اصالت بدهم، ملاکم این است این رفتاری که دارد انجام می گیرد، این جریان به نفع اسلام است یا به ضرر اسلام. تا آنجایی که به نفع اسلام است، ما هم فداکاری می کنیم از آبرویمان هم مایه می گذاریم؛ اما آنجا که حس می کنیم دارد به ضرر اسلام رفتار می شود، هیچ وجهی ندارد که آدم ادامه دهد.

چرا اینطور؟ اولا خود شخص ممکن است تغییر کند، ثانیاً ممکن است من اشتباه  کنم! من که معصوم نیستم. ممکن است آن وقت که حمایت کردم بی جا بوده ولی الان می فهمم که نباید حمایت کنم. شاید هم آن شخص تغییر کرده،
مگر ما در تاریخ کم داریم اشخاصی که یک دورانی را با یک روش صحیحی زندگی کردند، بعد منحرف شدند. تاریخ صدر اسلام پر است از این شخصیت ها، این تعجبی ندارد. بنابراین برای ما تعجبی ندارد که یک نفر آدم خوبی باشد مسئولیتی هم قبول کند بعد اشتباهی مرتکب شود.
حالا یا اشتباه قابل گذشت باشد و قصور داشته باشد از فهمش یا نه توأم با نوعی لجاجت باشد. این تعجب آور نیست ما وظیفه مان این است که از اسلام حمایت کنیم هرجا ببینیم به نفع اسلام است نوکرش هم هستیم، از جان و مال و آبرویمان هم مایه می گذاریم؛ هرجا دیدیم از اسلام دارد انحراف پیدا می کند، به همان دلیل مخالفت خواهیم کرد و این چیز روشنی است.
 
*حضرت استاد؛ یوم الله 9 دی نزدیک است،  مقام معظم رهبری هم چند روز قبل در دیدار با ستاد بزرگداشت این روز، تعابیر مهمی درباره بزرگداشت این روز داشتند،  این تاکید ویژه ایشان برای چیست؟ 

همانطور که همه می دانیم و به خصوص مقام معظم رهبری تأکید فرمودند، حادثه 9 دی یکی از عظیم ترین روزهای تاریخی جامعه ما است و اهمیتش به قدری است که باید سال ها کسانی در مورد آن بیاندیشند و تحلیل کنند. همه باید از اسباب و عوامل بوجود آمدنش بحث کنند، باید از اهمیت نقش مردم در این جریان و تأثیری که بر جامعه ما می تواند داشته باشد بحث شود و البته در خصوص کیفیت ادامه بهره برداری از این حادثه و تقویت عواملی که آن روز را به وجود آورد باید تدبیر درستی شود تا این روز فراموش نشود. به نظر بنده تاکید ویژه رهبری در خصوص این روز حکایت از تاثیری دارد که این روز در آینده انقلاب اسلامی داشت و دارد مانند یوم الله 22 بهمن و مناسبت هایی مانند 12 فروردین یا 15 خرداد که آینده انقلاب را به نوعی تضمین کرد.
 
* ما سال گذشته به مناسبت 9 دی افتخار داشتیم که در خصوص فتنه 88 و تحلیل رونشناختی سران فتنه گفتگوی تفصیلی با شما داشته باشیم، اما الان می خواهیم در خصوص عملکرد برخی از خواص در جبهه ولایت که انتظار حمایت از ولایت و همراهی با ولایت از آنها می رفت ولی کوتاهی کردند، سکوت کردند و حتی حمایت از فتنه کردند، بپرسیم. چطور برخی نتوانستند این فتنه را ببینند؟

بنده گمان نمی کنم هیچ کس حقیقت این فتنه را مثل مقام معظم رهبری شناخته باشد. ما روزی هزاران بار باید خدا را شکر کنیم که به ما رهبری عنایت فرموده که این فراست های فوق عادی را دارند و مطالبی را درک می کنند که دیگران باید با گذشت زمان های طولانی و ظاهر شدن شواهد و دلائل فراوان به زحمت باور کنند ولی ایشان گاهی قبل از وقوعش پیش بینی می کنند و بعد هم قاطعانه برخورد می کنند. اینکه این مسئله در سال 88 فتنه بزرگی بود من هیچ شکی ندارم.
 
هنوز هم اهتمامی که ایشان به این مسئله دارند و خطری که از فتنه احساس می کنند فکر نمی کنم هیچ کس دیگری آن طور احساس کند. الان هم در مقطع فعلی مهمترین خطر برای آینده ما از همین فتنه و سران فتنه است ولی فتنه منحصر به این نیست، خطرات دیگری هم هست که شاید در درازمدت بسیار مهم باشد ولی مهم ترین خطر فعلی از همین هاست.
 
* سئوال ما در خصوص رفتار برخی خواص است، خواصی که رهبری در باره عملکرد آنها واژه ساکتین فتنه را بکار بردند و این واژه را در ادبیات سیاسی کشور وارد کردند و بعد هم فرمودند که نحوه برخورد خواص، موضعگیری بهنگام یا سکوت آنها برای تصمیم گیری ها یک شاخص است؛ متأسفانه الان حدود دو سال است که از فتنه 88 گذشته ولی خیلی  از همین اصولگرایان در این دو سال تلاش کردند تا فتنه فراموش شود با اینکه رهبری بارها در سخنانشان فتنه را یادآوری کردند که آخرین بارش دو ماه قبل در کرمانشاه بود ولی بعضی ها هنوز اکراه دارند واژه فتنه را بکار ببرند و برخی هم می گویند ما با سکوتمان در حال مدیریت فتنه بودیم! سئوال این است که چرا این افراد این گونه موضع گرفتند؟ چرا حاضر شدند در برابر درخواست رهبری سکوت کنند؟

اینکه دیگران چرا در مقابل این فتنه این طور برخورد نکردند؟ دلیل کلّی آن یکی از این دو چیز است؛  یا فهمشان ضعیف تر از مقام معظم رهبری است، یا نیتشان مثل ایشان نیست. مراتب دارد؛ کسانی هستند که فهمشان واقعا اینطور دوراندیشی،  تیزبینی،  درون کاوی مسئله را مثل ایشان ندارند، اما کسانی هم هستند که فهمشان قاصر نیست، این امور را می فهمند ولی انگیزه های دیگری دارند که آن انگیزه ها کمک می کند به اینکه خیلی موضع شفافی نگیرند و سکوت کنند یا دوپهلو موضع بگیرند. شاید بعضی از کسانی که در مقام رقابت در بعضی پست ها هستند، انگیزه پیروزی در انتخابات و به دست آوردن آرای مختلف جامعه حتی آرای آنهایی که با فتنه گران همسو هستند، اینها را وسوسه کند که اینطور موضع بگیرند تا در بزنگاه ها از این رفتارها استفاده کنند. 

ادامه دارد...


+نوشته شده در شنبه 90/11/1ساعت 9:41 عصرتوسط شاهد | نظر
علامه مصباح -1

مصاحبه علامه مصباح با هفته نامه 9 دی

قسمت اول

خیلی متشکریم که حضرتعالی لطف کردید و وقت گرانبهایتان را در اختیار هفته‌نامه 9 دی قرار دادید تا در خصوص موضوعات مهم روز و از جمله در خصوص روز با ارزش 9 دی که به سالگردش نزدیک هستیم با شما به سخن بنشینیم و از رهنمودهای حضرتعالی بهره ببریم. البته ما سال گذشته هم این توفیق را داشتیم که در سالگرد 9 دی خدمت شما باشیم و برای هفته نامه 9 دی این یک افتخار و ارزش است که یکی از چند رسانه ای است که چنین فرصتی را پیدا می کند تا در خدمت یکی از یاران بابصیرت و شجاع مقام معظم رهبری باشد. امیدواریم که ما لایق این توجه شما باشیم و بتوانیم تا آن روزی که این هفته نامه منتشر می شود، رسالت های 9دی را که خیلی مورد توجه مقام معظم رهبری هم هست، پیگیری و خط درستی را دنبال کنیم و البته نیاز به توجه و تذکر بزرگانی مثل حضرتعالی هم داریم که به آن دل هم بسته ایم.

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی  الله  علی محمد و آله الطاهرین؛ انشاءالله که در این مسیر موفق باشید. البته برداشت ها و قضاوت های دیگران درباره اشخاصی مطرح هست که شاید قضاوت آدم از خودش  همیشه با قضاوت های دیگران وفق نداشته باشد؛ این عناوین اعم از حوزوی و غیر حوزوی  و بسیاری از امور دیگری که گفته می شود، هیچکدام از اینها بنده لایقش نیستم. بنده خودم را یک طلبه ساده ای می دانم که از سال های دور دغدغه دینی و فرهنگی دارد، همین. بنده بیشتر از این چیزی ندارم.
 
 *به هر حال ما از شما متشکریم. اگر اجازه دهید ما اولین سئوال را از اینجا شروع کنیم که خیلی ها آیت الله مصباح را با وجهه علمی و شأن علمی شان می شناختند. هر چند ما که کتاب زندگانی حضرتعالی را در دفتر جریان شناسی چاپ کرده ایم، اطلاع داریم که این شخصیت هم قبل و هم بعد از انقلاب در بزنگاه های مختلف به ویژه در حوزه فرهنگ، حضور داشتید و مؤثر بوده. اما دوره اصلاحات یک ویژگی خاصی داشت؛ که شما خیلی صریح تر وارد میدان شدید و با حضور در شهرها برخی از انحرافات موجود شخصیت های آن روز را تبیین  کردید؛ من می خواهم درباره همین مورد سئوال کنم که واقعا چه شد و چه ضرورتی آن روز حس شد؟

همانطور که گفتم بنده خودم را لایق این عناوین نمی دانم. ما یک طلبه ای بودیم درس می خواندیم و در سال 31، 32 هم به قم آمدیم. یکی از نعمت های بزرگی که خدا نصیبمان کرد، حضور در درس حضرت امام، آشنایی با افکار و منش و شخصیت ایشان و البته در کنارش هم آشنایی با مرحوم علامه طباطبایی و بعضی از بزرگان دیگر بود.
 
از همان وقت یاد گرفتیم که باید نسبت به مسائلی که به نحوی ارتباطی با دین دارد و ممکن است لطمه ای به دین بزند حساس باشیم. حالا شاید با توجه به یک سری عوامل فرهنگی، تربیتی، فرهنگی، خانوادگی زمینه اش فراهم شده بود؛ خود طلبگی هم که به عنوان خدمتگذاری مقدس حضرت ولی عصر ارواحنافداه هست،

یک  چنین مسئولیتی را ایجاب می کند که انسان نسبت به خطرهایی که متوجه دین می شود، حساس باشد. این بود که ما هر وقت احساس می کردیم که در بین مسائل اجتماعی سیاسی فرهنگی کشور چیزی در معرض این هست که خطری را متوجه دین کند، حساسیت خاصی پیدا می کردیم؛ تحلیل روانشناختی این را الان درست نمی توانم بگویم که چه عواملی موجب شده بنده این طور بشوم ولی این یک واقعیتی است.

بالاخره طولی نکشید که در سال 40 به بعد، خود حضرت امام وارد میدان سیاست شد. زمان مرحوم آیت الله بروجردی شاید ایشان صلاح نمی دانستند یا شرایط طور دیگری بود که خود ایشان مستقلا و مستقیما وارد عرصه سیاست نمی شدند اما بعد از رحلت حضرت آیت الله بروجردی، حضرت امام وارد عرصه سیاست شدند و محوریت پیدا کردند. یکی از نتایج حرکت ایشان این بود که یک عده از فضلای جوان به فکر این افتادند که برای حمایت از دین و اسلام، باید فعالیت جمعی کرد، با کارهای فردی و نوشتن یک مقاله و یک سخنرانی، این مشکل حل نمی شود، مخصوصا با اوامری که امام می فرمودند. این بود که بالاخره یک عده ای تصمیم گرفتند یک جمعیتی از فضلای آن روز را تشکیل دهند. از شانس خوب ما و خواست خدا یا از سوء انتخاب آقایان، به هر حال ما هم جزء این جمعیت انتخاب شدیم و یک گروه 11 نفری تشکیل شد که چند تن از آنها مرحوم شدند.
 
* اسامی این گروه یازده نفره را می توانید بفرمائید؟

مرحوم آقای ربانی شیرازی،  آقای منتظری، آقای مشکینی،  آقای حائری تهرانی، آقای امینی اصفهانی، آقای قدوسی، مقام معظم رهبری، آقای سیدمحمد خامنه ای، آقای هاشمی و آقای آذری قمی؛ حقیر هم خدمتگذارشان بودم. خب وظایف مختلفی برای این جمع مطرح بود، بعضی ها سیاسی خالص بودند، بعضی ها عناوین فرهنگی داشتند، بنده بیشتر توجهم به مسائل دینی بود. همان زمان ها در بین طرفداران مبارزه و مخالفین رژیم زمینه یک انحراف و التقاطی مطرح بود. خب برخی دوستان دیگر، این انحراف و التقاط را خیلی جدی نمی گرفتند یا توجیه می کردند؛ گاهی حتی از آن اشخاص منحرف به خاطر اینکه فعالیت های چشمگیری در آن زمان انجام می دادند، حمایت هم می کردند. بنده نسبت به مسائل دینی خیلی حساس بودم که نکند این زمینه یک انحراف دینی و مذهبی را  به وجود بیاورد. شاید زحمت برخی از فعالیت ها در این عرصه از عرصه سیاسی و غیر سیاسی دیگر کمتر هم نبود ولی دغدغه شخصی خودم از همان ابتدا مسائل دینی بود.
 
یعنی شما به نوعی مسائل دینی و اعتقادی را ریشه فعالیت های دیگر می دانستید و انحراف در آن را موجب انحراف در مسائل سیاسی و فرهنگی دیگر می دیدید؟

این طور فکر می کردیم، تا دیگران چگونه قضاوت کنند. به همین جهت حتی در درس و بحث و جلسات هم محور اصلی بنده دفاع از حقائق اسلام و مبارزه با انحرافات بود. حتی در مدرسه حقانی و جاهای دیگر، درسی را که انتخاب می کردیم در کیفیت القاء درس و پیگیری اش همین جهت را دنبال می کردیم.
 
این را هم عمدتاً از حضرت امام یاد گرفته بودیم، حالا نمی گویم منحصرا از ایشان،  اما عامل محرک و قوی اش فرمایشات ایشان، خط مشی زندگی ایشان و سیره ایشان بود. تا اینکه انقلاب پیروز شد. در  اوائل انقلاب انتظار اینکه یک نظام ثابت جاافتاده ای که همه جهات اسلامی در آن رعایت بشود و یک نظام ایده آلی باشد، خیلی توقع بی جایی بود، فکر نمی کنم که هیچ عاقلی چنین توقعی داشت. آن وقت سعی بر این بود تا آنجا که ممکن است مسئله اسلام جدی گرفته شود، لااقل اسم اسلام همه جا برده شود تا این مفهوم زنده شود.

حتی هرجا انجمنی تشکیل می شد، یک پیوند اسلامی هم برای آن می گذاشتند. انقلاب هنوز به خود نیامده بود که جنگ عراق شروع شد و هشت سال وقت ملت و دولت و رهبری را اشغال کرد. خب درست است که در آن وقت نیروی کشور صرف دفاع شد و خیلی قربانی دادیم اما همین ها خود یک عاملی بود برای تقویت دین و اسلام و توجه به معنویات و فداکاری در راه دین و شهادت طلبی؛ اینها ارزش های بسیار بزرگی بود که بدون برنامه ریزی پیدا شد و رشد کرد، البته برنامه ریزی اش را خدا بوسیله امام رحمت الله علیه و با پافشاری ایشان بر اصول انجام داد. اما بعد از دوران تمام شدن جنگ، زمینه انحرافات فراهم شد، به صورت های مختلفی که بنده نه در صدد هستم الان بیان کنم و نه مصلحت و نه وقتش هست.
 
* آن ایام هم حضرتعالی این هشدارها و انذارها را در برابر انحرافات ایجاد شده بیان می کردید؟

بله، هرجا به اندازه ظرفیت خودم حضور پیدا کرده ام، یک وقت با چهار تا طلبه صحبت کردیم، یک وقت سخنرانی کردیم که جمعی بودند، یک وقت هم به رسانه ها می رسید؛ ولی در طول مدت این عمر که شصت سال تمام را مصروف می کند، همیشه دغدغه اصلی بنده همین بوده. اگر راجع به مسائل اقتصادی بحث می کردم از این جهتی که با دین مشکل دارد، اگر از مسائل سیاسی بحث می شد باز از آن جهت که با اسلام و نظام اسلامی ارتباط دارد و یا در هر صحنه دیگری. حتی در حوزه هم وقتی فعالیت هایی می کردیم همه جهت دار بود، برای اینکه مبانی اسلام تقویت شود و راه های دفاع با اینها بیشتر آموزش داده شود.
 
 *با این حساب حضرتعالی آغاز بسیاری از انحرافات را از دوره مدیریت پس از جنگ می دانید؟

حتی امروز هم با مرور آن ایام به همین نتیجه می رسیم. پس از رحلت حضرت امام، گرایشات انحرافی شروع به خودنمایی کرد و زمینه آن فراهم شد؛ اختصاص به سطوح پایین هم نداشت، تا سطوح بالایی کشور را این انحرافات و التقاطات کم یا زیاد دربرگرفت. طولی نکشید که مسئولین سطح بالای کشور اعلام کردند که فرهنگ دوره جنگ برای دوره سازندگی کارساز نیست حتی برخی آن روز برای حذف اسم شهید تلاش کردند، هنوز از جنگ زمانی نگذشته بود که به صورت های مختلفی گفته می شد که مثلا ما در جنگ اشتباهاتی کردیم.

به خصوص که جریان نهضت آزادی و طرفدارانشان مثل جبهه ملی بعد از فتح خرمشهر می گفتند که ما باید صلح را می پذیرفتیم و دیگر به جنگ ادامه نمی دادیم. اینها آن روز در مراکز فرهنگی و دانشگاهی نفوذ داشتند و این مباحث را در بین جوانان رواج می دادند. هرچند توده مردم به خاطر عشق و علاقه به امام امت و مسائل انقلابی به این زودی ها دست از ارزش ها برنداشتند.
 
 *حضرت استاد! ریشه انحرافات در دوره مشهور به اصلاحات از کجا آغاز شد؟

اینها همه مقدمه بود برای این که اشاره کنم دوره اصلاحات چگونه شکل گرفت. زمینه های گرایش به ملی گرایی و لیبرالیسم و سکولاریسم از قبل  هم در کشور بود، منتهی در دوران جنگ اینها محکوم بودند و جرأت ظهور و بروز نداشتند اما بعد از جنگ، برخی سیاست ها این زمینه را ایجاد کرد. در حقیقت انحراف اصلی این بود که بخشی از حاکمیت برای اداره کشور، نقش جدی ای برای دین قائل نبودند یا اعتقاد عمیقی به این نداشتند و فقط در ظاهر چنین نقشی را پذیرفته بودند.
 
معنایش همین است که آن کسانی که سردمدار مسائل سیاسی کشور بودند - غیر از آنهایی که واقعا تابع حضرت امام بودند و به مبانی اسلام باور داشتند - بقیه متاسفانه دارای تفکرات التقاطی بودند. یعنی امور دینی مربوط به حاکمیت را می گفتند اما چندان اعتقاد نداشتند، بعضی چیزها را به نحوی تأویل می کردند یا می گفتند که این امور تاریخ  دارند ولی الان وقتش گذشته یا می گفتند مسائل سیاسی از دین جداست. به صورت های مختلفی، انواع التقاط هایی که پیدا شد، ریشه همه آنها همین بود که برای اداره کشور معتقد به اجرای کامل دستورات دینی نبودند و در حقیقت اعتقادی به اصل اجتماعی اسلام نبود بلکه تلفیقی بود از اسلام و برداشت های خودشان که متاثر از مدل های غربی بود.
 
*قبلا هم حضرتعالی اشاره کرده اید که مهمترین مشکل کشور این است که بخشی از مدیران کشور اعتقاد قلبی به ولایت فقیه ندارند.

بله در این دوران سی و چند سال وقتی ما دقت می کنیم در عقاید اشخاص، آنجایی که امکان ظهور پیدا کرده و جرأت کردند ابراز کنند، اعتقاد واقعی خودشان را نشان داده اند. همیشه اشکالات اصلی کشور از مدیرانی بوده که اینطور بوده اند. الان شما می بینید کسی را که در زمان امام امت (ره) از طرف شخص ایشان مسئولیت داشت، امروز صریحا می گوید من آن  روز هم معتقد به ولایت فقیه نبودم و این ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه به امام نسبت می دهد و می گوید این فتوای امام بود و صریحا می گوید من آن روز هم به ولایت فقیه معتقد نبودم، این کسی است که از طرف خود امام مسئولیت مستقیم داشت.
 
*اما حضور شما در دوره اصلاحات خیلی علنی تر بود آیا این دوره را خطرناک تر می دیدید؟

خوب اینها در این دوره بیشتر مجال پیدا کردند که حرف های ته دل شان را بزنند، تا  آن وقت هنوز ظهور و بروزی نداشتند، کسانی هم اگر حرفی می زدند با یک پوشش دینی و لعاب مذهبی حرفشان را می زدند ولی بعدا سرفصل ها را جدا کردند، کتاب نوشتند درباره لیبرالیسم که این معبود نسل جدید بشر است، این آخرین نقطه اوج فکری  است، خب برخی از همین مسئولین کشور مستقیماً در مورد این امور انحرافی کتاب نوشتند. برای همین هر چه اینها صریح تر و شفاف تر سراغ مبانی دینی ما رفتند، بنده هم صریح تر به سراغشان رفتم و موضع گرفتم.
 
*حاج آقا اگر اجازه بدهید من از همین جا وارد بحث دیگری می شوم. بعد از دوره اصلاحات، انتخابات سال 84 پیش آمد که به نوعی صحنه سیاسی کشور مجددا داشت به همان وضع قبلی برمی گشت؛ در آن موقع بر خلاف انتظار، خیلی ها فکر نمی کردند حضرتعالی ورود پیدا کنید؛ شما البته سال 84 هیچ وقت به صراحت از آقای احمدی نژاد اسم نبردید ولی شاخصه هایی که در سخنرانی هایتان بیان کردید، نشان می داد که مصداق این شاخصه ها شخص احمدی نژاد است البته با مرور سخنان رهبری هم به همین نتیجه می رسیم. من به یاد دارم در همان ایام، گویانیوز (یکی از رسانه های ضد انقلاب اینترنتی) با عصبانیت تیتری زده بود که آیت الله مصباح و شاگردانش یک هفته مانده به انتخابات، نتیجه آراء را عوض کردند؛ یعنی روی افکار عمومی تاثیرگذاری کردند. سؤالم این است که آیا واقعا آن روز نگاه حضرت عالی این بود که این شاخصه ها در چنین شخصیتی وجود دارد؟ خب چرا بعدا این اتفاقات افتاد؟ آیا این شاخصه ها تغییر می کنند یا افراد نسبت به شاخصه ها تغییر می کنند؟

این فرمایش شما در واقع منحلّ به دو سوال است. یکی اینکه در آن موقعیت چطور شد که توجه متدینین و علاقمندان به ارزش های اسلامی معطوف به یک گروه خاصی شد؟ جوابش خیلی روشن است، آن روز با اینکه کاندیداهایی بودند که از لحاظ اسلامی و سوابق سیاسی و انقلابی شناخته شده بودند اما همان روز وقتی در شعارهایشان دقت می کردید - لااقل به عنوان تاکتیک - از شعارهای غیر اسلامی استفاده می  کردند. بنده در آن دوران یادم نیست که یکی از این کاندیداهای متدین، اسمی از اسلام و ارزش های اسلامی به زبان آورده باشد. فکر می کردند که اسم آوردن از این امور موجب ریزش برخی از آرا می شود. هدف شان این بود که از هر طریقی شده آراء بیشتری را به سمت و سوی خودشان جلب کنند.
 
*آیا این نگاه از نظر دینی قابل پذیرش است؟ یعنی رسیدن به قدرت حتی با نیت خدمت ولی با این شعارها، آیا این قابل پذیرش است؟

از نظر بنده نه؛ زیرا این فرد بعداً هم برای حفظ قدرتش هم همین روال را ادامه خواهد داد. آن روز تنها کسی که در نطق هایش از ارزش  ها سخن می گفت، آقای احمدی نژاد بود. پس علت اینکه ما ایشان را بر دیگران ترجیح دادیم این بود که حداقل این جرأت را داشت که بیاید شعارهای اسلامی را اصل قرار دهد و مطرح کند. دیگران از ترس از دست دادن آرای بخشی از مردم، این جرأت را نداشتند، می ترسیدند رأی نیاورند؛ خب طبیعی است که این ترس باید در هر کس دیگر هم باشد.

احمدی نژاد آن روز هم می خواست رأی بیاورد، خیلی دوست داشت که افکار عمومی را جلب کند اما به هرحال ایشان شعارهای انقلابی می داد، چیزی که نمونه اش در شعارها و نطق های دیگران دیده نمی شد. اشخاصی را من می دانم که متدین بودند - الان هم آنها را متدین  می دانم - اما سال 84 نام اسلام در شعارهایشان هم نبود! بالاخره نمی شود که آدم یک مجموعه نطق های انتخاباتی داشته باشد ولی تلاشش این باشد که اسمی از ارزش های اسلامی نبرد؛ خب چنین آدمی چطور این امور را در برنامه عملی اش رعایت  خواهد کرد؟ طبعا از این فرد هیچ امیدی نیست؛ حداقل کسی اگر بخواهد از کسی امید اجرای این امور را داشته باشد، از آدمی امید خواهد داشت که سابقه درستی دارد و سرتا پای نطق هایش ارزش های اسلامی و انقلابی باشد.

ادامه دارد...


+نوشته شده در جمعه 90/10/30ساعت 8:37 عصرتوسط شاهد | نظر
علامه مصباح

باسمه تعالی

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، آیت الله مصباح یزدی در مصاحبه ای مشروح با هفته نامه 9دی در مورخه 3/10/90 درباره مسائل جاری روز، جبهه پایداری انقلاب  اسلامی، جبهه متحد اصولگرایان، فتنه، نقش خواص و انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ... سخن گفته است که در ادامه متن کامل(در سه قسمت) منتشر می‌شود.                                یا علی


+نوشته شده در جمعه 90/10/30ساعت 11:41 صبحتوسط شاهد | نظر
علامه مصباح و جریان انحرافی - 2

علامه مصباح‌: "گمراه" نسبت به یک فرد متعصب شده و نمی‌گذارد علیه مرادش انتقاد شود

خبرگزاری فارس: استاد برجسته حوزه علمیه با بیان اینکه این که امروز عده‌ای القا می‌کنند که امام زمان(عج) قصد اجرای عدالت را دارد، گفت: این حرف که امروز امام زمان در جامعه حکومت می‌کند، سخن مشکوکی است که بعدها با یکسری ادعاهای خطرناک دیگر که ما همان امام هستیم مواجه خواهیم شد.

* در دوران کنونی حق و باطل به هم آمیخته است
استاد برجسته حوزه علمیه قم با اشاره به این که در دوران کنونی حق و باطل به هم آمیخته است و گاهی اوقات در برخی از مطالب صحیح، یکسری مسایل باطل نیز مطرح می‌شود، اظهار داشت: البته باطل همانند کف روی آب است که از بین خواهد رفت و طبق آیات الهی حق باقی خواهد ماند.

علامه مصباح‌یزدی با بیان این که تربیت شدگان شیطان با آمیختن حق و باطل قصد انحراف و فریب مردم را دارند، خاطرنشان کرد: این قاعده کلی است که در این دنیا حق صرف نداریم و نمی‌گذارند که حق واقعی نمایان شود و از سوی دیگر دشمنان برای جذابیت سخنان خود مقداری از حق را در سخنان خود دخالت می‌دهند.

* تربیت شدگان شیطان با آمیختن حق و باطل قصد انحراف مردم را دارند

وی با اشاره به این که هر چیزی در این دنیا با ارزش‌تر باشد دشمنان به سراغ انحراف و ارایه بدل آن روی می‌آورند، تأکید کرد: برخی از اعتقادات محکم مذهب یک عقیده با ارزشی است که با کوه‌ها طلا نیز قابل مقایسه نیست که متاسفانه ما قدر واقعی آن را نمی دانیم.

وی در ادامه با بیان این که طبق سفارش پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) هدایت و آشنا ساختن یک فرد با خداوند از تابش آفتاب با ارزش‌تر است، افزود: تابش خورشید از بین می‌رود لکن انس و بندگی و آشنایی با خدا هیچ گاه از بین نمی‌رود.

وی با بیان این که اعتقاد به مهدویت عقیده با ارزشی است که شیطان را به حرکت واداشته است، گفت: معرفی و ادعای برخی از افراد به عنوان امام زمان(عج) نشان‌دهنده بدل سازی دشمنان در این عرصه است. امروز بازار این‌گونه فعالیت‌ها بسیار داغ است تا جایی که حتی در برخی از کشورهای غیرشیعی مانند سودان هم برخی ادعای مهدویت کرده‌اند.

این مفسر قرآن کریم با اشاره به این که در ایران یکصد سال است که دشمنان درصدد معرفی جنس بدلی جریان مهدویت هستند، خاطرنشان کرد: با عبرت‌گیری از تاریخ و شناخت آسیب های این جریان خود را از اشتباه و گرفتاری در دام دشمنان دور سازیم.

* "باب" را یک فرد روسی "مدعی" نبوت کرد و انگلیس وی را مصادره نمود

علامه مصباح‌یزدی در ادامه به بیان جریانی بدلی بابیت اشاره کرد و ادامه داد: یک فرد روسی در تهران به سراغ علما آمد و ادعا کرد اسلام حق است و من می‌خواهم مسلمان شوم، سپس درس طلبگی خواند و در ادامه به عراق رفت که با یک سید شیرازی ساده‌لوح آشنا شد و او را معتاد کرد، هنگامی که این سید خمار می‌شد این فرد روسی به او تلقین می‌کرد که با امام زمان(عج) ارتباط دارد، بعد این سید را با فریب برای ادعای بابیت و ارتباط با امام زمان(عج) به ایران می آورد که یک عده ساده لوح دور او را ‌می‌گیرند و کم‌کم تبدیل به مذهب می‌شود و مدتی بعد ادعای امام زمانی می‌کند و بعد از داغ شدن بازار، ادعای نبوت می‌کند که البته در ادامه، انگلیس این فرد را به نفع خود مصادره کرد.

وی با اشاره به این که شیطان هر روز با تجربه‌تر می شود و هنوز فعالیت دشمنان بر قوت خود باقی است، افزود: همین جریان بهاییت امروز به صورت یک باند برای براندازی انقلاب اسلامی ایران در حال فعالیت است.

استاد برجسته حوزه علمیه قم، ترویج فکر نوعی بودن امام زمان توسط یک گروه سوفی را مانع بعدی شناخت حقیقی امام زمان(عج) معرفی کرد و اظهار داشت: این گروه امام زمان(عج) را یک فرد نمی دانند بلکه یک مقامی می دانند که انسان با سیر و سلوک در معنویت می تواند همانند امام شود و آنان قطب های خود را در مقام امام زمان(عج) می دانند.

علامه مصباح‌یزدی با بیان این که امروز عده ای چنین القا می کنند که امام زمان(عج) قصد اجرای عدالت را دارد و ما هم امروز چنین قصدی را داریم و نیازی به حضور حضرت مهدی(عج) نیست، تأکید کرد: این حرف که امروز امام زمان(عج) در جامعه حکومت می کند یک سخن مشکوکی است که بعدها با یکسری ادعاهای خطرناک دیگر که ما همان امام هستیم مواجه خواهیم شد.

استاد اخلاق حوزه علمیه با بیان اینکه این افراد بعدها ادعا می‌کنند که ما به مراجع تقلید نیازی نداریم و دستورات را مستقیما از امام زمان و شاید پس از آن از خداوند دریافت می‌کنیم، گفت: امروزه بابیت مدرن در جامعه ظاهر شده است.

وی با اشاره به این که کسی که گمراه شد دیگر عقل او از کار می افتد و نسبت به یک فرد متعصب می‌شود و نمی‌گذارد علیه مراد بدلیش کسی انتقاد کند، افزود: مراقب باشید که دچار انحراف نشوید، باید از مقام معظم رهبری که موجب افتخار جهان است تبعیت کنیم.

گفتنی است، نشست بصیرتی با موضوع مهدویت و جریان های انحرافی، پنج شنبه، هفتم مهر با حضور پانصد خواهر بسیجی قمی پیرو ولایت و فعال اجتماعی در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.

تاریخ خبر:7/7/90


+نوشته شده در چهارشنبه 90/10/28ساعت 11:21 صبحتوسط شاهد | نظر
علامه مصباح و جریان انحرافی

قسمت دوم،تاریخ خبر:15/3/90

ولایت فقیه؛ آماج فراماسونری جدید

  * لزوم حرکت هماهنگ :ما باید در این دو جهت یعنی طرح کلان اسلام برای جامعه، و ارتباط درونی بخش‌های مختلف اسلام فعالیت کنیم. این که توقع داشته باشیم حقوق زن رعایت بشود یا مثلاً نکاح موقت درست اجرا شود، اما از سایر مسائل غفلت کنیم به جایی نمی‌رسیم. وقتی آموزش و پرورش ما گونه دیگری است؛ دستگاه‌های ارتباطی ما و فیلم‌ها طور دیگری است؛ اینترنت دائماً جوان‌های ما را بمباران می‌کند، در این شرایط، این که فتوای علما این است که این حلال یا حرام است، هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. آن مسئولی که دختر، پسر، عروس یا دامادش با همین مشکلات دست به گریبانند چطور می‌خواهد به صورت دیگری عمل کند؟ این تلاش‌ها وقتی ثمر می‌دهد که این مجموعه، هماهنگ حرکت کند. وقتی یک قدم پیش می‌رود همان یک قدم را همه بروند، نه اینکه در یک بخش جلو برویم و خیلی پیشرفت کنیم، اما قسمت‌های دیگر مورد غفلت قرار بگیرد. مثل انسان ناموزونی که دست و پایش خیلی دراز است، اما سرکوچکی دارد، به جایی نمی‌رسد. در آخر هم دست‌های درازش جایی گیر می‌کند و می‌افتد، سرش می‌شکند و نابود می‌شود. ما باید اسلام را در یک کل ببینیم که باید همه بخش‌هایش با هم متناسب و متوازن رشد کند. تصور اینکه می‌توانیم مسائل حقوقی زن را بدون توجه به مسائل دیگر اصلاح کنیم نادرست است. مخصوصاً اگر این مسائل با اعتقادات تماس داشته باشد. اگر خدای نکرده روزگاری بعضی مسئولان ما در اینکه احکام اسلام ابدی است و همیشه باید اجرا بشود تشکیک کردند، اساس اسلام زیر سؤال می‌رود. چندین سال از طرف عالیترین سطوح رسمی کشور به جامعه القا می‌شد که اسلام را طوری تعریف کنید که دنیا بپذیرد، و آنهایی که به فرمایش امام اسلام ناب را معرفی می‌کردند، متهم به خشونت می‌شدند. می‌گفتند: شما به اسلام خیانت می‌کنید؛ اسلام را به گونه‌ای معرفی می‌کنید که دنیا نمی‌پذیرد؛ باید طوری معرفی کنید که همه بپذیرند. همان‌طور که در کنفرانسی در آلمان معرفی کردند و حتی مارکسیست‌ها هم گفتند: اگر اسلام این است ما هم قبول داریم!

تلاش در جهت تغییر فرهنگ :باید توجه پیدا کنیم که کارمان یک اشکال اساسی دارد. وقتی مسائل اقتصادی شرایط زندگی را سخت کند، اگر بخواهیم به خانمی که طلاق گرفته بگوییم طبق دستور اسلام عمل کن؛ مهرت را بگیر و برو، نمی‌پذیرد. فرض کنید به اندازه چند ماه خرجش را هم بدهند، بعد از آن می‌خواهد چه کار کند؟مخصوصاً در جامعه‌ای که ازدواج مجدد برای یک خانم پسندیده نیست. در زندگی‌های قبائلی مسائل ازدواج این‌گونه پیچیده نبود؛ امروز کسی زن می‌گرفت، فردا طلاق می‌داد و همین خانم با مرد دیگری ازدواج میکرد.خیلی هم عادی بود ولی حالا این گونه نیست،دیگران زشت میدانند که خانمی که شوهرش از دنیا رفته است مجددا ازدواج کند.متأسفانه این مسئله در کشور ما به فرهنگی عمومی تبدیل شده است. ازدواج موقت را که اصلاً نمی‌توان حرفش را زد. بسیاری از افراد تصریح می‌کردند: ما به گناه کردن حاضریم، اما حاضر نیستیم ازدواج موقت داشته باشیم.یعنی ازدواج موقت را زشت‌تر از فحشا می‌دانستند! هنوز هم در گوشه و کنار جامعه چنین تفکری هست. این شرایط فرهنگی باید عوض بشود. تا این فرهنگ حاکم است این طور حکم‌ها اجرا نمی‌شود. ما باید برای تغییر فرهنگ جامعه برنامه‌ریزی داشته باشیم و مسئولان ما باور کنند که باید این کارها را انجام بدهند.

* لزوم توجه به مسائل اساسی باید حواسمان جمع باشد. تمام نیرو، وقت و کارمان را صرف یک موضوع جزئی نکنیم که معلوم نیست به جایی برسد یا نرسد. به نظر می‌رسد در عین اینکه هر کسی باید طبق شرایط خاص خودش و وظیفه، امکانات و تخصصی که دارد برای حفظ نظام و پیشبرد اهداف اسلام حرکت کند اما مهمترین کار توجه به مسئله کلان جامعه است. باید بیندیشیم این مجموعه فعالیتی که داریم در کجای این جامعه واقع می‌شود، چه تعاملی با سایر بخش‌ها دارد و چقدر شرایط اجرایش در جامعه فراهم شده است. اگر کسانی برخوردشان با مقام ولایت فقیه از نوع برخورد سیاسی با یک باند یا رقیب سیاسی باشد. یعنی سی و چند سال تلاش برای ولایت فقیه همه بر باد است. اگر این طور شد تلاش‌هایی که برای مسئله فقاهت و مرجعیت می‌شود چه فایده‌ای دارد؟ کسانی که احساس مسئولیت می‌کنند، کسانی که فکر و هوش و انگیزه‌ای دارند، آنها که دلشان برای انقلاب می‌سوزد، باید برای مسائل اساسی دلسوزی کنند، بود و نبود مسائل دیگر چندان فرقی نمی‌کند. نمی‌گویم نباید تلاش کرد، اما اگر اصل مسئله ولایت فقیه انکار بشود، اگر اصل امام زمان به گونه دیگری تفسیر بشود دیگر چهچیزی باقی می‌ماند؟ این‌ها خطراتی است که کمتر کسی به آن توجه پیدا می‌کند و متأسفانه وقتی خطر واقع شد رفع کردن آن تقریباً محال می‌شود

* خطر فراماسونری :آنها که تیزبین هستند باید آینده را پیش‌بینی و خطرها را احساس کنند، دیدهبان‌ها باید از دور بنگرند که چه پیش می‌آید. احساس من این است که درون جامعه ما دستگاه فراماسونری در حال تقویت مجدد است. نباید فراموش کرد که در ایران، مشروطیت با دستگاه فراماسونری، با شعارهای اسلامی و آیات قرآن سر کار آمد. امروز هم اگر بخواهد بیاید حتماً از همین شعارهای برگرفته از انقلاب استفاده خواهند کرد و زیر این پوشش‌ها حرف خودشان را می‌زنند.همان چیزی که همیشه گفته‌اند: «قالب را حفظ کنید و محتوا را عوض کنید!» قالب، امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و این حرف‌هاست اما محتوای امام زمان، چیز دیگری (مثل انسان کامل نوعی) می‌شود. اگر در مسائل مبتلابه جامعه با علما و مراجع تبادل نظر کنیم، ولی به کسی که اصلاً در طول عمرش با هیچ عالمی میانه خوبی نداشته و اکنون نیز حاضر نیست داشته باشد و هرچه بتواند لگد می‌زند چه امیدی می‌توان داشت؟ کسانی هم دلباخته اینها شده‌اند و فریبشان را خورده‌اند و با تمام قوا همه آنچه را بر دیگران عیب می‌گرفتند، اعم از استفاده از امکانات دولتی برای مسایل شخصی و . . . درباره این شخص فراموش می‌کنند. با این روند، روزی چشم باز می‌کنیم می‌بینیم که اصلاً روز به شب تبدیل شده است و دیگر همدیگر را نمی‌شناسیم. اصلاً اینجا کجاست؟! و اینها از کجا پیدا شده‌اند؟ این‌ها از درون همین دستگاه درآمده‌اند، خود ما حمایتشان کردیم این بودجه‌هایی که در این راه صرف می‌شود از جایی می‌آید؟

این بند و بست‌هایی که می‌شود، این عزل و نصب‌هایی که انجام می‌گیرد به چه دلیل است؟ این حرف‌های نچسبی که هرروز در قالبی نو زده می‌شود از کجا می‌آید؟ چه انگیزه‌ای برای طرح اینها وجود دارد؟ این همه سخن از ملی‌گرایی آن هم در زمانی که کشورهای اسلامی و عربی بیدار شده‌اند و یک نهضت اسلامی جهانی در حال شکل‌گیری است برای چیست؟ آیا پیامد طرح «اسلام‌ ایرانی» چیزی جز این است که ما را به ملی‌گرایی متهم کنند و بگویند: شما با اسلام سروکار ندارید؟ چه انگیزه‌ عقلایی می‌تواند پشت این کار وجود داشته باشد؟ اگر روزی از ما بپرسند که: چرا برای احیای حقوق زن کار نکردید شاید عذری داشته باشیم، اما اگر روزی بپرسند که چرا اساس اسلام بر باد رفت و ساکت ماندید، چه جواب بدهیم؟

 * شدیدترین خطر برای نظام :مگر هنگامی که دستگاه بنی‌امیه سر کار آمد چند سال از تولد اسلام گذشته بود؟ آنها با چه نامی بر مسند حکومت نشستند؟ آیا جز بهنام اسلام و خلیفه رسول‌الله حکومت می‌کردند؟ اما به فرمایش امیرالمؤمنین ظرف اسلام را واژگون کردند و پوستین اسلام را وارونه پوشاندند و ملت هم پذیرفتند! وقتی روی منبرها - العیاذ بالله - امیرالمؤمنین علیه السّلام را لعن می‌کردند، در کدام کشور اسلامی مقاومت شد؟ این کار همه جا رسم شد. هر جا نماز جمعه خوانده می‌شد، لعن علی علیه السّلام هم بود. تا زمان عمربن عبدالعزیز که کم‌کم نسبت به این مسئله مقاومت شد. قبل از اینکه جنازه پیغمبر دفن شود چهکسانی برای پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم جانشین درست کردند؟‌ مشرکان آمدند؟ زرتشتیان و یهودیان آمدند؟ خیر، همین اصحاب پیغمبر بودند! پس تعجبی ندارد که کسانی به نام ولایت فقیه و به نام طرفداری از خط امام بیایند و اسلام را از امام کنار بزنند و مگر چنین نکردند؟ مگر به نام طرفداری از «خط امام» نیامدند اسلام را از بین ببرند؟ آیا دیگر تمام شد؟ فردا فتنه عمیقتری در پیش است. ابزارش از همین‌جا و از همین الآن تهیه شده است. از آسمان نازل نمی‌شود. مگر سران فتنه از آسمان آمدند و فتنه برپا کردند. همین‌ها بودند که حکومت اسلامی را در عالیترین سطوح در طول چند دهه اداره می‌کردند. حالا تعجب می‌کنیم! بعید نیست یکی دو سال دیگر وضع عوض بشود و همین‌هایی که در همین نظام به وجود می‌آیند و رشد می‌کنند و از بودجه مملکت و از همین امکانات صرف به قدرت رسیدن آنها می‌شود سر کار بیایند و ریشه همه چیز را بزنند. حالا بنشینیم گوشه‌ای یک تحقیق علمی بکنیم و حداکثر طرحی تهیه کنیم و برای تصویب به مجلس بفرستیم. آیا تصویب شود یا نشود، فردا بعد از اینکه تصویب شد شورای نگهبان آن را تأیید کند یا نکند. شورای نگهبان تأیید کرد آیا دولت اجرا کند یا نکند، آیا این تنها کاری است که از ما برمی‌آید و هیچ وظیفه دیگری نداریم؟! ان‌شاءالله که من اشتباه می‌کنم، ان‌شاء‌الله که همه‌اش اشتباه باشد، اما آن خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تا به حال نظام ما را تهدید کرده است و دیگر جایی برای اسلام و ولایت فقیه و ارزش‌های اسلام نخواهد گذاشت. خداوند متعال همه ما را از آفت‌هایی دینی و معنوی حفظ کند و به همه ما توفیق انجام وظیفه - آن گونه که مورد رضایت خودش هست - مرحمت کند. ان‌شاءالله سایه رهبر معظم انقلاب بر سر ما مستدام باشد که این شخصیت عظیم‌الشأن و الهی، ذخیره بزرگی برای حفظ این نظام و بزرگترین نعمتی است که برای حفظ اسلامی به آن امیدواریم.


+نوشته شده در شنبه 90/10/24ساعت 1:50 عصرتوسط شاهد | نظر
علامه مصباح و جریان انحرافی

قسمت اول ، تاریخ خبر:15/3/90

ولایت فقیه؛ آماج فراماسونری جدید

 

 

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، ماهنامه پاسدار اسلام در شماره جدید خود گفتاری از آیت‌الله مصباح یزدی، فقیه و فیلسوف کشورمان منتشر کرده که متن کامل آن در ذیل می‌آید: اشاره: عالم بزرگوار حضرت آیت‌الله مصباح یزدی دراین مقاله با اشاره به دو اشکالی که برخی فعالیت‌های فکری و اجتماعی در شرایط فعلی کشور دارد، خواستار نگاه کلان و فراگیرتر مردم و خواص نسبت به مشکلاتی شده است که جمهوری اسلامی با آن مواجه است و خطراتی که اصل و اساس آن را تهدید می‌کند.

یکی از دغدغه‌ها یا بالاترین دغدغه همه ما برقراری نظام اسلامی واقعی است. شاید هیچ کدام از ما به اندازه حضرت امام خمینی(ره) نسبت به این مسئله حساس نبودیم؛ یعنی نه به آن اندازه در این باره شناخت داشتیم و نه کار کردیم، ولی خوشحالیم که به برکت رهبری‌ها و رهنمودهای ایشان، نسبت به این مسائل حساستر شدیم و کوشیدیم وظیفه خودمان را در این زمینه‌ها بشناسیم و هرچه بیشتر و بهتر عمل کنیم. بیش از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و در این مدت، فعالیت‌های بسیاری در این زمینه انجام گرفته که بسیاری از آنها موفقیت‌آمیز بوده و نتایج چشمگیری داشته است. بخش‌های دیگری هم هست که همه می‌دانیم هنوز به حد مطلوب نرسیده و می‌بایست درباره آنها کار کرد. خود امام هم می‌فرمودند که از اسلام فقط بویی در کشور آمده است. رهبر معظم انقلاب هم در بیانات اخیرشان در سفر قم مکرر بر این مسئله تأکید کردند که تا رسیدن به حد ایده‌آل خیلی فاصله داریم و باید خیلی کار بشود.

 * نگاه‌های کل‌نگر و جزء‌نگر به اسلام :گاهی ما نگاهی جزء‌گرا به اسلام داریم و در حدی که شرایط طبیعی و اجتماعی  ‎مان اقتضا می‌کند یک گوشه کار را می‌گیریم و پیش می‌رویم. به عنوان مثال نسبت به احقاق حقوق خانم‌ها احساس مسئولیت می‌کنیم. می‌بینیم از یک طرف در طول تاریخ محرومیت کشیده‌اند و از سوی دیگر افراط‌هایی در جهان غرب وجود دارد که بیشتر در جهت ضربه زدن به شخصیت زن و حقوق زن است. می‌خواهیم در این زمینه کار بکنیم؛ کار علمی، فرهنگی، تحقیقی، آموزشی، تربیتی، تا برسد به کار سیاسی و قانونگذاری و بالاخره تا حد اجرا پیش برویم. این یک نگاه است. کار بسیار خوب و دید مقدسی است. سایر اقشار هم به تناسب می‌توانند کارهایی را که مقتضای صنف، امکانات و موقعیت اجتماعی‌شان است، دنبال‌کنند بدون اینکه نگاهی کلان و کل‌نگر به مسائل جامعه داشته باشند. بسیاری از مسائل این چنین است که هم نشانه علاقه‌ و انگیزه‌ عاملان آنها نسبت به اجرای احکام اسلامی است و نیز نشانه وسعت نظر، عمق فکر و وسعت مطالعات آنها در این زمینه‌ها. ما هم به سهم خودمان این تلاش‌ها را تقدیس می‌کنیم، اما خوب است پیش از اینکه در بخش خاصی تلاشی را شروع کنیم، ادامه بدهیم، یا تکمیل کنیم، نظری کلان نسبت به مسائل جامعه‌مان داشته باشیم. در این‌باره نکاتی را یادآوری می‌کنم.

* اسلام؛ مجموعه‌ای ارگانیک: تقریباً ده سال از سی و دو سال انقلاب اسلامی در زمان حیات حضرت امام بود. در این مدت با مشکلاتی روبه‌رو بودیم که آن اسلام واقعی - و به فرمایش امام خمینی: اسلام ناب - در کشورمان اجرا نشد. به نظر می‌رسد خوب است بعد از این تجربه سی‌ودو ساله، قدری در این پرسش بازنگری کنیم که چرا آن‌گونه که باید، نشد؟ چرا کمبودها و کاستی‌هایی پیش آمد و حتی بعضی از آنها تشدید شد؟ البته در سایه انقلاب و به برکت خون شهدا پیشرفت‌های عظیم و موفقیت‌های بسیار بزرگی حاصل شده که نباید هیچ کدام از آن‌ها را فراموش کرد، ولی چرا این پیشرفت‌ها و توفیقات کاملتر نشد؟ به نظر می‌رسد در این زمینه دو مشکل اساسی وجود دارد که هر دو به نحوی به بینش و شناخت برمی‌گردد. ما باید اسلام را به عنوان یک مجموعه سیستماتیک بلکه یک مجموعه ارگانیک بنگریم؛ مجموعه‌ای که اعضایش تأثیر و تأثر متقابل دارند و با فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند زمینه رسیدن به هدف واحدی را فراهم می‌کنند که فوق هدف فعالیت‌های هر بخش از این سیستم است. متأسفانه این نگرش به اسلام چه در جامعه ما و چه در سایر کشورهای اسلامی درست تبیین نشده است. وقتی بخواهیم اسلام را خیلی خوب تعریف کنیم، می‌گوییم اسلام همه چیز دارد؛ اقتصاد، فرهنگ، سیاست، حقوق، حکومت و روابط بین‌الملل دارد؛ اما آیا اینها را در مجموعه‌‌ای کنار هم قرار می‌دهیم که باید به هم متصل کرد، یا اینها رابطه ارگانیک درونی دارند و اصلاً امکان انفکاک بین آنها نیست. ما هنگامی اسلام را درست شناخته‌ایم که آن را به عنوان پیکری ببینیم که اندام‌های گوناگونی دارد. دستگاه‌های گوارش، تنفس و اعصابش، حقیقت واحدی را تشکیل می‌دهند و هیچ کدام به تنهایی انسان نیستند و جزو حقیقی انسان به شمار نمی‌روند. وقتی انسان هستند که با یکدیگر ارتباط داشته باشند. قلب وقتی که در درون بدن و با مغز و اعصاب و سیستم عصبی و سایر دستگاه‌های تفنس و گوارش در ارتباط باشد قلب انسان است وگرنه اگر قلب را بیرون بیاورند و در محفظه‌ای بگذارند، هرچند مشغول کار خودش باشد، قلب انسان نیست؛ وقتی قلب انسان است که در ارتباط با مغز، فکر، احساسات و عواطف انسان باشد و گرنه موجودی مستقل است که کار خودش را می‌کند و تا شرایط طبیعی‌اش فراهم است قبض و بسطی دارد. چه‌بسا بعضی از اندام‌های دیگر هم این‌گونه باشند. ممکن است خون انسان را بیرون بیاورند و در محفظه‌ای در شرایط بهداشتی حفظ کنند و سال‌ها گلبول‌هایش سالم بماند، اما این انسان نیست. اسلام هم این‌ گونه است؛ این‌که می‌گوییم اسلام همه چیز دارد معنایش این نیست که بخش‌های جداگانه‌ای به نام اقتصاد و فرهنگ و حقوق و . . . دارد؛ بلکه همه این‌ها در هم تنیده است و با هم تأثیر و تأثر متقابل دارد. وقتی اسلام ناب است که همه بخش‌ها به صورت یک کل منسجم و دارای تأثیرات متقابل و با هدف واحد در نظر گرفته شود که متأسفانه این مسئله درست تبیین نشده است.

* لزوم درک لایه‌های عمیقتر:

 مسئله دوم این است که نگرش به هر بخشی از اسلام دارای لایه‌هایی است؛ لایه‌ای سطحی که هر کسی نگاه کند این لایه را می‌بیند و اگر این حداقل را درک نکند اصلاً اسلام را نشناخته است، ولی لایه‌های عمیقتری هست که اگر آن لایه‌ها را درست نشناسیم ممکن است در درازمدت، اسلام لطمه بخورد. گیاهی را فرض کنید که در گلدانی رشد می‌کند، ممکن است گل هم بدهد، خوش‌بو هم باشد، اما این گیاه هیچ گاه درختی نمی‌شود که صد سال عمر کند. اگر بخواهد عمری صدساله داشته باشد باید در زمین حاصلخیزی رشد کند و بتواند در اعماق زمین ریشه بدواند وگرنه مثل خیلی ازگیاهانی که امروز به صورت مصنوعی پرورش می‌دهند دوامی نمی‌آورد. قرآن در این باره بیان زیبایی دارد: «. . . کشجرة خبیثة اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار» (چون درخت ناپاکی است که از روی زمین کنده شده وقراری ندارد). باید اسلام را در لایه‌های مختلفش ببینیم و به اعماقش پی ببریم. «کشجرة طیّبة اصلها ثابت وفرعها فی السماء؛ تؤتی اکلها کل حین باذن ربّها».

 * لایه عمیق ولایت: در این باره نمونه‌های بسیار وجود دارد. همین مسئله ولایت در اسلام (صرف‌نظر از مسئله ولایت فقیه و حکومت) یعنی چه؟ این ولایت در مجموعه مفاهیم اسلامی چه جایگاهی دارد؟ آنچه در خاطر ماست و از کودکی یاد گرفته‌ایم همین «محبت اهل بیت» بوده است. در خیلی جاها تصور بر این است که اهل ولایت کسانی هستند که زیاد روضه می‌خوانند، گریه می‌کنند و توسلات دارند! اما به برکت انفاس قدسی امام خمینی«ره» ما به لایه‌ای عمیقتر از این معنا پی بردیم که از لایه اول خیلی مهمتر است؛ ولایتی که درباره آن می‌گویند: «ولمیناد بشیء کما نودی بالولایة» تنها همین سفره حضرت ابوالفضل و امثال آن نیست. چیزی که اهمیتش از نماز بیشتر است باید تأثیر خیلی عمیقتری در سعادت انسان داشته باشد. بالاخره همین اندازه فهمیدیم که ولایت فقیهی هست که اصل نظام است. ولی اکنون که همه دنیا نظام جمهوری اسلامی ایران را به عنوان نظام ولایت فقیه می‌شناسند، مردم ما به خصوص اقشار و گروه‌های مؤثر که شامل بالاترین مسئولان کشور هم می‌شود از ولایت فقیه چه می‌دانند و چه اندازه به آن معتقدند؟ اگر کسی ادعا کند که بعد از سی و چند سال؛ بعد از این همه بحث‌هایی که خود امام فرمودند، کتاب‌هایی که فقها در این‌باره نوشتند؛ بحث‌های تلویزیونی، رادیویی و غیره‌ای که انجام گرفت، هنوز در عالیترین سطوح مسئولیت کشور، ولایت فقیه به معنای واقعی‌اش جا نیفتاده، ادعای گزافی نکرده است. البته ما علم غیب نداریم و نمی‌دانیم در دل هرکس چه می‌گذرد، اما آثار نشان می‌دهد که هنوز در اعماق دل خیلی‌ها این است که این یک فرصتی بود که امام آن را غنیمت شمرد و برای آخوندها دکانی باز کرد! می‌گویند: وقتی مردم باید رأی بدهند و رئیس جمهور یا رئیس حکومتی انتخاب کنند، دیگر ولی فقیه چهکاره است؟! قوای سه‌گانه که داریم. ده‌ها سال پیشتر مونتسکیو گفت، دیگران هم تصریح کردند و توجیهات عقلی خوبی هم دارد. قوه مقننه و قضاییه داریم، یک رئیس قوه مجریه هم می‌خواهد که آن مصوبات را عمل کند. دیگر چه می‌خواهد؟ رهبر یعنی چه؟ ولی فقیه چهکاره است؟ بله عده‌ای از آخوندها در مبارزه با نظام قبلی زحمت کشیدند و کشته و زندانی دادند؛ امام هم به پاس تشکر، چیزی به نام ولایت فقیه درست کردند! مردم هم به امام احترام گذاشتند و آن را قبول کردند! نمی‌دانم این افراد تا چه اندازه باور دارند که این ولایت را باید به عنوان اسلام پذیرفت. گاهی در عمل نشان می‌دهند که باور ندارند. گاهی کسی مقام رسمی قانون پیدا می‌کند، خیال می‌کند دیگر مالک کشور است. می‌گوید مردم به من رأی دادند و اختیار را به دست من داده‌اند، دیگر رهبر چهکاره است؟! حتی در حوزه‌های علمیه هم کسانی پیدا می‌شوند که هنوز بعد از این همه بحث‌ها شک می‌کنند که اصلاً آیا ما ولایت فقیه داریم یا خیر، واگر داریم قلمرواش چه‌قدر است و اصلاً آیا حکومت اسلامی داریم یا نداریم؟! متأسفانه این حرف‌ها تحت تأثیر برخی عوامل، وسعتی نسبی در بعضی از حوزه‌ها پیدا کرده است. با این اوصاف هرچند ما مثلاً درباره حقوق زن تحقیق علمی کنیم، اجتهاد کنیم، خانم‌ها‌ خودشان مجتهد بشوند، به حد اعلمیت برسند، در این باره فتوا بدهند، تحقیق داشته باشند. و حکم مسئله را اثبات کنند یا فقهای حوزه و مراجع بیایند، حمایت کنند و نظر بدهند که باید چنین کرد، اگر مسئولان کشور، آنهایی که در قوه مقننه مؤثرند تصویب نکنند، چه می‌شود؟ ما قوانینی داشتیم که با اکثریت قاطع تصویب شده و شورای نگهبان هم تأیید کرده، ولی سال‌هاست متروک مانده، چون مجری دلش نمی‌خواسته، سلیقه‌اش نبوده و هرروز به بهانه‌ای قانون را کنار گذاشته است. بنابراین با این کارها مسائل حل نمی‌شود. باید فکر کلانی داشته باشیم، باید کاری کنیم که مسائل اصلی و زیربنایی نهادینه شود، نه این که بعد از سی - چهل سال هنوز هم مشکوک باشد و با آن برخوردی شعاری بشود. وقتی از عمق دل باور کردند و فهمیدند اسلام و اقتضای اسلام همین است، آنهایی که واقعاً مسلمانند پای آن می‌ایستند و برای آن جان هم می‌دهند، اما وقتی باور نکردند، می‌گویند حالا آخوندها چیزهایی گفته و نوشته‌اند؛ این بحث‌ها زیر و رو زیاد دارد و اختلاف‌نظر زیاد است! در آخر هم یا آدم کج‏سلیقه‌ای را پیدا می‌کنند و فتوایش را می‌گیرند، یا فتوایی می‌تراشند تا در مقابل، به آن استناد کنند. حالا اگر شما صد تا فقیه داشته باشید که همه حکمی داده باشند و در مقابل، کسی سخن خلافی گفته باشد، اگر دلشان با آن حکم مخالف باشد، سخن این یکی را می‌گیرند و همه چیز را فراموش می‌‌کنند.

ادامه دارد...


+نوشته شده در جمعه 90/10/23ساعت 2:43 عصرتوسط شاهد | نظر
جریان انحرافی و فراماسونری

قسمت آخر ، تاریخ خبر: 11/4/90

تلاش برای جدایی انسان ها از هویت دینی و انسانی

نتیجه گیری : فراماسون‌ها، دور کردن انسان‌ها از دین را با هدف خالی کردن آن‌ها از هویت انسانی خویش پی‌ می‌گیرند. زیرا در صورتی که بتوانند بشر را از دین جدا و به خدای متعال بی اعتقاد کنند، وجه تمایز اصلی بشر از دیگر حیوانات را سلب کرده‌اند و او دیگر نه خدایی دارد که برایش پیامبر و کتاب بفرستد و از نادانی رهایش سازد و نه پیامبر و امامی که به حقیقت رهنمونش نماید؛ در نتیجه همانند گله‌ای بی چوپان، که چند گرگ گرسنه از چند جانب به آن حمله ور‌ شوند، نابود خواهد شد. در این صورت، شیاطین انس و جن به راحتی آموزه‌های شیطانی خود را به او دیکته می‌کنند. به عبارت دیگر بشر را از آسمان، جدا ساخته زمینی می‌کنند و به جای دین الهی، آیین دست ساخت بشر را در وی نهادینه می‌سازند. روشن است که بشر گریخته از آموزه‌های الهی، دیگر به هیچ حقیقتی پایبند نخواهد بود و در نتیجه، با روی آوردن به نسبی گرایی، پیرو هوی و هوس خویش خواهد گردید.

جان کلام فراماسونری درخصوص دین و وحی و جایگاه آن در زندگانی بشر، در نشریه گرانداوریان چنین آمده است: "در محفل محترممان یکی از برادرها چنین پاسخ گفت: خالقی را که از من خواستار انجام وظایفی باشد نمی‌شناسم. دراثنای آزمون او را تحت فشار قرار دادیم، گفت بلی! از نظر من قدرت حاکم بر کائنات با انسان‌ها حرف نمی‌زند، وکلایی از بین جوامع انتخاب نمی‌نماید، به من قوانین نوشته شده و کتاب‌ها نمی‌فرستد، از من ادای وظیفه نمی‌خواهد، از کاری که انجام داده انتظار چیزی ندارد و وظایف و مسؤولیت‌های انسان را در برابر همدیگر خلاصه کرده است. از این حرف‌ها به وجد آمدیم و برای این که برادرمان با این همه افکار عالی قربانی کلیسا نشود، فعالیت زیادی کردیم تا به نور و ضیا رسید.» البته از آن جایی که دین و اعتقاد به خدا در فطرت انسان‌ها به ودیعت نهاده شده، به این راحتی نمی‌توان از او گرفت. تجربه نیز نشان داده است که با فشار و تهدید نمی‌توان کاری از پیش برد. نمونه آن، هجمه سنگین دیکتاتوری آتاتورک و پیروانش به دین و ارزش‌های متعالی در ترکیه و تلاش در جهت تحمیل فرهنگ لاییک بر مردم مسلمان آن کشور بود که بی نتیجه ماند. این کشور سرانجام به جایی رسید که "ماسون اعظم، سلامی ایزینداک" فراماسون و اومانیست معروف ترکی که سال‌ها خود در راستای آن سیاست‌ها تلاش کرده بود، لب به اعتراف گشود و گفت: "....حتی رژیم‌های شدیدا سرکوبگر هم در رسیدن به هدف خود برای تخریب نهادهای دینی موفق نبوده اند. در واقع خشونت بیش از حد روش‌های سیاسی که به منظور نجات جامعه از طریق رهاسازی افراد از عقاید و تعصبات پوچ دینی اعمال شده، نتیجه معکوس داشته است. عبادتگاه‌هایی که آن‌ها قصد بستن آن‌ها را داشتند، امروز پر جمعیت‌تر از همیشه است و عقاید و تعصباتی را که آن‌ها ممنوع اعلام کرده‌اند امروز طرفداران بیش‌تری یافته است. ما در سخنرانی دیگری تأکید کردیم که در چنین مسائلی که با قلب و احساس سر و کار دارد، تحریم و زور اثری ندارد." (فراماهاورن یحیی، سونری جهانی، ص80)

بنابر این فراماسون‌ها معتقدند بهترین راه برای رسیدن به هدف دین‌زدایی، استفاده از فرهنگ و جنگ نرم و بهترین ابزار آن موسیقی، هنر، سینما، فیلم و تئاتر است. هارون یحیی در این باره می‌نویسد: "پس از جنگ جهانی دوم، اومانیست‌ها تبلیغات پرشوری در زمینه‌های علمی، فلسفه، موسیقی، ادبیات، هنر و سینما به راه انداختند. پیام‌های جذاب اما توخالی که توسط نظریه پردازان اومانیست ساخته می‌شد مصرانه بر توده‌های مردم تحمیل می‌گشت. آواز «خیال کن دین وجود ندارد» از خواننده مشهور "جان لتون" تک نواز پر طرفدارترین گروه موسیقی بینلز، مثالی از این مورد است. "خیال کن بهشتی نیست. اگر بکوشی چندان دشوار نیست. زیر پای ما جهنمی وجود ندارد- فراز سرمان تنها آسمان است. خیال کن همه مردم- امروز را زندگی کنند... خیال کن..........." این آواز در چندین نظرسنجی در سال 1999، به‌عنوان آواز قرن انتخاب شده و دلیل جدی بر این ادعا است که اومانیزم بدون داشتن هیچ اساس علمی و عقلانی، با استفاده از احساس‌گرایی، بر توده‌های مردم تحمیل می‌گردد. اومانیزم نمی‌تواند هیچ ایراد عقلانی به دین یا حقائقی که دین می‌آموزد وارد نماید. بنابراین سعی می‌کند از روش‌های تأثیرگذار و القاء کننده مانند این‌ها استفاده کند.( همان، ص61) اومانیست‌ها و فراماسون‌ها که در موضوع محور بودن انسان و نفی دین اشتراک نظر دارند، با شعار برابری و برادری و آزادی در همه عرصه‌ها فعالیت می‌کنند. آن‌ها دین و ارزش‌های دینی را قفل‌هایی بر دست و پای بشر وانمود کرده، با ترویج مکاتب پوچ اومانیسم و لیبرالیسم، مژده رهایی از آن‌ها را به ملت‌ها می‌دهند! آنان معتقدند" روابط جنسی برقرار شده بین برادر و خواهر، پسر و مادر، پدر و دختر که برای دستیابی به اوج لذت انجام می‌شود، جایز است"! (همان، ص 349 به نقل از نشریه نکته) از نظر این مکتب ارتکاب هرگونه کاری که مورد پسند انسان باشد بدون مانع است؛ از این رو، توصیه می‌کنند "بر افراد با اراده‌ای که هر رسوایی و هر رذالتی برای آنان مزه بخصوصی به همراه دارد، خرده مگیرید؛ زیرا مثل استخوان برای سگ و مدفوع و زباله برای خوک است" (نشریه ماسون، ش29، ص20). این روش همان روشی است که امروزه در رسانه‌های ماهواره‌ای رواج دارد و با برنامه‌های متنوع و شاد، در جهت نهادینه کردن آن‌ها بر آمده اند.

عملکرد فرهنگی مدعیان اصلاحات در 8 سال حاکمیتشان، نیز این حقیقت را بیش‌تر نمایان می‌کند که چرا آن‌ها از مدل ترکیه الگو می‌گرفتند و در بخش هنر و فیلم و سینما و تئاتر این قدر فعالیت می‌کردند. آن‌ها می‌دانستند اجرای تفکرات اومانیستی و فراماسونری از طریق هنر به مراتب تأثیرگذارتر است. اجرای تئاتر ایران زمین در اهواز با دعوت از زنان نیمه برهنه ارمنستانی و فیلم‌های نیمه برهنه جشنواره فجر که به مناسبت فجر انقلاب انجام می‌شد! سندی گویا‌ بر این حقیقت تلخ است که آن‌ها درصدد تابو شکنی از ارزش‌های اسلامی بوده اند.

متأسفانه امروز نیز بخش عمده عرصه فرهنگی کشور در دست جریان انحرافی قرار دارد که به اصول و ارزش‌های شبه فراماسونری باور دارد و با بودجه‌های کلان و اهدای جایزه به فیلم سازانی که فرهنگ و ارزش‌ها را تخریب می‌کنند، دانسته یا نادانسته، همان اهداف را پیاده می‌کند. وضعیت جشنواره فیلم فجر به جایی رسیده است که سنخیتی با انقلاب و فرهنگ دینی مردم ندارد و کم و بیش این درخواست در حال شکل گیری است که دهه فجر را به این گونه فیلم‌ها آلوده نکنید. از همه زشت‌تر، اجرای نمایش موهن هدی گابلر در تئاتر شهر بود که با اعتراض گسترده مردم و نمایندگان مجلس متوقف شد. در جدیدترن اقدام هم رئیس کمیسیون فرهنگی دولت -آقای مشایی- با بازیگران و هنرمندان این نمایشنامه موهن ملاقات کرد و پای به اصطلاح درد دل‌های آن‌ها نشست! آن‌ها در این دیدار از سانسور چندین باره بر سر صحنه تمرین و همچنین سانسور در اجرای اول این نمایش، و ورود دستگاهی دیگر غیر از این شورا برای تعطیلی این نمایش گلایه کردند و آن را نمونه‌ای از "در خطر بودن امنیت شغلی خود" دانسته، از رئیس کمیسیون فرهنگی دولت درخواست نمودند در زمینه ایجاد شرایط امنیت شغلی بیش‌تر برای اهالی تئاتر ورود پیدا کند! دیدارهای متعدد رئیس دفتر رئیس جمهور و رئیس کمیسیون فرهنگی دولت با این سری هنرمندان در کنار دیدگاه‌های انسان گرایانه وی، این احتمال را قوت می‌بخشد که این حمایت‌ها تصادفی نیست؛ بلکه ادامه همان جریانی است که برای اجرای اهداف خود بهترین عرصه را فیلم و تئاتر و وادی هنر تشخیص داده‌اند و البته چون افکار عمومی بیدار است باید با شتاب کم‌تری که چندان حساسیت برانگیز نباشد این‌گونه اهداف را دنبال کرد. از سوی دیگر مواضع... درباره حلیت موسیقی و توجیهاتش در این خصوص و حضور وی در مراسم رقص ترکیه و ارتباط‌های باز با هنرپیشه‌ها را می‌توان محصول این نوع تفکر دانست که خود را مکلف به انجام وظایف سیاسی, اجتماعی و... که از جانب خدای بزرگ تکلیف شده است نمی‌داند؛ بلکه ملاک این است که بتوانیم برای جامعه جهانی پاسخی شایسته پیدا کنیم. وی می‌گوید: «اگر به آرژانتین برویم و بگوییم موسیقی حرام است، اگر گفتند چرا؟ می‌توانیم بگوییم چون یک چیزی‌مان می‌شود؟» گویا از نظر او ملاک و معیار حرمت یا حلیت موسیقی قرآن و روایت اهل بیت‌(ع) نیست؛ بلکه معیار، نظر مردم آرژانتین است! البته وی می‌گوید «موسیقی یک بد نامی دارد، از ساحت موسیقی به دور است، ظلم است، ظلم به آفرینش است!» و موسیقی حرام را هم اگر بپذیرد می‌گوید «موسیقی حرام مبتذل یک قطره است در برابر اقیانوس موسیقی.» طبیعی است که چنین شخصی با این نگاه و تفکر، زمینه را برای کار هنری چه کسانی فراهم می‌کند و نتیجه آن هم از پیش معلوم است؛ ادامه همان افسار گسیختگی فرهنگی در کشور که میراث دولت کارگزاران و اصلاحات است و ریخته شدن قبح گناهانی که این روزها در کوچه و بازار رواج یافته و می‌رود که به یک سنت تبدیل شود.

 نویسنده: قاسم روانبخش                                    منبع:/www.partosokhan.ir


+نوشته شده در پنج شنبه 90/10/22ساعت 8:0 عصرتوسط شاهد | نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >